

آشنایی با اصطلاح سوسیالیسم
اصطلاح سوسیالیسم (Socialism) یعنى جامعهگرایى و جامعهباورى، از واژه فرانسوى «سوسیال» (Social) به معناى اجتماعى، اخذ شده است. ریشه لاتینى آن، واژه Socius به معناى شریک و همراه است.
اصطلاح سوسیالیسم در متون سیاسى بسیار به کار رفته است، اما مانند دموکراسى و آزادى تعریف جامع و مانعى ندارد؛ برخى سوسیالیسم را به معناى برابرى، دادگرى، پایان استثمار فقرا از سوى اغنیا مطرح مىکنند و بعضى مانند بسیارى از آمریکاییها، سوسیالیسم را به معناى مصادره اموال خصوصى و کنترل شدید زندگى خصوصى افراد از سوى دولت، و چیزهاى بد دیگر قلمداد مىکنند. (1)
فرهنگ انگلیسى آکسفورد سوسیالیسم را اینگونه تعریف کرده است: «نظریه یا سیاستى که مالکیت یا نظرات کل اجتماع بر ابزار تولید - سرمایه، زمین، داریى و غیره - و اداره آنها در جهت تأمین منافع همگانى را هدف خود قرار مىدهد، یا از آن حمایت مىکند.» (2)
آستین رنى مىگوید: «سوسیالیسم نظامى است که در آن ابزار تولید، توزیع و مبادله کالا در مالکیت دولت است و از سوى دولت اداره مىشود. پس به معناى دقیق، نقطه مقابل سوسیالیسم، سرمایهدارى است؛ یعنى نظامى که در آن ابزار تولید، توزیع و مبادله کالا در جامعه، در مالکیت خصوصى است و توسط مالکان خصوصى اداره مىشود.» (3)
از میان تعاریف فراوانى که براى سوسیالیسم مطرح شده است، مىتوان تعریف زیر را به عنوان جامعترین تعریف قلمداد کرد:
«سوسیالیسم به معناى ساده خود، نظامى سیاسى - اقتصادى است که در آن دولت از راه برنامهریزى یا به شکلى مستقیمتر ابزارهاى اساسى تولید را کنترل مىکند یا مالک قانونى آن است. هدف از اعمال چنین کنترلى بر داراییهاى صنعتى و گاه کشاورزى، تولید کالاها و خدمات مورد نیاز جامعه است، نه تولید آنچه سودآور باشد.
در عین حال، همه اشکال سوسیالیسم امیدوارند که جامعهاى مساوات طلب ایجاد کنند؛ جامعهاى که همه اعضا را زیربال حمایت خود بگیرد و براى ریشه کن ساختن فقر یا کاهش آثار آن به مؤسسات خیریه خصوصى نیازى نباشد.» (4)
نگاهى کوتاه به تاریخچه سوسیالیسم
طبق تحقیق به عمل آمده، نشانههاى طرح نظام سوسیالیسم را مىتوان در آثار افلاطون (427 - 347 ق. م) ملاحظه کرد. وى مىگوید: «ثروت افراد متعلق به عموم است و باید به مصرف عمومى برسد و مشاغل افراد را دولت باید تعیین کند.» (5)
این همان تفکر اصلى نظام سوسیالیستى است که در قرن چهارم قبل از میلاد از زبان افلاطون مطرح گشت.
این تفکر کم و بیش در قرون مختلف بین فلاسفه و علماى سیاسى و اجتماعى مطرح بوده است، و عاقبت در قرن 19 و 20 به اوج خود رسید. در قرن 18 «جان استوارت میل» از فیلسوفان بنام انگلیسى رسماً خود را سوسیالیست نامید؛ اما دیگران او را سوسیالیست ایدهآلیست (خیالپرست) مىشمردند، در برابر «کارل مارکس» که او را سوسیالیست ماتریالیست (مادى) قلمداد مىکردند.
در قرن 19 «رابرت اون» (1771 - 1858 م) مؤسس سوسیالیسم نوین در انگلیس شناخته مىشود که براى اولین بار واژه سوسیالیسم را در این کشور به کار برد و در سال 1841 م رسالهاى را تحت عنوان «سوسیالیسم چیست؟» منتشر ساخت و با انتشار این رساله، اصطلاح سوسیالیسم معروف و مشهور گردید.
در فرانسه نیز طرفداران «سن سیمون» (1760 - 1825 م) مانند «پیرى لارو» براى نخستین بار این اصطلاح را با تعریف دقیق به کار بردند. این مکتب سپس در آلمان و آمریکا نیز رواج یافت.
کارل مارکس (1818 - 1883 م) واضع فلسفه سوسیالیسم جدید کمونیسم است که این فلسفه را متشکل نموده و به صورت یک ایدئولوژى مدون در آورد. و «لنین» پیشواى انقلاب روسیه در اکتبر 1917 م و پس از وى «استالین» از سوسیالیسم مارکسى حمایت کردند و آن را در اتحاد جماهیر شوروى سابق عملاً به اجرا در آوردند و یک نظام کاملاً سوسیالیسم مادىگرا به وجود آوردند. این تفکر همچنان ادامه دارد و برخى از کشورهاى جهان بر اساس همین نظام اداره مىشوند. (6)
اصول نظام سوسیالیستى
اصول و مؤلفههاى عمده نظام سوسیالیستى - که آن را از دیگر نظامهاى غیر دینى متمایز مىسازد - عبارتند از:
1. جامعهگرایى (جامعهباورى): مهمترین اصل مشترک تمامى نظریههاى سوسیالیستى، اهتمام آنها به ترجیح جامعه بر فرد، و فراتر نهادن سود همگانى بر سود فردى است. از این رو، لبه تیز انتقاد سوسیالیستها به سوى «مالکیت خصوصى» (اساسىترین مؤلفه سرمایهدارى) بوده است. سوسیالیسم معاصر بسان سوسیالیسم سابق، فردگرایى اقتصادى، صنعتى و سرمایهسالارى مدرنیسم را رد مىکند. این مکتب با فردیت انسان و آزادیهاى اقتصادى لیبرالى و سرمایهدارى موافق نیست و فرد را عضوى از پیکره جامعه مىنگرد؛ البته این نگرش، با آزادیهاى فردى که در برخى از نحلههاى سوسالیستى به ویژه در اروپاى غربى بر آن اهتمام مىشود، منافاتى ندارد.
سوسیالیسم در واقع، بر ضد لیبرالیسم اقتصادى و کاپیتالیسم است؛ زیرا از نظر لیبرالیسم و کاپیتالیسم دخالت دولت در اقتصاد موجب اخلال و عدم شکوفایى سیستم اقتصادى است؛ اما سوسیالیستها معتقدند مالکیت خصوصى، رژیم اقتصادى آزاد و مناسبات تولیدى ناشى از آن و اصل ارزش اضافى، عامل اساسى نابرابریها و ناهنجاریهاى اجتماعى و حتى فرهنگى بوده و هست، و اعتقاد دارند که دخالت و نظارت دولت در مقام نماینده اجتماع یا اکثریت، مىتواند نفع عمومى را از دستبرد فرد در امان دارد.
2. برابرى: یکى دیگر از مؤلفههاى سوسیالیسم، اصل «برابرى» است. سوسیالیستها مالکیت خصوصى ابزار تولید را سرچشمه تمامى مفاسد و بیدادگریها و نابرابریهاى زیانخیز اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى مىدانند. به همین جهت، بر اصل برابرى تأکید دارند.
3. فراملیتى (انترناسیونالیستى = Internationalistic): از جمله اصول و عناصر سوسیالیسم، تفکرات فراملیتى و گونههایى از تمایلات انسانگرایانه و امانیستى بودن است (امانیسم جمعگرا) . سوسیالیستها داعیه کوشش و مبارزه براى آزاد ساختن کل بشریت را دارند. (7)
نظر اسلام
مالکیت خصوصى و اقتصاد آزاد و مبارزه با نابرابرى از مسائل بسیار مهم نظام اقتصادى و سیاسى اسلام است. (8)
اقتصاد اسلامى بر عمیقترین ابزار علمى استوار است: از جهتى، مالکیت خصوصى را مشروع شمرده، بر اقتصاد آزاد تأکید دارد و آن را موجب زیادى تولید و رقابت در میدانهاى کار و تجارت و باعث تشویق بر گسترش هر چه بیشتر کار و تولید (9) و ایجاد احساس مسئولیت در انجام کار مىداند. اسلام، کار را همچون جهاد در راه خدا و مایه شرف انسان قلمداد نموده، بیکارى و تنبلى را به شدت تقبیح و از آن نهى مىکند. (10) در مکتب اسلام، دولت موظف است امکانات کار و تجارت و امنیت لازم را براى مردم فراهم آورد تا مردم با خیالى راحت به کار اقتصادى خود بپردازند. (11)
و از طرف دیگر، اسلام قوانین ثابتى را وضع کرده که زمینه تراکم ثروت و جمع شدن اموال در نزد گروهى خاص را از بین ببرد؛ مثلاً در اسلام ربا حرام شده (12) و نیز احتکار اموال (13) و بهرهکشى از افراد و غش در اموال و ضرر رساندن به اموال دیگران شدیداً نهى شده است.
از نظر اسلام، دولت موظف است کنترل بازار را به دست گیرد و جلوى گرانفروشى، اجحاف و غش در معاملات را بگیرد (14) و از تجار و صاحبان پول مالیات اخذ کند (15) و بر هر فرد مسلمان واجب است که هنگامى که اموالش از حد مقدار تعیین شده بالا برود و رشد داشته باشد، خمس و زکات آن را بپردازد (16) تا براى فقراى جامعه خرج شود. اینها از جمله قوانینى است که تا حدودى باعث جلوگیرى از تراکم ثروت مىگردد.
بنابراین، اقتصاد اسلامى به هیچ وجه با نظامهاى اقتصادى مورد نظر سوسیالیسم که با روح عدالت بیگانه است و مردم را به سوى فقر و بدبختى سوق مىدهد، هماهنگى و سازگارى ندارد.
پینوشــــــــــتها:
1) ر. ک: آشنایى با علم سیاست، آستین رنى، برگردان، لى لا سازگارى، دانشگاه تهران، 1374، ص 119؛ درآمدى بر مکاتب و اندیشههاى معاصر، جمعى از نویسندگان، ص347.
2) فرهنگ علوم اجتماعى، جولیوس گولد، ویلیام ل. کولب، برگردان: جمعى از مترجمان، تهران، انتشارات مازیار، چاپ اول، 1376 ه. ش، ص 527.
3) آشنایى با علم سیاست، همان، ص119.
4) فرهنگ سیاسى معاصر، دیوید رابرتسون، برگردان: عزیز کیاوند، ص 183.
5) ر. ک: مکتبهاى سیاسى، بهاء الدین پازرگاد، انتشارات اقبال، بى تا، بى جا، ص 116.
6) ر. ک: فرهنگ علوم سیاسى، غلامرضا على بابایى، ویسى، تهران، 1369، ج 1، صص 382 - 384؛ فرهنگ علوم اجتماعى، جولیوس گولد، ویلیام ل، کولب، برگردان؛ جمعى از مترجمان، انتشارات مازیار، تهران، 1376، ص 529؛ فرهنگ واژهها، صص 350 - 353؛ و مکتبهاى سیاسى، صص 117 - 118. لازم به یادآورى است مکتب سوسیالیسم در طول تاریخ در مدلهاى مختلفى چون: سوسیالیسم انقلابى، تخیلى، خزنده، صنفى، مارکسى، علمى، پارلمانى، تاریخى، بین المللى و مسیحى مطرح شده است. جهت مطالعه بیشتر در اینباره مىتوانید به کتابهاى زیر مراجعه کنید: فرهنگ سیاسى معاصر، صص 184 - 189؛ فرهنگ علوم سیاسى، ج 1، صص 385 - 389؛ نظام حکومتى و ادارى در اسلام، صص 173 - 183.
7) ر. ک: درآمدى بر مکاتب و اندیشههاى معاصر، جمعى از نویسندگان، صص 348 - 350.
8) ر. ک: اقتصاد ما، محمد باقر صدر، برگردان: ع. اسپهبدى، بىجا، بىتا، ج 2، صص 186 - 190.
9) ر. ک: نهج البلاغة، نامه 53؛ سیاستهاى فقر زدایى در کلام معصومینعلیهم السلام اکبر اسدعلیزاده، قم، مرکز پژوهشهاى اسلامى صدا و سیما، چاپ اول، 1381 ش، صص 182 - 196.
10) ر. ک: همان، صص 94 - 99 و 133 - 149.
11) ر. ک: همان، صص 196 - 198 و 199 - 203.
12) ر. ک: بقره / 275 - 278.
13) ر. ک: نهج البلاغة، نامه 53.
14) ر. ک: سیاستهاى فقرزدایى، صص 199 - 214.
15) ر. ک: نهج البلاغة، نامه 53.
16) ر. ک: توبه / 60؛ انفال / 41؛ وسائل الشیعة، محمد بن حسن حرّ عاملى، مکتبة الاسلامیة، چاپ 6، ج 6، ص4، ح 6.


راه را گم نکنیم
بدون تردید، قرآن کریم، از عترت پاک پیامبرصلى الله علیه وآله جدایى ناپذیر است. رسول خداصلى الله علیه وآله بارها مىفرمود: «إنّى تارک فیکم ثقلین، إن تمسّکتم بهما لن تضلّوا بعدى، احدهما اعظم من الآخر، و هو کتاب اللّه، حبل ممدود من السّماء إلى الأرض، و عترتى اهل بیتى، لن یفترقا حتّى یردا علىَّ الحوض، فانظروا کیف تخلفونی فی عترتی؛ (1) من [از میان شما مىروم و] دو چیز گرانبها را در میان شما مىگذارم، اگر بعد از من به آن دو تمسک نمودید، گمراه نمىشوید. یکى از آن دو از دیگرى بزرگتر است و آن کتاب خدا، [قرآن کریم است که چون] ریسمانى از آسمان به زمین کشیده شده [یک سر آن به دست خدا و سر دیگر آن به دست مردم است] . و [دیگرى،] عترت و اهل بیت من هستند. و این دو هرگز از هم جدا نمىشوند، تا سر حوض کوثر بر من وارد شوند. پس دقّت کنید، با عترت من چگونه رفتار خواهید کرد.»
این روایت از شیعه و اهل سنّت به اندازهاى نقل شده که فوق حدّ تواتر است و جاى هیچ شک و تردیدى باقى نمىگذارد. در کتاب «خلاصه عبقات الانوار» نام صد و هشتاد و هفت راوى سنى که این حدیث را نقل کردهاند، ذکر شده است.
بدون تردید، یک مبلّغ خوب و جامع و موفّق، کسى است که در جلسات وعظ و سخنرانى هرچه بیشتر از این دو گوهر گرانبها استفاده نماید. و تشنگان راه حقیقت را، سیراب نماید. مبادا یک مبلّغ الهى که تنها انگیزه او هدایت مردم به سوى پروردگار عالم است، برترین کتاب هدایت و ثقل اکبر، آن معجزهى جاویدان رسول خاتمصلى الله علیه وآله را مهجور بگذارد. همانگونه که صحیح نیست بگویى «حسبنا کتاب اللّه؛ کتاب خدا تنها براى ما کافى است» تنها به کلمات ائمهى معصومینعلیهم السلام منهاى قرآن کریم، پرداختن نیز صحیح نمىباشد.
چه بسا به چشم مىخورد، که گویندگان و مبلّغین گرامى، در طول سال و یا در ایام تبلیغ به ویژه ماه مبارک رمضان که بهار قرآن است، ساعتها به سخنرانى مىپردازند، امّا در سخنرانى آنها، از حکمتها و مواعظ و قصّههاى قرآنى، اثرى نیست. تنها روایتى را با قصّهاى تلفیق نموده سخنرانى را به پایان مىرسانند. چه رسد به این که گاهى ساعتها سخنرانى انجام شود و گفتارى از پیامبرصلى الله علیه وآله یا ائمه معصومینعلیهم السلام نیز بیان نگردد.
در روایت آمده است که پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله فرمود: «قرآن راهنماى گمراهى است؛... انسان را از دنیاى (پست به سعادت) آخرت مىرساند و در قرآن کمال دین شما وجود دارد. "وَ ما عَدَل اَحَدٌ مِنَ القُرآنِ إلّا اِلَى النّار؛ و هیچ کس از قرآن روگردان نشد جز این که به دوزخ منتهى گردید.» (2)
امام صادقعلیه السلام فرمود: «قرآن عهد و فرمان خداوند بر مردم است، بر هر مسلمانى سزاوار است، در این عهد و فرمان پروردگار نظر نماید. و روزى پنجاه آیه از آن را بخواند.» (3)
پیامبر گرامى اسلامصلى الله علیه وآله نیز مأمور است که قرآن را براى مردم بیان نماید و آنها را با قرآن آشنا سازد.
خداوند متعال مىفرماید: «هو الذى بعث فى الامیین رَسُولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلّمهُم الکتاب والحکمة...؛
او کسى است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها مىخواند. و آنها را تزکیه مىکند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت مىآموزد.» (4)
رسول گرامىصلى الله علیه وآله وقتى معاذ بن جبل را براى تبلیغ به یمن فرستاد، در یک بیان طولانى وظائف وى را گوشزد نمود، اوّلین سفارش آن حضرت به او این است:
«یا مَعاذ، عَلِّمْهُمْ کِتابَ اللّه؛ کتاب خدا را به مردم بیاموز.» (5)
به تجربه ثابت شده است که مبلّغ اگر خود با قرآن آشنا و مأنوس باشد و هر موضوعى که براى تبلیغ انتخاب مىکند، بیشترین مطالب آن از قرآن باشد. تشنگان معارف الهى را بیشتر سیراب مىکند.
·پاورقــــــــــــــــــــی
1) بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 23، ص 108؛ خلاصه عبقات الانوار، على الحسینى المیلانى، ج 1، صص 18 - 28.
2) اصول کافى با ترجمه مصطفوى، ج 4، ص 401
3) همان، ص 412.
4) الجمعه/ 2.
5) وصایا الرسول و الائمه با ترجمه سید هاشم رسولى محلّاتى، ص 106.


![]()
جوائز
10 کمک هزینه سفر به عمره
20 کمک هزینه سفر به عتبات عالیات
50 کمک هزینه سفر به مشهد مقدّس
موضوعات و قالبهای پیشنهادی
1ـ بررسی تحلیلی آیات و روایات نماز
11ـ مقالات
2ـ نماز پیامبر(ص)و ائمه
12ـ اشعار نماز
3ـ نماز اوّل وقت
13ـ آلبوم تصاویر نماز
4ـ اسرار و چرائی نماز
14ـ خاطرات نماز
5ـ نماز در ادیان
15ـ شیوه های رونق دادن بیشتر به نمازهای جمعه و جماعت
6ـ آثار و برکات نماز
16ـ آسیب شناسی وضعیت نماز در جامعه
7ـ احکام نماز
17ـ راهکارهای ایجاد حضور قلب در نماز
8ـ تحقیق درمورد نمازهای مستحبی
18ـ کارکردهای مسجد نمونه و موفّق
9ـ شیوه های دعوت به نماز
19ـ نقش نماز درمقابله باجنگ نرم
10ـ داستانهای نماز
{وبلاگستان امام صادق(ع) به در نظر دارد به افرادی که در این پایگاه لینک هستند و در جشنواره وبلاگ نویسی نماز مقامی کسب کنند علاوه بر جوایز جشنواره جوایز نفیسی اهدا کند}


برخوردهای دوگانه مامون پس از ولایتعهدی امام رضا علیهالسلام
درآمد:
در دوران خلافت مامون عباسی آشفتگیهای سیاسی و امنیتی آنچنان بالا گرفته بود که مامون را به شدت نگران ساخت. زیرا پی آمدهای کشته شدن امین و شورشهای پی درپی گروههای مختلف،
فساد و غارت اموال مسلمانان توسط گروهی وابسته به عباسیان و ظلم و فشار بیش از حد بر قاطبه مردم، پیوسته به جو پرالتهاب دامن میزد.
بدین جهت مامون مدتها در پی چاره جویی و گشودن گره کار بود تا به این نتیجه رسید که برای مسلط شدن بر اوضاع کشور و خواباندن بسیاری از فتنهها و شورشها، از چهره پاک و مقدس امام رضا
علیه السلام آن هم به طرز ماهرانهای استفاده کند. با دعوت کردن از امام و جلب او به مرو مساله خلافت و ولایتعهدی را به آن حضرت پیشنهاد و در ظاهر واگذار کند.
از این روی عدهای را به مدینه فرستاد و از امام دعوت رسمی به عمل آورد. اما حضرت چون میدانست که مامون در پی تحقق اهداف خود است دعوت او را رد کرد و به هیچ وجه حاضر به رفتن نشد اما
با اصرار و پافشاری نمایندگان اعزامی مامون، حضرت از روی ناچاری و اکراه مدینه را به قصد مرو ترک کرد.


نصیحت صادقانه
1. امام صادقعلیهالسلام فرمود: «کُونُوا دُعاةَ النَّاسِ بِاَعْمالِکُمْ؛ (1) با اعمالتان دعوتگر مردم باشید.»
آنچه بیش از تبلیغ قولى، مؤثرتر و ماندگارتر است، تبلیغ با رفتار و کردار است و با تأسف، آنچه بیشتر از تبلیغ لفظى و کتبى از آن غفلت شده، همین تبلیغ عملى است.
امروز با توسعه حوزههاى آموزشى و پژوهشى و همینطور، رشد طرح هجرت و تبلیغ، هم در باب آموزش و هم اعزام مبلغان، گامهاى مؤثرى برداشته شده است که در جاى خود مفید و مغتنم است؛ امّا چه زیباست در کنار آن به تبلیغ عملى که دامنه وسیعترى را شامل مىشود نیز توجّه ویژه صورت گیرد.
در سالهای اخیر در حوزههاى علمیه، به مسئله آموزش توجّه شده و مراکز متعدّد تخصّصى به مدد تعلیم سنّتى آمده است؛ امّا به نظر مىرسد براى امر تربیت و تهذیب، باید اهتمام بیشتری صورت گیرد و بر سنّتها و سیرههاى ستودنى گذشتگان، چون: زهد، بىاعتنایى به دنیا و توجّه به عبادات و معنویات، تأکید بیشتری انجام شود.
2. اگر در گذشته تفکّراتى چون دخالت نکردن حوزویان در مسائل اجتماعى و سیاسى در مراکز دینى و علمى، حاکمیت فرهنگى داشت؛ امّا به برکت انقلاب و امامرحمهالله آن اندیشهها به انزوا رفت. چه زیباست که عملکرد افراطى در این سو و توجیه بسیارى از مسائل دنیوى به اسم مقابله با تحجّر، ما را دچار نقیصه دیگرى که فاصله گرفتن از روحیه وارستگى و تعلّق نداشتن به دنیا و متعلّقات آن و...میباشد، نسازد. توجه داشته باشیم که بزرگان ما چون حضرت امامرحمهالله با اینکه بیشترین اهتمام را به سیاست و اجتماع داشتند؛ امّا در پارسایى، اخلاق و معنویات نیز در اوج بودند.
توصیه آن عزیز هنوز در گوشمان طنینانداز است که مىفرمود: «اگر ما از زىّ متعارف روحانیت خارج شویم و خداى نخواسته توجّه به مادّیات کنیم، در صورتى که خودمان را با اسم روحانى معرفى کنیم، این منتهى ممکن است بشود به اینکه روحانیت شکست بخورد...و شکست روحانیت، شکست اسلام است.» (2)
روحانیت به سبب جایگاه خاصّ و پیروى از ائمّهعلیهمالسلام و اولیاء و پاسدارى از دین باید وارسته و آزاد از دنیا باشد. در این اصل، شکّى نیست و در دعاى ندبه نیز مىخوانیم: «بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیهِمُ الزُّهْدَ فِی دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْیا الدَّنِیةِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِجِهَا فَشَرَطُوا لَکَ ذَلِکَ؛ (3) پس از اینکه شرط کردى بر آنان زاهد بودن در مراتب این دنیاى پست و در زر و زیورش را، پس آن را پذیرفتند.» خداوند بر اولیایش زهد در دنیا را شرط کرد. و حوزه و عالمان که تابع و نایب عامّ ایشان هستند، قطعاً مشمول آن خواهند بود.
این مسئله در عصرى که روحانیت، دخیل و سهیم در حکومت است، اهمیت بیشترى مىیابد که شیوه امام علىعلیهالسلام در دوران زمامدارى، دلیلى بر این ادّعاست. همچنین است سخن امام صادقعلیهالسلام خطاب به معلّى که فرموده بود: «هَیهَاتَ یا مُعَلَّى أَمَا وَ اللَّهِ أَنْ لَوْ کَانَ ذَاکَ مَا کَانَ إِلَّا سِیاسَةُ اللَّیلِ وَ سِیاحَةُ النَّهَارِ وَ لَبْسُ الْخَشِنِ وَ أَکْلِ الْجَشِبِ؛ (4) هیهات اگر چنین مىبود (و حکومت دست ما بود) براى ما جز نگهبانى شبانه و تلاش روزانه و پوشاک زبر و خوراک سخت، چیزى نبود.»
این سخن، ارائه الگویى براى ما است که بدانیم در زمان مسئولیت اجتماعى و سیاسى، بیش از گذشته باید به دورى از دنیا اهتمام ورزید؛ از اینرو وضعیت، بیشتر شبیه دوران حضرت علىعلیهالسلام است که حکومت حق، برقرار بود؛ نه مانند سائر ائمهعلیهمالسلام که تشیع و امامان در انزوا بودند. قول و عمل حضرات ائمهعلیهمالسلام به ما مىفهماند که در این دوره، اهمیت و اولویت زهد و وارستگى بیشتر از دیگر زمانهاست.
3. کلام آخر اینکه اگر مىخواهیم مصداق آیه شریفه «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ...»؛ (5) «آیا مردم را به نیکى امر مىکنید و خود را از یاد بردهاید...» نباشیم و عقاب « لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ»؛ (6) «چرا مىگویید آنچه را که بدان عمل نمىکنید.» شامل حالمان نشود، باید با الهام از اندرز الهى که فرمود: «قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى»؛ (7) «بگو شما را به موعظهای نصیحت میکنم که دوبهدو یا تکتک برای خدا قیام کنید.» به تنهایى یا به جمع، هر اندازه که مىتوانیم براى خدا قیام و اقدام کنیم. باید هشدار قرآن را جدى بگیریم که فرمود: «فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ لا یغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ»؛ (8) «حیات دنیا، شما را نفریبد و شیطان، شما را به خدا مغرور نسازد.»
امید که با اصلاح خود، بر آلودگیهایى که جان و جامعه را فرا گرفته، آب پاکى و پاکیزگى بریزیم.
والسّلام
پینوشـــــــــــــتها:
(1). بحار الانوار، محمدباقر مجلسى، بیروت، مؤسسة الوفاء، دوم، 1403 ق، ج 5، ص 198.
(2). صحیفه نور، امام خمینى، مرکز مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى وزارت ارشاد اسلامى، تهران، 1365 ش، ج 18، ص 12.
(3). مفاتیح الجنان، شیخ عبّاس قمى، وجدانى، دوم، 1385 ش، قم.
(4). اصول کافى، محمّد بن یعقوب کلینى، تهران، گلگشت، دوم، 1377 ش، ج 2، ص 273.
(5). بقره/ 44.
(6). صفّ/ 2.
(7). سبأ/ 46.
(8). لقمان/ 33.


1. در کنار علما
شیخ شرف الدین درگزینی از مولانا عضد الدین ایجی (دانشمند معروف) پرسید: خدای تعالی در کجای قرآن از من نام برده است؟ مولانا پاسخ داد: در کنار علما: «... قُلْ هَلْ یسْتَوی الّذینَ یعْلَمونَ وَالّذینَ لا یعْلْمونَ...»؛ (1) «آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند برابرند...»
2. سوره فیل
شخصی در نماز جماعت حاضر شد و امام جماعت سوره بقره را میخواند. آن شخص خسته شد و نماز را فرادا خواند و پی کار خود رفت. روز بعد در نماز جماعت حاضر شد و امام سوره فیل خواند. نمازگزار گفت : پناه بر خدا! من که نتوانستم بر سوره بقره صبر کنم، چطور به سوره فیل توانم ایستاد؟
3. وزیر مأمون
روزی ابوالعینا به احمد بن ابی داود که وزیر مأمون بود، از دشمنانش که در آزار او دست به یکی کرده بودند، شکایت برد. احمد گفت: «یدُاللَّهَ فَوْقَ أیدیهِمْ...»؛ (2) «دست خدا بالای دست آنهاست.» ابوالعینا گفت: مکر و حیلههای آنان نیز عظیم است. احمد گفت: «... وَلا یحیقُ الْمَکْرُ السّیئی إلّا بِأهْلِهَ...» (3) ؛ «اما این نیرنگهای بد تنها دامان صاحبانش را میگیرد.»


عالم ذر
سؤال: عالم ذر چیست؟ و در کجا است؟
پاسخ: در قرآن مجید سخن از یک پیمان، عهد، میثاق و گواهی به میان آمده است که خداوند از انسانها گرفته است. روشنترین آیهای که بر این حقیقت دلالت دارد، آیة 172 سورة اعراف است که به «آیة ذر» معروف شده است. این آیه دقیقترین معنی و شگفتترین نظم را دارد. [1] آیات دیگری نیز مفسر همین حقیقت معرفی شدهاند. [2]
خداوند در قرآن میفرماید: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ»؛ [3] «به یاد آور زمانی را که پروردگارت از پشت [و صلب] فرزندان آدم، ذریة آنها را بر گرفت و آنان را گواه بر خویشتن ساخت [و فرمود] : آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری، گواهی میدهیم. [چرا چنین کرد؟] برای اینکه در روز رستاخیز نگویید ما از این غافل بودیم.»
از آنجا که در این آیه سخن از ذریه (فرزندان خردسال) آدم ـ علیه السلام ـ به میان آمده، از این آیه به «آیه ذر» یاد میکنند و به خاطر کلمة «ألست» به «پیمان ألست» معروف است. همچنین لفظ ذریه در قرآن نوزده بار وارد شده که درتمام موارد نسل انسان مراد است. [4]
در تفسیر این آیه دربارة اینکه عالم ذر چگونه، در کجا و حضور فرزندان آدم ـ علیه السلام ـ چگونه بوده، احادیث و به دنبال آن سخن دانشمندان گوناگون است.
در اینجا به بیان دو دیدگاه بسنده میشود:
اول. منظور از این عالم و این پیمان «عالم استعدادها» و «پیمان فطرت» است؛ به این معنی که هر گاه فرزندان آدم به صورت نطفه از صلب (پشت و کمر) پدران به رحم مادران که بیش از یک ذره نیستند، منتقل میشوند، خداوند استعداد و آمادگی فهم و شناخت ربوبیت و توحید را به آنها میدهد؛ یعنی هم در نهاد و فطرتشان این سرّ الهی به صورت یک حس درون ذاتی به ودیعه گذارده میشود و هم در عقل و خردشان به صورت یک حقیقت خود آگاه.
خداوند در طول زندگی دنیایی آثار صنع و نشانههای یگانگی خود را به انسان نشان میدهد و آنان را بر این امر گواه میگیرد. گویا میفرماید: «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ» و انسانها با زبان حال پاسخ میدهند: «بَلی شَهِدْنا» پس در اینجا پیمان تکوینی است و سخن گفتن مانند خبر دادن رنگ رخساره از وضعیت درونی شخص است. [5]
بنا بر این بیان، مراد از عالم ذر همان فطرت انسانی است. انسانهای بدوی و متکامل در این احساس مشترکند که همه مربوب و خداوند ربّ آنهاست. [6]
پس انسانها هرگز از این پیمان و شناخت غافل نبوده و نیستند؛ لذا خداوند در قیامت علیه همة انسانها احتجاج میکند. برخی روایات موافق این نظر است. [7]
دوم. مرحوم علامه طباطبایی نظریة خویش را این گونه تبیین میکند: «عالم «ذر» روح این عالم است که آن را «عالَم غیب» نیز میگویند. توضیح اینکه هر موجودی دو وجه (صورت و جنبه) دارد: وجهی به سوی خدا که زمان و تدریج در آن راه ندارد و وجهی به سوی دیگر که در آن تدریج و زمان راه دارد. خداوند متعال میفرماید: «إِذا أَرادَ شَیئاً أَنْ یقُولَ لَهُ کُنْ فَیکُون »؛ [8] « [خداوند] وقتی بخواهد چیزی را ایجاد کند، به آن میگوید: موجود شو! بیدرنگ به وجود میآید..» «کُن» هم امر (دستور) است و هم مخاطب درست کن. پس کلمة «کُن» از طرفی وجود شیء و از طرفی ایجاد شیء است و این موجود منبسط یک وجهالی الله دارد که عالم ذرّ است و همان موجود یک وجه دیگر دارد که همین دنیای ظاهر است. بنابراین، عالم ذرّ این عالم مسلوب نیست.» [9]
میتوان ریشههای سخن علامه طباطبایی را در تفسیر کنز الدقایق پیدا کرد. [10]
پیمان از چه بود؟
از آیة ذر به دست میآید که مفاد پیمان گواهی بر پذیرش پروردگار «ألَسْتُ بِرَبِّکُمْ » [11] و بر پذیرش توحید بوده است «أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَکَ آباؤُنا » [12] و برخی روایات این پیمان را به فطرت نیز میکشانند: « اَلدِینُ الْحَنِیفُ وَ الْفِطْرَةُ وَ صِبْغَةُ اللَّهِ وَ التَّعْرِیفُ فِی الْمِیثَاقِ؛ [13] دین حنیف و فطرت و صبغة الله و تعریف همان است که [خدا] در میثاق [یعنی در پیمانی که خدا با روح بشر بسته، بشر را با آن آشنا کرده] است..» [14] روایاتی نیز اعتراف به نبوت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و امامت حضرت علی ـ علیه السلام ـ را جزء پیمان عالم ذر معرفی میکنند. [15]
پیمان برای چه بود؟
از آیة ذر دو هدف اصلی برای این پیمان به دست میآید:
الف. حجت بر انسانها تمام شود تا در رستاخیز نگویند: ما از موضوع شناخت خدا بیخبر بودیم و لذا کافر شدیم؛ «أَنْ تَقُولُوا یوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ »؛ [16]
ب. حجت بر انسانها تمام شود تا در رستاخیز نگویند: پدران ما بت پرست بودند و ما هم فرزندان همان پدران هستیم و چارهای جز تبعیت از آنها نداشتیم؛ «أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَکَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ کُنَّا ذُرِّیةً مِنْ بَعْدِهِمْ...» [17]
· پاورقــــــــــــــــــــی
[1] . المیزان، محمد حسین طباطبایی، چاپ پنجم، مؤسسه اعلمی، بیروت، ج 8، ص 306.
[2] . مانند: اعراف / 102 و حدید / 8. ر. ک: تفسیر نمونه، زیر نظر ناصر مکارم شیرازی، دار الکتب، ج 23، ص 317 و ج 6، ص 276.
[3] . اعراف / 172.
[4] . منشور جاوید، جعفر سبحانی، چاپ فرهنگ، اصفهان، ج 2، ص 63.
[5] . کنز الدقایق، میرزا محمد مشهدی، تحقیق مجتبی عراقی، چاپ اول، ج 3، ص 742؛ المیزان، ج 8، ص 310.
[6] . المیزان، ج 8، ص 308؛ فطرت، مرتضی مطهری، چاپ دوم، انتشارات صدرا، ص 181؛ تفسیر نمونه، ج 17، ص 455.
[7] . ابن سنان از امام صادق ـ علیه السلام ـ از فطرة لله پرسید. امام فرمود: « هِی الْإِسْلَامُ فَطَرَهُمُ اللَّهُ حِینَ أَخَذَ مِیثَاقَهُمْ عَلَی التَّوْحِیدِ فَقَالَ: «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ» وَ فِیهِ الْمُؤْمِنُ وَ الْکَافِرُ؛ فطرت الله اسلام است که خداوند هنگام پیمان گرفتن آنان را بر فطرت توحید آفرید و فرمود: آیا پروردگار شما نیستم؟ در آنجا کافر و مؤمن حضور داشت..» البرهان، ج 3، ص 236.
و امام باقر ـ علیه السلام ـ آیة ذر را با حدیث «کل مولود یولد علی الفطره» تفسیر کردهاند. مختصر بصائر الدرجات، ص 161.
[8] . یس / 82.
[9] . در محضر علامه طباطبایی، محمد حسین رخ شاد، چاپ اول، نهاوندی، صص 42 ـ 43.
[10] . کنز الدقایق، ج 3، ص 742.
[11] . اعراف / 172.
[12] . همان / 172.
[13] . بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، چاپ دوم، مؤسسه الوفاء، بیروت، ج 3، ص 276.
[14] . فطرت، شهید مطهری، ص 27.
[15] . البرهان، ج 3، صص 238 ـ 239 و جهت مطالعة بیشتر ر. ک: التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، چاپ اول، مکتب اعلام، قم، ج 5، صص 26 ـ 30؛ روض الجنان و روح الجنان، ابوالفتوح رازی تصحیح یاحقی، چاپ دوم، آستان قدس، ج 9، صص 5 ـ 10؛ منشور جاوید، استاد جعفر سبحانی، چاپ سوم، توحید، قم، ج 2، صص 61 ـ 82.
[16] . اعراف / 172.
[17] . همان / 173.


گلبرگ هدایت
{شش توصیه از حضرت آیت الله جوادی آملی مد ظله العالی}
کتاب سروش هدایت، مجموعه پیامهای حضرت آیت الله جوادی آملی دام ظله - میباشد که به مناسبتهای گوناگون به قلم ایشان نوشته شده و اولین جلد آن در سال 1382، به کوشش «مرکز نشر اسراء» در 349 صفحه منتشر گردیده است.
آنچه در ذیل تقدیم میشود، شش اشارت است که در پی تقاضای رهنمودی از اردبیل، برای کانون فرهنگ و اندیشه جوان نوشته اند. از خداوند میطلبیم به حضرت استاد، توفیق ارشاد بیشتر عنایت فرماید.
شش اشارت
یکم. پرهیز از گناه و اعراض از لغزش و اعتراض نسبت به کژروی و معارضه با خواستههای برخاسته از هوس، زمینه نزول فیض فرق حق و باطل، و تفکیک صدق و کذب، و تمیز زیبا و زشت، و بالاخره جدایی مرز اطاعت و عصیان را فراهم میکند؛ «یا ایها الذین آمنوا ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا ویکفر عنکم سیئاتکم ویغفر لکم والله ذو الفضل العظیم» (1)
بهترین وسیله برای نیل به این هدف مقدس، قرآن مدار بودن است؛ چه اینکه از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل شد: «دوروا مع کتاب الله حیثما دار؛ (2) یعنی در مدار قرآن حرکت کنید و هرجا قرآن کریم حضور دارد، حاضر باشید و جایی که این کتاب آسمانی آن را منع فرمود و حضور ندارد، شما شرکت نکنید.
دوم. انسان بیش از هر چیز، از اندیشه صائب و انگیزه صالح به «تقوا» میرسد و از «طغوا» میرهد و به «صلاح» بار مییابد و از «طلاح» رها میگردد. تحصیل جزم علمی و عزم عملی برای شما جوانانی که در مهد تذکیه محققانه و تزکیه مقدسانه اردبیل به سر میبرید، به منظور پیوند غابر و قادم و اتصال سلسله سالف و آنف میسور است.
لذا از این مائده آماده باید بهره کافی برد. بنابراین، باید از جهل علمی نجات یافت و از جهالت عملی خلاص شد تا راه و رهرو، و همراه و رهبر و راهنما به خوبی شناخته شده و فراهم شود؛ «ومن یومن بالله یهد قلبه...» (3) و «وان تطیعوه تهتدوا» (4).
سوم. هرگونه دانشی که مایه شهود عین خارج نباشد و صحنه واقع را مکشوف نکند و اسمای حسنای الهی را مرئی نسازد، علم حصولی و دانش مفهومی و ذهنی است. چنین دانشی، هرچند آثار سودمندی را به همراه دارد، ولی از مآثر دانش شهودی تهی است. لذا، گاهی افول میکند و زمانی غروب دارد و چیزی که آفل و عازب است، محبوب نبوده، توان رساندن سالک را به محبوب واقعی ندارد.
بهترین وسیله برای شهود حقیقت، اطاعت خالصانه دستورهای الهی است؛ چه اینکه بدترین حجاب که مانع نیل به واقعیت است، همانا عصیان احکام خداست. از حضرت امام سجاد علی بن الحسین علیهما السلام رسیده است که: «ان الراحل الیک قریب المسافة وانک لا تحتجب عن خلقک الا ان تحجبهم الاعمال دونک. (5)»
چهارم. همان طوری که گناه آثار سوء دارد، افراط در کامیابی و زیاده روی در خوردن و نوشیدن حلال نیز مانع طهارت دل و نرمی قلب میگردد. از حضرت رسول گرامی صلی الله علیه و آله نقل شد: «لا تمیتوا القلوب بکثرة الطعام والشراب؛ فان القلب یموت کالزرع، اذا کثر علیه الماء؛ (6) دلهای خود را با پرخوردن و زیاد نوشیدن نمیرانید. زیرا قلب مانند بذر کشت شده است که اگر آب زیاد دریافت نکند، میپوسد.»
لذا، روزه که به منظور تعدیل دستگاه گوارش است، نه تعطیل آن، سهم به سزایی در احیای دل، و نرم نمودن آن، و فرشته منش کردن وی دارد.
از این جهت، فقیهان بزرگ فرموده اند: یکی از فضایل روزه همین است که انسان صائم شبیه فرشته میشود و از لذایذ مادی، منزه میگردد. (7)
بر بند دهان از نان کامد شکر روزه دیدی هنر خوردن بنگر هنر روزه
روزه نم زمزم شد در عیسی مریم شد بر طارم چارم شد او در سفر روزه
کو پر زدن مرغان کو پر ملکای جان این هست پر چینه وآن هست پر روزه
هرگز فطانت و هوشمندی با پرخوری جمع نمیشود؛ چه اینکه حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام فرمود: «لن تجتمع الفطنة والبطنة» (8) و تعدیل در غذا، و پرهیز از پرخوری، زمینه تفکر صحیح را فراهم مینماید و فکر صائب، وسیله عمل صالح خواهد بود. لذا، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «اذا رایتم اهل الجوع والتفکر، فادنوا منهم؛ فان الحکمة تجری علی السنتهم؛ (9) اگر اهل تفکر و کم خوری را دیدید، به آنان نزدیک شوید. زیرا حکمت بر زبان آنها جاری میگردد.» یعنی آنان مجاری فیض خدای حکیم اند و حکمتهای نظری و عملی را میتوان از زبان آنان شنید.
پنجم. گرچه تمام رخدادهای دنیا صبغه آزمون الهی را به همراه دارد، لیکن برخی از آنها به عنوان فتنه گمراه کننده مطرحند و باید برای نجات از آن به خدای سبحان پناه برد؛ چه اینکه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهما السلام فرمود: »... فلیستعذ من مضلات الفتن.» (10)
کسی نگوید خدایا، از اصل فتنه و امتحان به تو پناه میبرم؛ زیرا همگان در معرض آزمون الهی اند، بلکه هر کدام از شما به خداوند پناه ببرد از فتنههای گمراه کننده؛ البته عالمان راستین، اعم از حوزوی و دانشگاهی، از فتنههای زیان بار مصونند؛ نه به فتنه گمراه کننده قیام مینماید و نه فریب آن را میخورند؛ چه اینکه از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله رسیده است: «ان الفتنة تجی ء فتنسف العباد نسفا وینجو العالم منها بعلمه؛ (11) فتنه میرسد و بندگان را درهم میکوبد و فقط دانشمند [الهی] از آن نجات مییابد.»
این گونه دانش، هم مصداق بارز علم نافع است که مردان خدایی مجاری ادراکی خود را وقف فراگیری آن قرار میدهند و از هرچه به عنوان علم غیر نافع است، میپرهیزند.
ششم. گرچه بسیاری از دانشها را انسان در آغاز زندگی نمیداند و به تدریج آنها را فرا میگیرد؛ لیکن علوم بنیادین را در درون خود دارد که خدای سبحان از آن به «فطرت الله» یاد نمود و «نفس ملهمه» به تقوا و طغوا را از شئون او قرار داد.
سعی بلیغ سالک صالح، آن است که دانشهای نهادینه شده را در پرتو عقل و نقل شکوفا کند و از رهبران الهی که به منظور اثاره و شکوفایی آنها مبعوث شده اند؛ ویثیروا لهم دفائن العقول، (12) استمداد نماید و از ناهماهنگی دانشهای مهمان با علم میزبان بپرهیزد و بدان آگاه باشد که جان قدسی وی چونان حضرت یونس علیه السلام در ماهی تن محبوس است و برای رهایی از زندان طبیعت بدن و هر آنچه امر طبیعی و مادی است، ذکر یونسی سودمند است؛ «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» (13) .
در این حال، خداوند استجابت میفرماید و جان ملکوتی را که رهن تن واقع نشد، تحریر مینماید و چنین روح آزادی، نه تنها از هر چه رنگ تعلق پذیرد، حر است، بلکه از هر چه رنگ تعین پذیرد، آزاد است.
یونس قدسی تویی، در تن چون ماهیای بازشکاف و ببین، کین تن ماهی است آن
لازم است از خدای سبحان درخواست نمود که یا چنین شویم یا در محضر چنان یونس قدسی باریابیم که:
در طره هاش نسخه «ایاک نعبد» است در چشم هاش غمزه «ایاک نستعین»
چنان انسان متکاملی، هماره به نام و یاد خداست و دیدار وی تذکره صاحب نظران و تبصره صاحب بصران است... .
جوادی آملی
دی ماه 1380
پینوشـــــــــــــــت:
1) انفال/29.
2) نهج الفصاحة، ج 2، ص 767.
3) تغابن/11.
4) نور/54.
5) مفاتیح الجنان، دعای ابی حمزه ثمالی.
6) نهج الفصاحة، ج 2، ص 78.
7) جواهر الکلام، کتاب صوم، ج 16، ص 181.
8) شرح غررالحکم، ج 6، ص 370.
9) نهج الفصاحة، ج 2، ص 753.
10) نهج البلاغه، حکمت 93، بند 1 و 2.
11) نهج الفصاحة، ج 2، ص 666.
12) نهج البلاغه، خطبه 1.
13) انبیاء/87.


آمریکا و مدارس دینى پاکستان
هند و آمریکا بر اساس یک پیمان مخفی و سری علیه مسلمانان جهان بویژه علیه مسلمانان جنوب آسیا عمل میکنند تا روح اسلام را از مردم منطقه بگیرند؛ مردمی که سرشار از جذبه و احساس مبارزه و جهاد هستند.
دشمن میخواهد تفکرات جهادی و مذهبی اصیل را از مردم مسلمان این منطقه بگیرد. به همین دلیل اف - بی -ای (سازمان اطلاعات و امنیت آمریکا) پاکستان را کشور خود میداند و در این کشور، هرگونه و هر کجا بخواهد آزادانه دخالت و عمل میکند.
دولت پاکستان نیز که در ائتلاف علیه تروریسم با آمریکا هم پیمان نظامی شده است، ناگزیر است هرگونه آمریکا بخواهد عمل کند. در وقایع اخیر، آمریکا به دنبال بهانهای بود تا در پاکستان دخالت کند و این بهانه از طریق هند تحقق یافت.
در حقیقت هند به آمریکا القا کرد که حرکتهای تروریستی در جهان و روح جهاد و مبارزه از مدارس دینی پاکستان سرچشمه میگیرد و تروریستها در این مدارس تربیت میشوند؛ از این رو پیش از مبارزه علیه تروریسم جهانی باید به مسائل داخلی پاکستان پرداخته شود.
اکنون آمریکا به دنبال دو برنامه عملی است:
1 - تعویض متون درسی حوزههای علمیه و مراکز دینی به شکلی که رشتههای غیر دینی و علوم روز نیز در این حوزهها تدریس شود. آموزش رایانه یکی از این آموزشهاست.
2 - تجهیز حوزههای علمیه به رایانه و تسهیلات و امکانات اینترنت. این اقدام بدین جهت صورت میگیرد که معلمهای ویژه تربیت شده آمریکایی توسط دولت به مدارس فرستاده شوند. یعنی افراد سکولار و لائیک برای تدریس در حوزههای علمیه و به بهانه آموزش مسائل روز و رایانه و اینترنت در این مدارس نفوذ کنند و به اصطلاح، آنها را مدرن نمایند.
وقتی مدارس به این شکل درآمدند آمریکا و طرفداران آن به آسانی میتوانند آنچه را که میخواهند شکار کنند؛ زیرا دیگر مدارس دینی به نام حوزه علمیه در کشور وجود ندارد و مانند مدارس ترکیه و اندونزی و مالزی خواهد شد.
ملاحظه: از هنگامی که دولت پاکستان در صدد تهیه شناسنامه و تدوین مشخصات حوزههای این کشور برآمده است، موافقتها و مخالفتهای گستردهای با این طرح انجام گرفته است.
این طرح کلی شامل همه حوزهها اعم از اهل سنت و تشیع میشود، اما تحلیلگران بر این باورند که در حوزههای اهل سنت - به دلیل قرابت برخی از تفکرات افراطی و وهابی گری با تشکیلات القاعده و بن لادن - افراد و شاخههای نظامی و تردد بیشتری وجود دارد که کنترل آنها را از دست خارج کرده و ممکن است با انشعابهای گستردهای که دارند دست به عملیات بزنند.
منابع مالی حوزهها و گرایشهای فکری آنها نیز از موضوعاتی است که آمریکاییها و دولت پاکستان را نگران کرده است.
یکی دیگر از دلایل کنترل حوزهها این است که حوزههای مرکزی دارای حوزههای متعدد اقماری در کشور پاکستان هستند، وجود شعبهها و شاخههای فراوان این مدارس که حتی برخی از آنها از 2 تا 3 کلاس در یک منزل محقر مسکونی تجاوز نمیکند، فاقد نظارت و رسیدگی توسط مرکزیت آن هاست. بنابراین معلو م نیست چه کسی مسؤولیت اقدامهای احیاناً خودسرانه آنها را میپذیرد.
اصل مترقی رعایت اعتدال در اسلام و عدم گرایش به افراط و تفریط، تنها راه نجات و استقلال حوزه هاست تا بهانه دخالت را از بدخواهان اسلام گرفته و در راه وحدت و اتحاد امت اسلامی بکوشند و به پیشرفت و توسعه و امنیت و آرامش مسلمانان و کشورهای اسلامی بیندیشند.
پینوشـــــــت:
* اقتباس از خلاصه مقاله آمریکا و مدارس دینی، نوشته عبدالقادر حسن، ترجمه و تحلیل: واحد ترجمه و پژوهش خانه فرهنگ جمهوری اسلامی ایران لاهور؛ روزنامه جنگ، لاهور، 14/4/1381.


دهه فجر انقلاب اسلامی بر فجر آفرینان و همه هموطنان گرامی ، مبارکباد
اینترنت ملی
فیسبوک سیاه، دام جدید هکرها
شهادت علی اصغر حسین(علیه السلام)
سیر نمایشگاهی حجاب
تجربه ای زیبا با وبگردی در وبلاگستان امام صادق(ع)
شمر امروز
من یک بسیجیم
سیر نمایشگاهی ما می توانیم-1
سیر نمایشگاهی ما می توانیم-1(سری دوم)
سیر نمایشگاهی حجاب در بیانات مقام معظم رهبری
سیر نمایشگاهی بیانات رهبری در رایطه با حجاب
به عمل کار برآید به اشک ریختن نیست
حماسه «نهم دی ماه» در کلام حضرت آیتالله خامنهای
اعجاز قرآن ، قسم به انجیر و زیتون ...
دیدار اعضای مجمع خیرین سلامت کشور با رهبر انقلاب
مجموعه چندرسانهای: «بیخواص»
بازدید دیروز : 17
کل بازدید : 677391
کل یاداشته ها : 462