ناسیونالیسم از واژه انگلیسی «nation (ناسیون یا نیشن) و از ریشه لاتینی «nasci» (متولد شدن) گرفته شده و برای معرفی گروهی از افراد که در یک منطقه زاده شده بودند به کار میرفت. در سدههایمیانه (قرون وسطی)، به دانشجویانی که از مناطق خاصی به دانشگاه آمده بودند «nations» (ناسیونس =ملتها) گفته میشد. [1]
در آغاز سده شانزدهم، واژه «nation» به جمعیت یک کشور خاص اطلاق میشد که با واژه «مردم» (people) مترادف بود. در زمان قاجاریه، واژه «ناسیون» را به «ملت» ترجمه کردند؛ در حالی که در ادبیات و معارف دینی اسلام، «ملت» به معنی پیروان دین یا آیینی بوده که بر اساس باورهای عالی، حول یک محور میچرخند؛ مانند: ملت ابراهیم علیه السلام و ملت اسلام. به تعبیر دقیقتر ملت همان امت است. [2]
می توان گفت ترجمه دقیق «ناسیون» همان است که سید جمال الدین فرموده است؛ یعنی جنسیت [3] که به نوعی، معنای نژاد و خاک و خون در آن نهفته است، نه مفهوم ملت و امت که معنای قدسی و معنوی دارد.
بیشتر دانشمندان و نویسندگان فرهنگ نامههای سیاسی ـ اجتماعی، بر آنند که، اصطلاح ناسیونالیسم دو پهلو است و شناخت درست آن دشوار میباشد؛ ظاهری ساده و باطنی پیچیده دارد (سهل و ممتنع است). [4] در این نوشتار تلاش میشود اصطلاح «ناسیونالیسم» با معانی مثبت و منفی و ویژگیهای مهم آن، کوتاه و روشن بیان شود.
الف. نوعی آگاهی جمعی، مبنی بر متعلق دانستن خویش و وفادار ماندن به یک ملت (آگاهی ملی)؛
آشنایی با اصطلاح ناسیونالیسم
ناسیونالیسم از واژه انگلیسی «nation (ناسیون یا نیشن) و از ریشه لاتینی «nasci» (متولد شدن) گرفته شده و برای معرفی گروهی از افراد که در یک منطقه زاده شده بودند به کار میرفت. در سدههای میانه (قرون وسطی)، به دانشجویانی که از مناطق خاصی به دانشگاه آمده بودند «nations» (ناسیونس =ملتها) گفته میشد. [1]
در آغاز سده شانزدهم، واژه «nation» به جمعیت یک کشور خاص اطلاق میشد که با واژه «مردم» (people) مترادف بود. در زمان قاجاریه، واژه «ناسیون» را به «ملت» ترجمه کردند؛ در حالی که در ادبیات و معارف دینی اسلام، «ملت» به معنی پیروان دین یا آیینی بوده که بر اساس باورهای عالی، حول یک محور میچرخند؛ مانند: ملت ابراهیم علیه السلام و ملت اسلام. به تعبیر دقیقتر ملت همان امت است. [2]
می توان گفت ترجمه دقیق «ناسیون» همان است که سید جمال الدین فرموده است؛ یعنی جنسیت [3] که به نوعی، معنای نژاد و خاک و خون در آن نهفته است، نه مفهوم ملت و امت که معنای قدسی و معنوی دارد.
بیشتر دانشمندان و نویسندگان فرهنگ نامههای سیاسی ـ اجتماعی، بر آنند که، اصطلاح ناسیونالیسم دو پهلو است و شناخت درست آن دشوار میباشد؛ ظاهری ساده و باطنی پیچیده دارد (سهل و ممتنع است). [4] در این نوشتار تلاش میشود اصطلاح «ناسیونالیسم» با معانی مثبت و منفی و ویژگیهای مهم آن، کوتاه و روشن بیان شود.
الف. نوعی آگاهی جمعی، مبنی بر متعلق دانستن خویش و وفادار ماندن به یک ملت (آگاهی ملی)؛
ب. وابستگی افراد به یک کشور، به لحاظ ویژگیهای مشترک بین آنها مانند: زبان، نژاد، دین، قومیت و حتی اندیشه و مرامها.
ج. نهضتی که از آزادی و استقلال یک ملت، در برابر تجاوز خارجی حمایت میکند، که گاهی در چهره افراطی، به اعتقاد برتری یک ملت بر ملتهای دیگر میانجامد (شووینیسم)؛ [5]
د. باور این امر که هر گروه جغرافیایی که خواهان تشکیل حکومت واحدی باشد، حق داشته باشد که کشور مستقل و یگانهای داشته باشد. [6]
جمع بندی
ناسیونالیسم، اندیشهای سیاسی ـ اجتماعی است که پیروان آن باور دارند خیر و صلاح ملت، برتر از هر چیزی است. ویژگیهای مهم ناسیونالیسم عبارتند از:
1. مبتنی بودن بر اعتقاد اومانیستی (انسان محوری)، که حق حکومت را از آن بشر و ملت میداند [نه کلیسا و خدا]؛
2. میهن پرستی و باور به ارزشهای سیاسی و فرهنگی ملت و امید به آینده آن؛
3. پذیرش آزادی و استقلال ملتها و حاکمیت آنها بر سرنوشت خودشان. [7]
گونهها
برای ناسیونالیسم ـ با توجه به محدوده تاریخی و جغرافیایی آن ـ اقسامی ذکر کرده اند:
اول. ناسیونالیسم لیبرال، که بر ارزشهای انسانی، حقوق بشر و آزادیهای فرد در قالب دولت ملی تکیه میکند. در برابر آن ناسیونالیسم ضد لیبرال است، که فرد را تنها وسیلهای در دست دولت میبیند که وظیفهاش خدمت به دولت است. این قسم در واقع فاشیزم است که دموکراسی را نفی و غلبه بر ملتهای دیگر را تحسین میکند. [8]
دوم. ناسیونال بلشویسم، دکترین «کارل رادک» آلمانی، که در سال 1919، علیه روسیه بلشویک طرح شد و با ظهور ناسیونال سوسیالیسم (نازیسیم)، به رهبری آدولف هیتلر، بی نتیجه ماند. [9]
سوم. شووینیسم (ناسیونالیسم افراطی و میهن پرستی سفیهانه) که عبارت از ملی گرایی تنگ نظرانه و غلو سفیهانه درباره ملت خود، و توهین بی پروا نسبت به ملل دیگر است. [10]
چهارم. ناسیونالیسم اقتصادی، اصالت برتری نفع اقتصادی ملی و گرایش به خود کفایی اقتصادی. [11]
چهرههای سرشناس
مهمترین کسانی که اندیشه ناسیونالیسم را مطرح کرده اند، عبارتند از:
1. گیوم دوکام، رهبر فرانسیسکانهای روحانی ارتدکس، که در سال 1330 میلادی، مخالف استقلال پاپ و کلیسای کاتولیک بود.
2. مارسیل دوپادو، که در سال 1323 میلادی، نظریه بی نیازی جامعه مدنی از حاکمیت کلیسا را مطرح کرد.
3. لویی دوباویر، که در سال 1325 میلادی، نظریه محدود ساختن قدرت کلیسا در امور اخروی را طرح کرد. [12]
تاریخچه
پدیده ناسیونالیسم، به مفهوم عام آن (اصل ملیت)، حدود پانصد سال پیش از میلاد، در دولت شهرهای یونان و سپس روم باستان به چشم میخورد.
افلاطون و ارسطو ناسیونالیسم را ـ نه به مفهوم امروزی ـ برابری جایگاه و منزلت اتباع یک کشور یا یک شهر میدانستند.
در آغاز سال 1300 میلادی، وقتی مشاجره بین پاپ وقت، به دفاع از قدرت مقدس پاپ و دفاع پادشاهان از قدرت عالی امپراتوری درگرفت، پیوستن ملتهای کوچک و تشکیل سلطنت فرانسه و جمعیت انگلیس، سبب تقویت حس ملیت و ملی گرایی شد و در نتیجه به محدودیت قدرت کلیسا انجامید. [13]
در قرن 16 میلادی، ژان بودن، فیلسوف فرانسوی از قدرت انحصاری شاه پشتیبانی کرد. [14]
در انگلستان، بین سالهای 1688، ناسیونالیسم کاملاً رواج پیدا کرد، پس از نبرد «واترلو" آنها باور داشتند که از لحاظ فضیلت، هوش و دلاوری، سرآمد دیگر ملتها هستند. [15]
ناسیونالیسم فرانسه توسط ناپلئون پدید آمد و در سال 1813 اوج گرفت. [16]
در یک نگاه میتوان گفت: ناسیونالیسم، مشخصه یک دوره تاریخی است، که در آن ملتها به صورت واحدهای سیاسی مستقل در آمدند و اصل «حاکمیت ملی» به رسمیت شناخته شد و اوج این دوره برای اروپاییها، از قرن 17 تا 19، و برای آسیا و آفریقا، در قرن 20 بود. [17]
از آنچه بیان شد، درستی دو نظریهای که پیرامون پیدایش ناسیونالیسم مطرح شده است آشکار میشود؛ مراد از نظریهای که میگوید: حیات ناسیونالیسم، در سالهای پیش از میلاد بوده، [18] همان ریشهها و مبانی تفکر ناسیونالیسم است (دولت ملی و حکومت مردمی)، و مراد از نظریهای که میگوید: ناسیونالیسم دستاورد قرن شانزدهم میلادی است، ناسیونالیسم در چهره جدید و رسمی آن است (توجه به نژاد، برتری نژادی، میهن پرستی و...).
خاستگاه
فلسفه و علل پیدایش اندیشه ناسیونالیستی در غرب و جهان اسلام متفاوت است. سیطره سیاه کلیسا، با تکیه بر آموزههای تحریف شده و عقل ستیز الهیات مسیحی، میدان را بر دانشمندان و روشنفکران اروپا تنگ ساخته بود؛ لذا در پوشش حمایت از شاهان و امپراتورها، قدرت کلیسا را تضعیف کردند [19] که به دنبال آن دولتهای محلی به وجود آمد و زمینه ساز درگیریهای نژادی شد. هر گروه و ملیتی برای ماندگاری خود، راهکار ناسیونالیستی را برگزید، تا آنجا که شکسپیر انگلیسها را به «نژاد سعادتمند آدمیان» وصف میکند. [20]
در فرانسه در سال 1870، پس از سقوط ناپلئون سوم، هنوز هم، وطن پرستی در راه پیروزی دنیایی، جهاد به شمار میرفت. [21]
ایتالیاییها در قرن 16، حیات ملیشان نابود شده بود، از ناپلئون به عنوان هم میهن و آزادی بخش حمایت کردند. [22] «جیوزپه ماتسینی» (1805. م) ناسیونالیست ایتالیایی، عقیده داشت نهضت اسلاو و اتریش و ترکیه را از پا در آورد. [23] ناسیونالیسم عبری، بشر را به یهود و بت پرست تقسیم میکند و یهود را ملت برگزیده میداند.
از برخی نوشتههای تاریخی بر میآید که نژاد پرستی یهود، الهام بخش ناسیونالیسم نوین بوده است. [24]
نقد و بررسی
پدیده ناسیونالیسم در دنیای مسیحی و کشورهای غربی، دارای دو چهره مثبت و منفی بوده است. اینکه به سیطره نامعقول کلیسا پایان داد و رژیمهای خودکامه را در هم پیچید و به مردمان هر سرزمینی حق تعیین سرنوشت داد، رویه مثبت آن است؛ اما اینکه اندیشه افراطی ناسیونالیستی، مبنای فاشیزم و ابزاری برای نابودی و تجاوز به ملل دیگر شد، [25] چهره ناموفق آن است، مانند جنگهای طولانی میان فرانسویان و انگلیسیها و آلمانیهاو...
اما ناسیونالیسم در دنیای یهود، تنها چهره منفی دارد؛ تا آنجا که تاریخ گواهی میدهد، یهود با تحریف تورات، خود را نژاد برتر و دیگران را خادم خود میدانند و هرجا فرصتی یافتنه اد، به این اندیشه عمل کرده اند. [26]
تجزیه کشور واحد یوگسلاوی به چندین کشور مستقل، (پس از نیم قرن تلاش ناسیونالیستی) و نیز اتحاد ژرمنها در آلمان شرقی و غربی، بهترین گواه بر شکست اندیشه ناسیونالیستی در قالب ملت واحده است؛ بلکه باید سخن «رابرت سون» را تایید کرد که گفت: ناسیونالیسم با قومیت و نژادپرستی بیشتر همخوانی دارد تا با ملیت، که ساخته دست سیاست مداران است. [27]
اسلام و ناسیونالیسم
شعار مکتب انسان ساز اسلام این است که «ای مردم! شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را شاخهها و تیرهها کردیم تا یکدیگر را باز شناسید، هر آینه گرامیترین شما نزد خدا، پرهیزکارترین شماست.» [28]
و اینکه «مردمان از عصر آدم تا روزگار ما مانند دندانههای شانه [یکسان] اند و عرب بر عجم و سرخ بر سیاه هیچ برتری ندارد مگر به تقوی.» [29]
اصولاً در فرهنگ قرآنی و روایی،«ملت» و «امت» فراتر از نژاد و قومیت و محدودیت بر سرزمین خاص است. ملّت و امّت واحدة اسلامی، یعنی تمام انسانهایی که گرد محور کلمة توحید جمع شده اند، از هر نژاد و سرزمینی که باشند. مسلمانان باور دارند که حق حاکمیت، از آن خداست و بر محور ولایت گرد هم میآیند و به هیچ دین و ملتی به دیده حقارت نمینگرند.
با این حال، چرا و چگونه حس ناسیونالیستی ـ آن هم به معنای منفیاش ـ وارد جامعه اسلامی شد و برخی از سران کوتاه فکر را اسیر خود ساخت؟
شماری از صاحب نظران بر آنند که یهودیان و دنیای مسیحی، به دنبال شکست از جنگهای صلیبی و... که خود علیه اسلام به راه انداخته بودند و نیز به طمع رسیدن به ثروت مسلمانان، نیازمند در هم شکستن وحدت اسلامی بودند و میپنداشتند همانطوری که ملی گرایی، مسیحیت غربی را سرنگون ساخت، اسلام را نیز از پای در میآورد؛ لذا نخست با طرح ناسیونالیسم تورانی، حکومت ترکیه عثمانی را و به دنبال آن با طرح ناسیونالیسم عرب، کرد، فارس و... کشورهای اسلامی را تجزیه کردند و با روی کار آوردن مهرههای خود، زمینه دخالت در جهان اسلام را فراهم کردند، تا آنجا که برخی صاحب نظران وجود اسرائیل و مصیبت فلسطین را معلول مستقیم ترویج ناسیونالیسم میدانند. [30]
بیشتر سران حزب «اتحاد و ترقی» (حزب ناسیونالیسم تورانی ترکیه)، یهودیان«دونمه» بودند وبرخی سران و پادشاهان ترکیه عثمانی، در دامان یهودیان روسی پرورش یافته بودند. [31]
بیشتر احزاب ناسیونالیستی سوریه، لبنان و... در کشورهای غربی تشکیل شدهاند. [32]
سهم کشورهای اسلامی از اندیشه ناسیونالیستی، همان عصبیت خاک و خون و رجز خوانیهای توخالی و تفاخر به نیاکان بود که مورد نظر استعمار بود.
مرحوم مدرس نجات کیان اسلام (در ایران) را سیاست موازنه عدمی و منفی میدید؛ یعنی ایران زیر بار قدرت شرق و غرب نباشد، ولی محمد رضا که طبل ناسیونالیسم مینواخت، میگفت: ملت و وطن را هر کس خریدار باشد میفروشیم. علمای دینی، بدون عقیده به ناسیونالیسم و با تکیه بر فرهنگ اسلامی، در تمام نهضتهای ضد استعماری ایران، الجزایر، اندونزی و... حضور داشته اند. [33]
شهید مطهری میفرماید: «ملی گرایی و عنصر دوستی، ملتها را رودرروی هم قرار میدهد، این تفکر از اروپا وارد دنیای اسلام شده است و شاید در اروپا امری طبیعی باشد؛ چون آنجا مکتب فکری که دربرگیرنده تمام ملتها باشد وجود ندارد اما در اسلام....» [34]
اقبال لاهوری میگوید: «ملی گرایی، نوعی وحشی گری است.»
شیخ محمود شلتوت میگوید: «در اسلام، عصبیت و ملی گرایی وجود ندارد.» [35]
حسن ختام این نوشتار، سخنی از معمار انقلاب اسلامی، امام خمینی رحمه الله ـ که به اسلام و مسلمین عزت دادـ است: «ملی گرایی و وطن پرستی، از نقشههای استعمار در راه جدایی مسلمانان است، که مزدوران آنها به تبلیغ و ترویج آن میپردازند، غافل از آنکه مقصود از حب وطن ـ که در روایات آمده استـ یعنی محافظت و نگهداری حد و مرز آن، که اختلافی در آن نیست.» [36]
· پاورقــــــــــــــــــــی
[1]. دایره المعارف دموکراسی، سیمورتاریین، ترجمه کامران فانی، وزارت خارجه، 1383 هـ. ش، ج 3،ص1268؛ واژه نامه فرهنگی سیاسی، شهریار زرشناس، چاپ اول، کتاب صبح، تهران، 1382 هـ. ش، ص 231.
[2]. شهریار زرشناس، ص 231 تا 232.
[3]. ناسیونالیسم و انقلاب، رضا داوری، وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1360 هـ. ش، ص دال.
[4]. آزادی و سازمان، برتراند راسل، ترجمه علی امین، انتشارات امیرکبیر، چاپ اول، 1357 هـ. ش، ص 407؛ ناسیونالیسم و انقلاب، ص الف؛ دایرة المعارف فارسی، غلام حسین مصاحب، انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم، 1374 هـ. ش، بخش دوم از جلد دوم، ص2990.
[5]. فرهنگ علوم سیاسی، مینو افشاری، انتشارات چاپار، چاپ اول، 1379 هـ. ش، ص 81 و ص 378؛ فرهنگ سیاسی، داریوش آشوری، انتشارات مروارید، چاپ چهاردهم، 1368 هـ. ش، ص 166؛ فرهنگ سیاسی معاصر، دیوید رابرتسون، ترجمه کیاوند، انتشارات البرز، چاپ اول، 1375 هـ. ش، ص 307.
[6]. آزادی و سازمان، ص 407.
[7]. دایرة المعارف مصاحب، بخش دوم، ج 2، ص 2990؛ فرهنگ سیاسی آشوری، ص 167؛ فرهنگ فرهیخته، ص 713 تا 714؛ واژه نامه فرهنگی سیاسی، زرشناس، ص 232.
[8]. فرهنگ سیاسی، آشوری، ص 167.
[9]. فرهنگ علوم سیاسی، مینو افشاری، ص 375.
[10]. همان، ص 413.
[11]. همان، ص 180.
[12]. فرهنگ فرهیخته، شمس الدین فرهیخته، انتشارات زرین، چاپ اول، 1377 هـ. ش، ص 714.
[13]. همان، ص 712 تا 714.
[14]. همان.
[15]. آزادی و سازمان، برتراند راسل، ص 409.
[16]. همان، ص 410.
[17]. فرهنگ سیاسی، داریوش آشوری، ص 167.
[18]. فرهنگ فرهیخته، ص 712؛ فرهنگ خاص علوم سیاسی، حسن علیزاده، مقدمه صادق زیبا کلام، انتشارات روزنه، چاپ دوم، 1381 هـ. ش، ص 200.
[19]. سیر اندیشه ملی گرایی، نجاح عطاء الطائی، ترجمه عقیقی بخشایشی، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ص 22.
[20]. آزادی و سازمان، برتراند راسل، ص 408.
[21]
. همان، ص 409.
[22]. همان، ص 410.
[23]. همان، ص 412.
[24]. فرهنگ خاص علوم سیاسی، ص 200.
[25]. فرهنگ اصطلاحات، محمد آراسته خو، انتشارات چاپخش،چاپ سوم، 1381 هـ. ش، ص 705.
[26]. ر. ک: مجله مبلغان، ش 67، ص 122، واژه صهیونیسم.
[27]. فرهنگ سیاسی معاصر، ص 307.
[28]. حجرات/13.
[29]. فقال [رسول الله] : اِنَّ الاِنْسَان مِن عَهْد یومِنا هَذا مِثْل اِسْنانِ المَشْط لَا فَضْلَ لِلْعَرَبِی عَلَی العَجَمِی، وَ لَا لِلْاحْمَرِ عَلَی الاَسْوَد الَّا بِالتَّقْوِی؛ (الاختصاص، شیخ مفید، تحقیق علی اکبر غفاری، جامعه مدرسین، ص341؛ الایضاح، فضل ابن شاذان ازدی، تحقیق جلال الدین ارموی، ص282؛ بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، مؤسسة الوفاء، بیروت، چاپ دوم، ج22، ص 348.)
[30]. ر. ک: لیبرالیسم و ناسیونالیسم در ایران، سوزان سیاوشی، ترجمه علی محمد قدسی، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1380هـ. ش، ص22 و174؛ سیر اندیشه ملی گرایی، ص13 تا ص151؛ ناسیونالیسم و انقلاب، ص5.
[31]. سیر اندیشه ملی گرایی، ص 38.
[32]. سیر اندیشه ملی گرایی، نجاح عطاء الطائی، ص 75.
[33]. ناسیونالیسم و انقلاب، ص 52.
[34]. سیر اندیشه ملی گرایی، ص 203، به نقل از خدمات متقابل ایران و اسلام، ج 1، ص 53.
[35]. همان.
[36]. همان، ص 73 وص 202.
اینترنت ملی
فیسبوک سیاه، دام جدید هکرها
شهادت علی اصغر حسین(علیه السلام)
سیر نمایشگاهی حجاب
تجربه ای زیبا با وبگردی در وبلاگستان امام صادق(ع)
شمر امروز
من یک بسیجیم
سیر نمایشگاهی ما می توانیم-1
سیر نمایشگاهی ما می توانیم-1(سری دوم)
سیر نمایشگاهی حجاب در بیانات مقام معظم رهبری
سیر نمایشگاهی بیانات رهبری در رایطه با حجاب
به عمل کار برآید به اشک ریختن نیست
حماسه «نهم دی ماه» در کلام حضرت آیتالله خامنهای
اعجاز قرآن ، قسم به انجیر و زیتون ...
دیدار اعضای مجمع خیرین سلامت کشور با رهبر انقلاب
مجموعه چندرسانهای: «بیخواص»
بازدید دیروز : 180
کل بازدید : 666885
کل یاداشته ها : 462