آزادی و اسلام (5)
اشاره
در چهار قسمت پیشین، معنای واژه آزادی و تعریف آن، پیشینه آزادی در اندیشههای غربی، شرقی و فرهنگ ایرانی، انواع آزادی (تکوینی و تشریعی) ، ویژگیهای انسان آزاد از نگاه اسلام و حکما، و آزادی از نگاه قرآن کریم مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
در این قسمت، ابتدا نگاهی کوتاه به آزادی در روایات معصومی علیهم السلام خواهیم داشت و آنگاه گونههای آزادی و قلمرو آن در اسلام را مطرح خواهیم کرد.
آزادی در روایات معصومین علیهم السلام
روایات فراوانی در منابع دینی وارد شده است که بیانگر گونهها و مراحل مختلف آزادی است که به جهت رعایت اختصار به چند نمونه اشاره میکنیم.
امام امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: «اکرم نفسک عن کل دنیة وان ساقتک الی الرغائب، فانک لن تعتاض بما تبذل من نفسک عوضا. ولا تکن عبد غیرک وقد جعلک الله حرا...؛ (1) نفس خود را از هرگونه پستی بازدار، هرچند تو را به اهدافت رساند؛ زیرا نمیتوانی به اندازه آنچه که از نفست میبخشی عوضی به دست آوری و برده دیگری مباش که خداوند تو را آزاد آفرید.»
و در روایت دیگری میفرماید: «الناس کلهم احرار الا من اقر علی نفسه بالعبودیة...؛ (2) مردم همه آزادند، مگر کسی که به بندگی خود اعتراف نماید.»
و امام سجاد علیه السلام میفرماید: «ایها الناس ان آدم لم یلد عبدا ولا امة ان الناس کلهم احرار؛ (3) ای مردم! حضرت آدم کسی را برده و یا کنیز به دنیا نیاورده است و تمام مردم همگی آزادند.»
امام امیرالمؤمنین علیه السلام درباره آزادی معنوی میفرمایند:».. ان تقوی الله مفتاح سداد وذخیرة معاد، وعتق من کل ملکة، ونجاة من کل هلکة؛ (4) همانا تقوای الهی کلید هر در بسته و ذخیره روز رستاخیز، آزادگی از هرگونه بردگی [و بندگی غیرخدا] و نجات از هرگونه هلاکت و تباهی است.»
و در روایت دیگر میفرماید: «عبد الشهوة اذل من عبد الرق؛ (5) بنده شهوت خوارتر از بنده [و برده] زر خرید است.»
و نیز در عبارت دیگر میفرماید: «عبد الشهوة اسیر لا ینفک اسره؛ (6) بنده شهوت اسیری است که آزاد نمیشود.»
رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره آزادی در کسب علم و دانش میفرماید:
«اطلبوا العلم ولو بالصین فان طلب العلم فریضة علی کل مسلم؛ (7) دانش را فراگیرید! اگرچه در چین باشد. همانا کسب دانش برهر مسلمانی واجب است.»
و امام امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید:
«الحکمة ضالة المؤمن، فخذ الحکمة ولو من اهل النفاق؛ (8) دانش گمشده مؤمن است، پس آن را فراگیر هرچند از اهل نفاق باشد.»
از این روایات به دست میآید که تعلیم و تعلم و کسب علم و دانش در هر زمان و در هر حالت، از هر کس و در هر مکان و سرزمینی که باشد، از نظر اسلام آزاد و مجاز است و گرنه امر به آموختن آن جایز نبود.
امام امیرالمؤمنین علیه السلام درباره آزادی بیان میفرماید: «ای مالک! بخشی از وقت خود را به کسانی اختصاص بده که به تو نیاز دارند تا شخصا به امور آنان رسیدگی کنی و در مجلس عمومی با آنان بنشینی و در برابر خدایی که تو را آفریده فروتن باش، و [در آن هنگام] سربازان و یاران، دست اندرکاران، و پاسداران و محافظان خود را از سر راهشان دور کن، تا سخنگوی آنان بدون اضطراب در سخن گفتن با تو گفتگو کند. من از رسول خدا صلی الله علیه و آله بارها شنیدم که میفرمود: «ملتی که حق ناتوان را بدون اضطراب از زورمندان بازنستاند، چنین ملتی هرگز رستگار نخواهد شد.» پس درشتی و سخنان ناهموار آنان را بر خود هموار کن و تنگ خویی و خودبزرگ بینی را از خود دور ساز تا خداوند درهای رحمت خود را به روی تو بگشاید و تو را پاداش طاعت ببخشاید، آنچه به مردم میبخشی بر تو گوارا باشد و اگر چیزی را از کسی باز میداری با مهربانی و پوزش خواهی همراه باشد.» (9)
از جمله چیزهایی که در روایات اسلامی به آن تاکید شده است، مسئله اندیشه و تفکر در امور است؛ چه امور دنیوی و چه امور معنوی و اخروی. از نظر اسلام انسان در اندیشه این امور برای پیدا کردن راه حلهای مناسب یا رسیدن به حق و حقیقت آزاد است و این کار را آن چنان با اهمیت و ارزش میشمارد که یک ساعت تفکر و اندیشه را بهتر از یک سال عبادت میداند. چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرماید: «فکرة ساعة خیر من عبادة سنة ولا ینال منزلة التفکر الا من قد خصه الله بنور المعرفة والتوحید؛ (10) یک ساعت اندیشیدن بهتر از یک سال عبادت است و کسی به مقام و منزلت تفکر نائل نمیشود، مگر اینکه خداوند وی را به نور معرفت و یگانه پرستی اختصاص داده باشد.»
و امام امیرالمؤمنین علیه السلام در این باره میفرماید: «اذا قدمت الفکر فی جمیع افعالک حسنت عواقبک فی کل امر؛ (11) وقتی اندیشه را بر تمام کارهایت مقدم داشتی عواقب و نتیجه همه کارهایت خوب میگردد.»
رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره آزادی اقتصادی میفرماید: «ان الناس مسلطون علی اموالهم؛ (12) تمام مردم مالک اموال خود هستند.»
امام امیرالمؤمنین علیه السلام خطاب به کارگزاران اقتصادی و ماموران جمع آوری مالیات میفرماید: «با ترس از خدایی که یکتاست و همتایی ندارد، حرکت کن. هیچ مسلمانی را نترسان، با زور از زمین او نگذر، و افزونتر از حقوق الهی از مال او مگیر. هرگاه به آبادی رسیدی، در کنار آب آنها فرودای، و وارد خانه کسی مشو، سپس با آرامش و وقار به سوی آنان حرکت کن، تا درمیانشان قرارگیری و به آنها سلام کنی و در سلام و تعارف کوتاهی نکن. سپس میگویی:ای بندگان خدا! مرا ولی خدا و جانشین او به سوی شما فرستاده، تا حق خدا را که در اموال شماست تحویل گیرم، آیا در اموال شما حقی است که به نماینده او بپردازید؟
اگر کسی گفت: نه، دیگر به او مراجعه نکن، و اگر کسی پاسخ داد آری، همراهش برو، بدون آنکه او را بترسانی، یا تهدید کنی، یا به کار مشکلی وادار سازی. هرچه از طلا و نقره به تو داد، تحویل بگیر و اگر دارای گوسفند یا شتر بود، بدون اجازهاش داخل مشو که اکثر اموال از آن اوست. آنگاه که داخل شدی، مانند اشخاص سلطه گر و سختگیر رفتار نکن. حیوانی را رم مده و هراسان مکن، و دامدار را مرنجان، حیوانات را به دو دسته تقسیم کن و صاحبش را اجازه بده که خود انتخاب کند، پس از انتخاب اعتراض نکن، سپس باقیمانده را به دو دسته تقسیم کن و صاحبش را اجازه بده که خود انتخاب کند، و بر انتخاب او خرده مگیر. به همین صورت رفتار کن تا باقیمانده، حق خداوند باشد؛ پس حق خدا را از او بگیر. اگر دامداری از این تقسیم و انتخاب پشیمان گشت و از تو درخواست گزینش دوباره کرد، همراهی کن و....» (13)
از این حدیث به دست میآید که انسان نسبت به تصرف در اموال خود کاملا مختار است، کسی به هر نحوی نمیتواند با زورگویی و تحدید اموال او را به تصرف خود در بیاورد.
البته خداوند در مال انسان حقی دارد و باید حق خدا را پرداخت و اگر کسی حق خدا را پرداخت نکند، حسابش برای قیامت میماند؛ اما این مانع از آزادی انسان نسبت به تصرف در اموالش در این دنیا نیست.
گونههای آزادی و قلمرو آن در اسلام
در این قسمت گونههای آزادی و قلمرو و حدود آنها را مورد بحث و دقت نظر قرار میدهیم، که آزادی چند گونه است و حدود و قلمرو آن از نظر اسلام کدام است. بحثهایی که در اینجا به آن پرداخته میشود، عبارت است از آزادیهای فلسفی، عبادی و معنوی، اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی، علمی، سیاسی، حقوقی و مدنی که هر کدام با موضوعات متفاوت مورد بحث قرار خواهد گرفت:
1. آزادی فلسفی
آزادی در این قسمت در قالب بحث جبر و اختیار مطرح است. این همان بحثی است که از دیرباز مورد توجه و معرکه آرای متکلمان و فیلسوفان بوده است. مقصود از آزادی فلسفی این است که انسان دارای اراده آزاد است و با فراهم بودن مقدمات اراده، میتواند تصمیم بگیرد، حرکت کند و کارهایی را انجام دهد. در این باره سه دیدگاه مهم مطرح است:
الف. نظریه جبر: اشاعره بر این باورند که انسان موجودی کاملا مجبور است و در برابر اراده الهی هیچ اختیاری ندارد. لازم به یادآوری است که جبرگرایی، پیش از اسلام در میان مشرکان عرب جاهلی نیز مطرح بوده است و قرآن کریم ضمن نقل آن به عنوان یک دیدگاه نادرست، به سابقه دیرینه این اندیشه در گذشته اشاره کرده، میفرماید: «سیقول الذین اشرکوا لو شاء الله ما اشرکنا ولا آباؤنا ولا حرمنا من شی ء کذلک کذب الذین من قبلهم» ؛ (14) «مشرکان خواهندگفت: اگر خدا میخواست، ما و پدرانمان نه شرک میورزیدیم و نه چیزی را حرام میکردیم. مشرکان پیش از ایشان نیز این چنین پیامبران را تکذیب کردند.»
و در آیه دیگر با اشاره به این نکته که اعتقاد به چنین نگرشی از سوی مشرکان، فاقد هرگونه پشتوانه علمی و مبتنی بر پندار صرف است، میفرماید: «وقالوا لو شاء الرحمن ما عبدناهم مالهم بذالک من علم ان هم الا یخرصون» ؛ (15) «و مشرکان گفتند: اگر خدا میخواست، ما فرشتگان را نمیپرستیدیم، آنان بر این مدعا علم و آگاهی ندارند و تنها چنین میپندارند.»
تبلیغ این نظریه در دوران حاکمیت امویان به اوج خود رسیده بود؛ خلفای اموی به منظور توجیه فجایع خویش، اندیشه جبرگرایی را رواج دادند و با انتساب همه کارها و از جمله کارها و حکومت خودشان به خداوند با مخالفان به شدت برخورد کردند.
نظریه جبر در مکاتب غربی نیز مطرح است. «بروخ اسپینوزا» (1632 - 1677 م) . از جبریون معروف است. (16) محمد علی فروغی در کتاب «سیر حکمت در اروپا» مطالبی را از «اسپینوزا» نقل میکند که نشانه جبری گرایی ایشان است، مثلا میگوید: «فاعل مختار پنداشتن انسان و آزاد و مطلق دانستن اراده او که از جهت غفلت یا جهل است؛ با اینکه اراده به طور کلی وجود ندارد و لفظی است بی معنی. آنچه حقیقت دارد ارادههای جزئی است؛ یعنی قصدهایی که شخص در موارد مختلف میکند و هر قصدی موجبی (علتی) دارد که اگر آن علت نبود آن قصد نمیشد و با وجود آن علت آن قصد حتما پیش میآید و این علت خود معلول علت دیگری است و سلسله این علل، ممتد است تا به ذات واجب برسد، پس ارادهها همه منتهی به مشیت او میشود و اختیاری برای کسی نیست و اینکه مردم اراده را آزاد و خود را فاعل مختار میدانند، از آن جهت است که متوجه این معنی نیستند و از علل قصدهای خود آگاهی ندارند.» (17)
و «طامس هابز» (1588 - 1679 م) . از حکماء معروف انگلیسی قرن هفدهم، میگوید: «بشر مجبور است اموری را انجام دهد که خدا اراده میکند.» (18)
ودر جای دیگر میگوید: «یک انسان آزاد، آزاد است طبق اراده خود عمل کند؛ ولی آزاد نیست که اراده کند. اراده همانند کلیه امیال، دارای علل ضروری است.» (19)
ب. نظریه تفویض: بر اساس این نظریه انسان فاعل مایشاء میباشد؛ به عبارت دیگر، آدمی مختار محض است. این نظریه گروهی از اهل سنت به نام معتزله است و این نظریه در میان برخی از مکاتب فلسفی غربی اومانیستی به ویژه «اگزیستانسیالیستها» (مذهب اصالت وجود) نیز مورد تایید است. «ژان پل سارتر» (1906 - 1964 م) . از فیلسوفان فرانسوی و از متفکرین مکتب «اگزیستانسیالیست» میگوید: «من موجود آزادی هستم که میمیرم. به عهده گرفتن مرگم را همچون حد پندار ناپذیری از ذهنیتم انتخاب میکنم، همان طور که آزادیم را انتخاب میکنم. در هیچ یک از این موردها من با این حد به عنوان قید و بند آزادیم برخورد نمیکنم.» (20)
هر دو دیدگاه گذشته (جبرگرایی و تفویض) از نظر شیعه امامیه به تبعیت از امامان معصوم علیهم السلام باطل است.
ج. نظریه امر بین الامرین (راه میانه): طبق این نظریه، انسان نه مختار محض است (تفویض) و نه مجبور مطلق است (جبر) ، بلکه به بیان ائمه معصومین علیهم السلام دارای امری است ورای جبر و اختیار مطلق. در تایید این نظریه آیات و روایات فراوانی وارد شده است. قبلا در بحث آزادی در قرآن، آیات متعددی را در مورد اختیار انسان نقل کردیم؛ در این قسمت در خصوص تایید این نظریه نیز به چند روایت اشاره کرده، توضیح میدهیم:
امام صادق علیه السلام میفرماید: «لا جبر ولا تفویض ولکن امر بین امرین؛ (21) نه جبر است و نه تفویض بلکه امری بین این دو امر است.»
ودر عبارت دیگر آمده است: «لا جبر ولا تفویض لکن منزلة بین المنزلتین» (22)
امام صادق علیه السلام در توضیح «امر بین امرین» میفرماید: «مثل ذلک مثل رجل رایته علی معصیة فنهیته فلم ینته فترکته ففعل تلک المعصیة، فلیس حیث لم یقبل منک فترکته، انت الذی امرته بالمعصیة؛ (23) مانند این است که کسی را در حال انجام گناه مشاهده نمایی و او را از این عمل نهی کنی، ولی او اعتنایی نکند و تو نیز او را به حال خود واگذاری تا آن گناه را انجام دهد. پس حال که از تو قبول نکرده و تو او را ترک کردهای، تو او را به گناه دستور نداده ای.»
صدرالمتالهین در شرح این حدیث میگوید: «مثالی که امام علیه السلام انتخاب کرده است، برای راهنمایی افکار معمولی و حفظ اعتقاد آنان از انحراف به سوی جبر یا تفویض مناسب و گویا است؛ زیرا در این مثال دو مطلب مورد توجه واقع شده است:
1. نهی گنهکار؛ 2. منع نکردن او در عمل. نهی او از گناه دلیل بر این است که او به کلی به خود واگذار نشده است و اندیشه تفویض را باطل مینماید و منع نکردن او در عمل، دلیل بر این است که او در کارهایی که انجام میدهد مجبور نیست و بدین طریق نظریه «جبر» را مردود میسازد.» (24)
از امام رضا علیه السلام درباره «امر بین الامرین» سؤال شد؛ در پاسخ فرمودند:
«وجود السبیل الی اتیان ما امروا به و ترک ما نهوا عنه؛ (25) [امر بین الامرین عبارت است از] وجود راه برای انجام آنچه [انسانها] به آن مامور شده اند، و اجتناب از آنچه نهی گردیده اند.» خلاصه سخن اینکه منظور امامیه از «امر بین الامرین» این است که میگویند: اصل قدرت و تمام مسائلی که جزء عوامل طبیعی کار میباشند، از خداوند است و بهره برداری اختیاری از آن قدرت و وسائل، مربوط به انسان میباشد. بهترین تشبیهی که در این باره گفته شده است، عبارت است از اینکه (26) : فرض کنیم یک فرد از انسان، مبتلا به فلج است؛ به طوری که توانایی حرکت ندارد و ما میتوانیم با وصل کردن سیم برق او را به حرکت وادار کنیم، در هنگام این حرکت کلید برق در دست ما باشد؛ به طوری که هر لحظه بتوانیم آن شخص را از حرکت بازداریم. حال اگر چنین شخصی حرکت کند و کارهایی انجام دهد، این کارها با اختیار او انجام خواهد گرفت، خواه کار بد یا کار خوب. آنچه که از این کار به ما مستند است، نیرو و قدرتی است که ما به توسط برق در او ایجاد کرده ایم، و در هر لحظه میتوانیم آن قدرت را از او سلب نماییم، اما این کار را نمیکنیم و به حال خود میگذاریم. نحوه بهره برداری از این نیرو که ما به او داده ایم به اختیار اوست و به ما تعلقی ندارد. همچنین است کارهای صادر از ما؛ نیرو از خداوند است و در هر لحظه ریزش آن نیرو از فیاض مطلق انجام میگیرد و در هر لحظه هم میتواند آن را قطع کند، ولی اختیار بهره برداری از آن نیرو کاملا به دست ماست. بنابراین، ما هنگامی که بهترین کار را انجام میدهیم، نیرو از خداوند است و هر لحظهای قدرت بریدن آن را دارد. همچنین در هنگامی که زشتترین کارها را انجام میدهیم، باز نیرو از او میباشد و اختیار بهره برداری از ماست، و معنای «لا حول ولا قوة الا بالله» هم این است.
ادامه دارد...
پینوشــــــــــــتها:
1) نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، نامه 31.
2) الفروع من الکافی، ابی جعفر محمد بن یعقوب الکلینی، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1365 ه. ش، ج 6، ص 195، باب نوادر، ح 6.
3) همان، ج 8، ص 69؛ کتاب الروضة، ح 26.
4) نهج البلاغه، همان، خطبه 230.
5) غررالحکم و درر الکلم، ص 304، فصل 5، ح 7715.
6) مستدرک الوسائل، محدث نوری، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، قم، 1408 ه. ق. ، ج 11، ص 346، باب 42.
7) وسائل الشیعه، شیخ حر العاملی، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، قم، 1409 ه. ق. ج 27، ص 27، باب 4، ح 33119.
8) نهج البلاغه، حکمت 80.
9) واجعل لذوی الحاجات منک قسما تفرغ لهم فیه شخصک، وتجلس لهم مجلسا عاما فتتواضع فیه لله الذی خلقک، وتقعد عنهم جندک واعوانک من احراسک وشرطک، حتی یکلمک متکلمهم غیر متتعتع.
فانی سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول فی غیر موطن: «لن تقدس امة لا یؤخذ للضعیف فیها حقه من القوی غیر متتعتع»
ثم احتمل الخرق منهم ؤالعی، ونح عنهم الضیق والانف یبسط الله علیک بذلک اکناف رحمته، ویوجب لک ثواب طاعته. واعط ما اعطیت هنیئا، وامنع فی اجمال واعذار!»
نهج البلاغه، همان، نامه 53.
10) مصباح الشریعه، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، تهران، 1400 ه. ق. ، ص 113، باب 53.
11) غررالحکم و دررالکلم، ص 58، فصل 5، ح 597.
12) عوالی اللآلی، ابن ابی جمهور احسائی، انتشارات سیدالشهداء، قم، 1405، ه. ق. ، ج 1، ص 222، فصل 9، ح 99.
13) انطلق علی تقوی الله وحده لا شریک له ولا تروعن مسلما ولا تجتازن علیه کارها ولا تاخذن منه اکثر من حق الله فی ماله فاذا قدمت علی الحی فانزل بماءهم من غیر ان تخالط ابیاتهم ثم امض الیهم بالسکینة والوقار حتی تقوم بینهم فتسلم علیهم ولا تخدج بالتهیة لهم ثم تقول عبادالله ارسلنی الیکم ولی الله وخلیفته لآخذ منکم حق الله فی اموالکم فهل لله فی اموالکم من حق فتؤدوه الی ولیه؟ فان قال قائل لا فلا تراجعه وان انعم لک منعم فانطلق معه من غیر ان تخیفه او توعده او تعسفه او ترهقه فخذ مااعطاک من ذهب او فضة فان کان له ماشیة او ابل فلا تدخلها الا باذنه فان اکثرها له. فاذا اتیتها فلا تدخل علیها دخول متسلط علیه ولا عنیف به ولا تنفرن بهیمة ولا تفزعنها ولا تسوءن صاحبها فیها واصدع المال صدعین ثم خیره فاذا اختار فلا تعرضن لما اختاره ثم اصدع الباقی صدعین ثم خیره فاذا اختار فلا تعرضن لما اختاره فلا تزال کذلک حتی یبقی ما فیه وفاء لحق الله فی ماله فاقبض حق الله منه فان استقالک فاقله...» ؛
نهج البلاغه، همان، نامه 25.
14) انعام/148.
15) زخرف/20.
16) ر. ک: جبر و اختیار، محمد تقی جعفری، شرکت سهامی انتشارات، تهران، نوبت دوم، 1347 ه. ش، ص 166.
17) سیر حکمت در اروپا، محمد علی فروغی، کتابفروشی زوار، چاپ امت گلشن، تهران، نوبت اول، 1360 ه. ش، ج 2، ص 54.
18) مبانی فلسفه، آصفی، آصفه، ص 327.
19) نظریه آزادی در فلسفه سیاسی هابز و لاک، سید علی محمودی، انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تهران، نوبت اول، 1377، ه. ش، ص 22.
20) شش متفکر اگزیستانسیالیست، ه. ج بلاکهام، ترجمه محسن حکیمی، نشر مرکز، تهران، نوبت دوم، 1372 ه. ش، ص 212.
21) اصول کافی، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1365 ه. ش، ج 1، ص 160، باب الجبر والقدر والامر، ح 13.
22) بحارالانوار، ج 5، ص 454، باب 1، ح 91.
23) التوحید، ابی جعفر الصدوق، منشورات جماعة المدرسین فی الحوزه، قم، ص 362، باب 59، ح 8.
24) جبر و اختیار، استاد جعفر سبحانی، نگارش علی ربانی گلپایگانی، انتشارات مؤسسه امام صادق علیه السلام، قم، نوبت اول، 1381 ه. ش، ص 415 و 416، به نقل از شرح اصول کافی، صدرالمتالهین، ص 416.
25) اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی نور، قم، بی تا، ج 1.
26) جبر و اختیار، محمدتقی جعفری، تهران، شرکت سهامی انتشارات، تهران، چاپ دوم، 1347، ه. ش، ص 213 - 215.
اینترنت ملی
فیسبوک سیاه، دام جدید هکرها
شهادت علی اصغر حسین(علیه السلام)
سیر نمایشگاهی حجاب
تجربه ای زیبا با وبگردی در وبلاگستان امام صادق(ع)
شمر امروز
من یک بسیجیم
سیر نمایشگاهی ما می توانیم-1
سیر نمایشگاهی ما می توانیم-1(سری دوم)
سیر نمایشگاهی حجاب در بیانات مقام معظم رهبری
سیر نمایشگاهی بیانات رهبری در رایطه با حجاب
به عمل کار برآید به اشک ریختن نیست
حماسه «نهم دی ماه» در کلام حضرت آیتالله خامنهای
اعجاز قرآن ، قسم به انجیر و زیتون ...
دیدار اعضای مجمع خیرین سلامت کشور با رهبر انقلاب
مجموعه چندرسانهای: «بیخواص»
بازدید دیروز : 180
کل بازدید : 666688
کل یاداشته ها : 462