خدا محوری در مبانی فکری امامرحمهالله
این اصل بر مبانی «هستیشناسی» و «انسانشناسی» امام استوار است؛ در نگرش بنیادین امام «توحید» محور اصلی هستیشناسی است و ریشه و اصل تمام اعتقادات او را در کلّ ابعاد معرفت و اندیشه تشکیل میدهد و همانگونه که در هستیشناسی توحید را ملاک قرار داده، در سایر معارف و اندیشهها نیز این اصل معیار او بوده، بر همین اساس، اندیشة مدیریتی امام نیز نوعی اندیشة توحیدی است و یا به تعبیری، رهبری امام در مدیریت نظام، توحیدمدار است؛ چه اینکه خود او اذعان دارد:
«اعتقادات من و همة مسلمین همان مسائلی است که در قرآن کریم آمده است و یا پیامبر اسلامصلیاللهعلیهوآله و پیشوایان بحق بعد از آن حضرت بیان فرمودهاند که ریشه و اصل همة آن عقاید ـ که مهمترین و با ارزشترین اعتقادات ماست ـ اصل توحید است.» (2)..............................
خدامحوری در رهبری امام خمینیرحمهالله (1)
مردم ایران در طول تاریخ پس از ظهور اسلام بر اساس آموزههای مکتب تشیع، همواره پیرو علمای دین و مراجع تقلید بودهاند. تشکیل حوزههای دینی در شهرهای ایران به خصوص شهر قم و حوزه کُهَن و ریشهدار نجف و ظهور مراجع بزرگ در این حوزهها، و تعامل و ارتباط هر چه بیشتر مردم با مراجع، زمینهای را فراهم آورده است تا مؤمنان آزاده، رهبران دینی مورد اعتماد خود را مهمترین مرجع حل و فصل مسائل خویش بدانند، که در «حوادث واقعه» به آنان مراجعه نمایند، راضی به حاکمیت ستمگران نشوند، با راهنمایی روحانیون و الهام از آرمانهای اسلامی قدم به قدم، گام در مسیر مبارزه با استبداد و استعمار گذاشته و در سرنوشت خود انقلابی عظیم رقم زنند. انقلابی که در جهان معاصر زلزلهای پدید آورد و جهانیان را به شگفتی واداشت. رهبری این انقلاب را مردی بر عهده داشت که شخصیتش در مکتب فقه و فقاهت «فیضیه» شکل گرفته بود. فقیهی فرزانه، عارفی دلسوخته، فیلسوفی ژرفاندیش، ادیبی پرشور و احساس و مملوّ از حماسه، مفسری توانا و سیاستمداری دانا و شجاع که دارای کلامی جذّاب و درخشش فکری پویایی بود. زندگی ایشان جامع علم و عمل بود، هر آنچه را بر زبان جاری میکرد و به هر میزان که از مردم میخواست، خود پیشتر و بیش از دیگران به آن عمل مینمود.
او سیاستمداری را پیشة خود نساخته بود؛ بلکه آن را از وظایف خود میشمرد. اعتقادش چون صخرههای سخت و همّتش به بلندای قلّههای رفیع بود؛ چرا که شجرة طیبة اندیشهاش از آبشخور فرهنگ قرآن و اهلبیتعلیهمالسلام سیراب گردیده بود.
مهمترین پیامی که منادی انقلاب و رهبر فرزانهمان به گوش جهانیان رسانید، چیزی جز خدامحوری و رهایی بیقید و شرط از سلطة شوم استکبار جهانی بهویژه آمریکا نبود. این آوای جانبخش بر دلهای آزاداندیشان و مجاهدانی که دردآشنای غربت اسلام بودند، طنین افکند و همچون آهنربایی جذّاب، افکار و اندیشهها را به خود معطوف ساخت.
او رهبری بود که همواره حکومت را برای مردم، با مردم و در خدمت مردم میخواست. عدوی دشمن مردم بود و فریاد «هَیهَاتْ مِنَّا الذِّلَّة» را که برگرفته از اسلام ناب محمدیصلیاللهعلیهوآله و شعار سید و سالار شهیدان، حضرت ابا عبدالله الحسینعلیهالسلام بود، سر داد. این فریاد که از عمق ایمان او نشأت میگرفت، لرزه بر پیکرة کفر و استکبار جهانی افکند. از کلام و رفتارش کرامت میبارید و مشعل امید را در دلهای سرد و فرسوده برمیافروخت و همچون اکسیری ناب، مس دلها را به طلای خالص مبدَّل میساخت؛ نهیبش صاعقهای مُهلک بر نوکران استکبار بود. حرکتی پر جوش، توأم با توکل و تقوای الهی داشت و بارقهای برای جذب عدالتجویان و رسانیدن آنان به ساحل نجات بود.
آن مُرشد نورانی با رهبری بصیر خود، در هر شرایط مناسبی به روشنگری میپرداخت و اهداف شوم دشمنان را برملا میساخت و پیوسته پیروانش را به پاسداری از ارزشهای اسلامی فرا میخواند.
امام راحلرحمهالله که به احیای ایدة حکومت اسلامی مبادرت ورزید، مهمترین راه اصلاح این ایده را تقویت نظریة عدم جدایی دین از سیاست میدانست.
هر چند در تاریخ کشور ایران، شهید والامقام، آیت الله مدرس، از جمله پیشگامان مبارزه با اندیشة جدایی دین از سیاست بود و سخن معروف وی که «دیانت ما عین سیاست ما، و سیاست ما عین دیانت ماست» همواره دلنشین، عمیق و به یادماندنی است؛ اما اولین کسی که این نظریه را عینیت بخشید، حضرت امام خمینیرحمهالله بود. او بر این باور بود که: «اسلام دین سیاست است، دینی است که در احکام او، در مواقف او، سیاست به وضوح دیده میشود» (1)
مبارزه با اندیشة جدایی دین از سیاست، تبیین ضرورت تشکیل حکومت اسلامی و تبیین الگوی رهبری در آن، از مهمترین اقدامات حضرت امام بود که با موفقیت انجام شد و سرانجام در سال 1357 با عنایت حضرت بقی? اللهعلیهالسلام و پشتیبانی مردم انقلابی ایران، این اندیشه، تحقق عینی یافت و رسماً رهبری نظام اسلامی بر عهدة او قرار گرفت. او با رهبریهای خردمندانة خویش، بحرانهای شدید و خطرناکی را، یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت. بحرانهایی که هر یک برای سرنگونی یک نظام کافی بود. او رهبری الهی، بصیر، مردمی و با کرامت بود. جامع مهر و قهر بود، و مِهر و غضبش جلوة مهر و غضب الهی.
در این نوشتار برآنیم تا گوشهای از رهبریهای آن فقیه فرزانه را به تصویر کشیده و مهمترین اصل رهبری امام را مورد کنکاش قرار دهیم. اصلی که رهبری امام را از دیگر رهبران سیاسی دنیا ممتاز میکند و او را به اوج محبوبیت میرساند. این اصل چیزی جز خدامحوری نیست. اصلی که منشأ و مبدأ همة اصولی است که رهبران الهی جامعة خود را بدان نظام بخشیده و به مقصد متعالی خود هدایت میکنند.
خدا محوری در مبانی فکری امامرحمهالله
این اصل بر مبانی «هستیشناسی» و «انسانشناسی» امام استوار است؛ در نگرش بنیادین امام «توحید» محور اصلی هستیشناسی است و ریشه و اصل تمام اعتقادات او را در کلّ ابعاد معرفت و اندیشه تشکیل میدهد و همانگونه که در هستیشناسی توحید را ملاک قرار داده، در سایر معارف و اندیشهها نیز این اصل معیار او بوده، بر همین اساس، اندیشة مدیریتی امام نیز نوعی اندیشة توحیدی است و یا به تعبیری، رهبری امام در مدیریت نظام، توحیدمدار است؛ چه اینکه خود او اذعان دارد:
«اعتقادات من و همة مسلمین همان مسائلی است که در قرآن کریم آمده است و یا پیامبر اسلامصلیاللهعلیهوآله و پیشوایان بحق بعد از آن حضرت بیان فرمودهاند که ریشه و اصل همة آن عقاید ـ که مهمترین و با ارزشترین اعتقادات ماست ـ اصل توحید است.» (2)
هنگامی که این معرفت توحیدی به جهان هستی با گرایش کمالخواهی فطری ضمیمه گردد، خدامحوری محصول آن خواهد شد و رفتارها صبغهای الهی مییابند. و زمانی که خدامحوری امام (کمالخواهی و گرایش به ذات باری تعالی با استناد به شناخت توحیدی) مبنای رفتار رهبری قرار میگیرد، ایشان را رهبری خدامحور میگرداند.
مهمترین و اساسیترین عامل در موفقیتهای حضرت امام را میتوان در اطاعت از خدا و تنها برای او رفتار کردن و در یک کلمه «خدامحوری» دانست. امام هیچ تحولی را در غیاب خداوند تفسیر و تحلیل نمیکرد. در پیروزیها همواره قدرت و لطف خدا را یادآور میشد.
امام بارها این مضمون را در کلمات خود بر زبان میآورد و بیان میکرد: «هر چه هست از خداست.» او همه چیز را از خدا میدانست؛ هضم در ارادة خدا و حلّ در حکم الهی بود. و پیوسته میفرمود: «انقلاب را خدا پیروز کرد. و خرمشهر را خدا آزاد کرد. دلهای مردم را خدا جمع کرد.» او همه چیز را از منظر الهی میدید و عامل به احکام بود. خدای متعال نیز درهای رحمت را به روی او باز میکرد. (3)
امام خمینیرحمهالله مظهر و مصداق روشن خدامحوری است، ایشان درون را از شائبة غیر خدا پیراسته و تمام جلوههای نفسانی را کنار زده و با اکسیر خدا محوری، ماهیت دانش و کردار خود را دگرگون کرده بود. انجام تکلیف الهی برایش مهم بود و هیچگاه رضای مخلوق را بر رضای خالق مقدم نمیداشت. در کردار و گفتارش اخلاص و خدامحوری را سرلوحه قرار داده و همواره بدان سفارش میکرد:
«سعی کنید که انگیزهها، انگیزههای الهی باشد. سعی کنید که به مردم خودتان، هرجا هستند، به کشور خودتان، هر جا هستند، تزریق کنید که انگیزههایشان الهی باشد.» (4)
اتصال با منبع اصلی قدرت، ارتباط با خدا، همه چیز را از او دانستن و همه کار را برای خدا کردن، راز اقتدار، ماندگاری و نفوذ مردان خدا است. سرّ این نفوذ عجیب که این مرد بزرگ در دل تودههای عظیم مسلمان در کشورهای مختلف داشت و راز آن؛ از خود عبور کردن، برای خود تلاش نکردن، خدا را دیدن و از او الهام گرفتن و برای او مجاهدت به تمام معنا انجام دادن است. این ارتباط با خدا و اتّصال با او، در امام سکینه و آرامش بهوجود میآورد. آنجایی که دیگران وحشتزده میشدند، او آرام و آنجایی که دیگران به تزلزل میافتادند، او قاطع و مصمم بود. (5)
او خدامحور بود و دیگران را نیز توصیه میکرد که به خدا اتکا کنند و میفرمود:
«من از همة ملت خودم و از همة شما و از همة ملتهای مسلمان میخواهم که اتکال به خدا بکنید، در همة کارها اتکال به خدا بکنید. قدرتها در مقابل قدرت خدا هیچ است. قوهها در مقابل قوة الهی نابود است، اتکال به خدا بکنید، غلبه به هر چیز میکنید. پیغمبر اسلام با آنکه یک نفر بود، در مقابل همة دشمنها با اتکال به خدا غلبه کرد، بر همه... برای اینکه اتکالش به خدا بود، جبرئیل امین پشت سرش بود. شما هم اتکال به خدا کنید تا جبرئیل امین پشت سر شما و با شما همراه باشد.» (6)
«اگر ما یک روزی اتکای خودمان را از خدا برداشتیم و روی نفت گذاشتیم یا روی سلاح گذاشتیم، بدانید که آن روز روزی است که ما رو به شکست خواهیم رفت.» (7)
ذکر این نکته ضروری است که در اصل خدامحوری همة ارزشهای اسلامی جمع است. خدامحوری و تکلیفگرایی؛ یعنی انجام واجبات و ترک محرمات، التزام به بایدها و نبایدهای شرعی و خلاصه آنکه بر اساس این اصل است که رهبر به همة ارزشهای دینی التزام دارد.
الف. شاخصهای خدامحوری در رهبری امام
1. عمل بر اساس تکلیف؛
2. تقدیم رضای الهی؛
3. خود را مطرح نکردن.
اینک به توضیح هر یک از این شاخصها با ذکر قضایایی از سیرة رفتاری امام خمینیرحمهالله میپردازیم:
1. عمل بر اساس تکلیف
تکلیفگرایی و عمل بر اساس تکلیف و وظیفة شرعی و حتی تغییر رفتار به خاطر تغییر وظیفه، در فهم شیوة رهبری حضرت امامرحمهالله جایگاه مهمی دارد. خود ایشان تصریح میکند که تمامی رفتارهایشان بر اساس تکلیف بوده است: «ما بنا داریم به تکلیف عمل کنیم. ما مکلّفیم با ظلم مقابله کنیم... ما مکلّفیم از طرف خدای تبارک و تعالی که با ظلم مقابله کنیم. با این خونخوارها مقابله کنیم.» (8)
در عبارت فوق، غیر از بیان این نکته که عمل ایشان بر اساس تکلیف است، بهگونهای دیگر به پیروان خویش نیز تکلیف کردهاند که لازم است عمل آنان بر اساس تکلیف باشد. در این دیدگاه اجر و پاداش انسان در صورت عمل به تکلیف و فارغ از نتیجه محفوظ است: «نباید نگران باشیم که مبادا شکست بخوریم. باید نگران باشیم که مبادا به تکلیف عمل نکنیم. نگرانی ما از خود ماست. اگر ما به تکالیفی که خدای تبارک و تعالی برای ما تعیین کرده است عمل کنیم، باکی از این نداریم که شکست بخوریم، چه از شرق و چه از غرب، چه داخلی و خارجی و اگر به تکلیف خودمان عمل نکنیم، شکست خورده هستیم، خودمان را شکست دادهایم.» (9)
«تکلیف همة ما این است که همه در هر محلی که هستیم، به تکلیف خودمان عمل [بکنیم]، تکالیف شخصی، تکالیف اجتماعی و تکالیف سیاسی.» (10)
هر چند که امام در تعیین رفتار خود (شناخت تکلیف) در موارد زیادی از طریق کارشناسان به نتایجی دست مییافت؛ ولی گاهی اوقات شخصاً به نتیجه میرسید. مرحوم حجت الاسلام سید احمد خمینی دربارة چگونگی تدوین کتاب «کشف الاسرار» میگوید: «حضرت امام فرمودند: یک بار در حال رفتن به مدرسة فیضیه مشاهده کردم که عدهای دارند راجع به کتاب «اسرار هزار ساله» بحث میکنند. ناگهان به ذهنم رسید که ما داریم درس اخلاق میگوییم، حال آنکه این بحثها در حوزهها نفوذ پیدا کرده است. امام تصمیم میگیرند که از وسط مدرسة فیضیه برگشته و دیگر به درس نروند و طی یک ماه تا چهل روز تقریباً تمام کارها را کنار میگذارند و کتاب «کشف الاسرار» را مینویسند.» در اینجا میبینیم که تشخیص خود امام او را به یک تکلیف رسانده؛ ولی در جای دیگر مثل قبول قطعنامه و پایان جنگ خود ایشان در پیامی که به این مناسبت صادر فرمودند، تصریح نمودند که نظر کارشناسان امر ایشان را به نتیجه رسانده است.
یکی از یاران نزدیک امام در تبیین تکلیفگرایی امام چنین میگوید: «امام تکلیفگرا بود، نه به این معنا که به کسب پیروزی ظاهری اهتمام نداشت؛ بلکه پیروزی اصلی را عمل به تکلیف میشمرد. تکلیف الهی برای امام کلید سعادت به حساب میآمد و او را به هدفهای بزرگ و آرمانی خود میرساند. اینکه از قول امام معروف شده است و همه میدانیم که فرموده بودند: «ما برای تکلیف عمل میکنیم، نه برای پیروزی» به معنای بیرغبتی به پیروزی نبود، بدون تردید پیروزی در همة هدفهای بزرگ، آرزوی امام بود. پیروزی جزء نعمتهای خداست و امام به پیروزی علاقهمند بود، نه اینکه علاقهمند نبود یا بیرغبت بود؛ اما آنچه او را به سوی آن اهداف پیش میبرد، تکلیف و عمل به وظیفة الهی بود. برای خدا حرکت کردن بود. چون انگیزة او این بود؛ لذا نمیترسید، شک نمیکرد، مأیوس نمیشد، مغرور نمیشد، متزلزل و خسته نمیشد، ترسیده و خسته نمیشد، از راه برنمیگشت و مصلحت اندیشیهای شخصی، تعیین کنندة راه و جهتگیری او نمیشد.» (11)
فرزند امام نقل میکند که: «امام از 15 خرداد سال 1342 احساس وظیفه کردند؛ یعنی دیگر احساس کردند وظیفة شرعیشان است که قیام کنند، حالا چه تنها باشند و چه طرفدار داشته باشند و از این جهت قیام کردند.» (12)
وقتی امام احساس کردند که برای اسلام نقشههای عمیقی کشیده شده و قرآن و اسلام در معرض خطر قرار دارد، حرکت خود را آغاز کردند، تنها به این منظور که دین الهی باقی بماند. وقتی به ایشان گفته میشد: کمی آرام باشید و آرامتر صحبت کنید. امام میفرمودند: «والله تکلیف است. میدانم به شما سخت میگذرد؛ اما این تکلیف الهی است که باید انجام بدهم.» (13)
و در موردی فرمودند: «این یک تکلیف است که [امروز] باید همه عمل کنند. باید همة ما به این تکلیف عمل بکنیم. ما همهمان موظفیم، مکلفیم که الآن این نهضت را حفظ کنیم.» (14) میفرمودند: «خدایا! تو را شاهد میگیرم که من برای ادای وظیفه این مسائل را میگویم.» (15) و در جای دیگر فرمودند: «اگر خمینی یکه و تنها بماند، به راه خود که مبارزه با شرک و کفر و بت پرستی است، ادامه میدهد.» (16)
امام در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری فقید ایران «محمد علی رجایی» نگرانی خود را از عمل نکردن به تکلیف چنین بیان میکند: «ما نباید نگران این باشیم که آیا در کارهایی که انجام میدهیم، چه کارهای شخصی و در بین خودمان وخدای خودمان و چه کارهای اجتماعی که به عهدة کسانی هست، نباید نگران باشیم مبادا شکست بخوریم، باید نگران باشیم که مبادا به تکلیف عمل نکنیم، نگرانی از خود ماست.» (17)
امام خمینیرحمهالله در سایة عمل به تکلیف به آرامش دست مییافت و پیروان خود را نیز از نگرانی خارج میساخت. ایشان در تحلیل جنگ و پاسخ به شبههای (18) که برخی القا کرده بودند، فرمودند: «ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم، راستی مگر فراموش کردهایم که ما برای ادای تکلیف جنگیدهایم و نتیجه، فرع آن بوده است.» (19)
ایشان برای اینکه نگرانیهای پیروان خویش را از عملکرد گذشته برطرف کند و نوعی آرامش روحی و روانی به آنها تزریق نماید، میفرماید: «ملت ما تا آن روز که احساس کرد که توان و تکلیف جنگ دارد، به وظیفة خود عمل نمود و خوشا به حال آنکه تا لحظة آخر هم تردید ننمود، آن ساعتی هم که مصلحت بقای انقلاب را در قبول قطعنامه دید و گردن نهاد، باز هم به وظیفة خود عمل کرده است، آیا از اینکه به وظیفة خود عمل کرده است، نگران باشد؟» (20) و باز دیده میشود که آن رهبر فقید برای تفقد و دلجویی از پیروان خود که عزیزان خود را در مسیر هدف الهی از دست دادهاند و بعضی از فریب خوردگان، با تحلیلهای خود نگرانیهایی را در بین آنان ایجاد میکنند، برای دفع این نگرانیها و ایجاد آرامش در بین یاران میفرماید: «من در اینجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحلیلهای غلط این روزها رسماً معذرت میخواهم و از خداوند میخواهم مرا در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد.» (21)
2. تقدیم رضای الهی
یکی از شاخصهای خدامحوری، تعبُّد نسبت به اجرای احکام الهی و تقدیم رضایت خداوند بر خشنودی خَلق است. در این باره مرحوم حاج احمد آقا نقل میکردند که آیت الله لواسانی از دوستان و نزدیکان حضرت امام بودند. ارتباط ایشان با امام آن قدر زیاد بود که در فرصتهای مناسب بهطور خصوصی - معمولاً در روزهای چهارشنبه - با حضرت امام ملاقات داشتند، آنان ساعتی در کنار هم مینشستند و به گفتگوهای دوستانه مشغول میشدند.
وقتی اعضای باند کودتای قطبزاده دستگیر و محاکمه شدند، برخی به اعدام و بعضی نیز محکوم به مجازاتهای استحقاقی شدند، تصادفاً یکی از محکومین به اعدام به مناسبتی با آقای سید محمد صادق لواسانی تماس برقرار کرده و بنا به دلایلی در ایشان نفوذ کرده بود، این فرد از آقای لواسانی خواسته بود تا نزد حضرت امام از وی شفاعت کنند، شاید به این صورت، در مجازات اعدام تخفیفی داده شود. آقای لواسانی به حضور امام شرفیاب شد و پس از احوالپرسی از فرصت استفاده کرده و جریان را به عرض امام رساند و از آن حضرت تقاضای تخفیف در مجازات شخص مورد نظر را کرد، امام خیلی صریح این خواهش را رد کردند، آقای لواسانی مجدداً اصرار کردند؛ ولی امام قبول نکردند. تا جایی که آقای لواسانی به گریه افتادند و مصرّانه از حضرت امام درخواست عفو کردند. حضرت امام در حالی که در ایوان نشسته بودند و به سخنان آقای لواسانی گوش میدادند، پس از کمی سکوت گفتند: «با تمام ارادتی که به شما دارم نمیتوانم رضایت خلق را بر رضایت خالق مقدم بدارم، نمیتوانم خشنودی شما را بر خشنودی خدا مقدم کنم و نمیتوانم روابط را بر مقررات الهی مقدم بدارم؛ بنابراین باید حکم اجرا شود.» (22)
بد نیست که در زمین? تعبد حضرت امام نسبت به احکام الهی خاطرهای را نقل کنیم: «زمانی که مرحوم آیت الله طالقانی فهمیدند که فرزندشان دستگیر شده است، در اعتراض به این موضوع چند روزی از نظرها پنهان شدند، پس از آنکه ایشان خدمت امام رسیدند، امام به آقای طالقانی گفتند: «پسر شما یکی از منحرفان وابسته به گروههای چپ است و نباید این قدر از این بابت که دستگیر شدهاند ناراحت شوید.»
سپس اضافه کردند: «والله اگر احمد دچار کوچکترین انحرافی باشد و حکمش مرگ باشد، من شخصاً او را خواهم کشت.» (23)
3. خود را مطرح نکردن (اخلاص)
یکی از شاخصهای خدامحوری، عدم مطرح کردن خود و یا خود را ندیدن است. امام فقط خدا و رضای او را میدید، گویی حبّ ذات را در خود ذبح کرده بود، خود را مطرح نمیکرد و برای تمام تلاشهای خود اجر و پاداشی نیز طلب نمیکرد و همچون انبیای عظامعلیهمالسلام که مأمور بودند بیاجرت از مردم، مأموریت الهی خود را به انجام برسانند و بگویند: «وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِی إِلاَّ عَلى رَبِّ الْعالَمینَ» (24) کاری بیمزد و اجرت میکرد. در نظر امام مطرح ساختن خود و یا جناح و گروه خود، با کار به انگیز? الهی منافات دارد. کسی که برای خدا گام برمیدارد، هدفش مطرح کردن خود یا گروه و جناح خود نمیتواند باشد، از این رو میفرمودند: «آیا برای خدا کار میکنند یا برای خودشان؟ اگر ملاحظه کردند که میل دارند که این گروه خودشان قدرت داشته باشد قدرت در دست بگیرد، نه گروه دیگر، بدانند که عملشان شیطانی است، شهادتشان هم اجر ندارد.» (25)
امام خمینیرحمهالله تمام تلاش و همت والای خود را به کار گرفتند تا در مزرع? اعمال و رفتار خود هیچ بذری جز رضایت الله نپاشند و تنها برای او عمل کنند و خود را مطرح نسازند. هیچگاه و حتی برای یک مورد هم، دیده و شنیده نشده که امام خویش را بستایند و به صراحت یا به کنایه، گوشهای از آنچه برایشان از سختیها و مرارتها در سیر و سلوک معنویشان گذشته سخنی به میان آورند؛ حتی در مسیر نیل به مرجعیت، نیز کمترین اقدامی انجام ندادند، صمن آنکه بر کتابهای «وسیل? النجا?» سید ابوالحسن اصفهانی و «عرو? الوثقی» مرحوم آیت الله سید محمد کاظم یزدی که هر کدام یک دوره فقه است، حاشیه زده بودند؛ ولی حتی نزدیکان ایشان مطلع نگشتند. امام به این نکته توجه داشتند که مبادا یک لحظه از خدای خویش دور شوند. (26) و این نشانگر اخلاص و قیام لله و در یک سخن خدامحوری ایشان است.
ادامه دارد... .
پینوشـــــــــــــتها:
(1). صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینیقدّسسره، چاپ و نشر عروج، ج 9، ص333.
(2). صحیفه امام، ج5، ص387.
(3). پژواک ولایت: مجموعه سخنرانیهای رهبری معظم انقلاب در مراسمات سالگرد امام، علی خامنهای، دفتر نشر معارف، قم، 1388ش، ص175.
(4). صحیفه امام، ج20، ص205.
(5). پژواک ولایت، ص269.
(6). صحیفه امام، ج4، ص234.
(7). همان، ج18، ص126.
(8). همان، ج12، ص322.
(9). همان، ج15، ص70.
(10). همان، ج10، ص342.
(11). پژواک ولایت، علی خامنهای، ص237.
(12). برداشتهایی از سیره امام خمینیقدّسسره، غلامعلی رجایی، مؤسسه چاپ و نشر عروج، تهران، 1383 ش، ج4، ص6.
(13). همان، ج4، ص8.
(14). صحیفه امام، ج9، ص386.
(15). همان، ج12، ص184.
(16). همان، ج20، ص318.
(17). همان، ج15، ص70.
(18). یکی از فرزهای مهم مواضع امامقدّسسره در مواجهه با فتنه منتظری، پاسخ به شبهاتی است که توسط وی علیه انقلاب مطرح شده بود. در شرایط حساس پس از قبول قطعنامه 598 که با وجود تهدیدات و عدم تحقق بندهای قطعنامه، به نوعی هنوز سایه جنگ بر سر ایران سنگینی میکرد، منتظری که تحت تأثیر باند «مهدی هاشمی» مدتها بود در مقابل امام و ملت مواضع خصمانه و کینهتوزانه اتخاذ میکرد، در سخنرانی عمومی خود به مناسبت 22 بهمن به نقد عملکرد ده ساله انقلاب پرداخته، میگوید: «بعد از ده سال باید عملکرد خود را حساب کنیم... آیا جنگ را خوب طی کردیم یا نه؟ دشمنان ما که جنگ را تحمیل کردند آنان پیروز از کار در آمدند. چقدر نیرو از ایران و از دست ما رفت و چقدر جوانهایی را از دست دادیم... چه شهرهایی از ما خراب شد. باید اینها بررسی شود و ببینیم که اگر اشتباهی کردهایم اینها توبه دارد!... چقدر در این مدت شعارهایی دادیم که غلط بود و خیلی از آنها ما را در دنیا منزوی کرد و مردم دنیا را به ما بدبین کرد و هیچ لزومی هم برای این شعارها نداشتیم.» (رک؛ خاطرات سیاسی - محمدی ریشهرری)
(19). صحیفه امام، ج21، ص284.
(20). صحیفه امام، ج21، ص284.
(21). همان.
(22). پا به پای آفتاب، امیر رضا ستوده، نشر پنجره، تهران، 1374 ش، ج2، ص23-24
(23). همان.
(24). شعراء/ 109.
(25). صحیفه امام، ج18، ص310.
(26). وجدانی، مصطفی؛ سرگذشتهای ویژه از زندگی حضرت امام خمینیقدّسسره، ج3، ص37.
گردآوری شده توسط: معاونت تبلیغ وآموزشهای کاربردی حوزه های علمیه
اینترنت ملی
فیسبوک سیاه، دام جدید هکرها
شهادت علی اصغر حسین(علیه السلام)
سیر نمایشگاهی حجاب
تجربه ای زیبا با وبگردی در وبلاگستان امام صادق(ع)
شمر امروز
من یک بسیجیم
سیر نمایشگاهی ما می توانیم-1
سیر نمایشگاهی ما می توانیم-1(سری دوم)
سیر نمایشگاهی حجاب در بیانات مقام معظم رهبری
سیر نمایشگاهی بیانات رهبری در رایطه با حجاب
به عمل کار برآید به اشک ریختن نیست
حماسه «نهم دی ماه» در کلام حضرت آیتالله خامنهای
اعجاز قرآن ، قسم به انجیر و زیتون ...
دیدار اعضای مجمع خیرین سلامت کشور با رهبر انقلاب
مجموعه چندرسانهای: «بیخواص»
بازدید دیروز : 508
کل بازدید : 666001
کل یاداشته ها : 462