امام خمینی رحمه الله در روز 20 جمادی الثانی 1320 هجری قمری مطابق با 30 شهریور 1281 هجری شمسی هم زمان با سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام در شهرستان خمین از توابع استان مرکزی ایران در خانوادهای اهل علم و هجرت و جهاد و در خاندانی از سلاله زهرای اطهر علیهاالسلام به دنیا آمد.
پدر بزرگوار ایشان، مرحوم آیت اللّه سید مصطفی موسوی، از معاصران آیت اللّه العظمی میرزای شیرازی رحمه الله بود و در حالی که بیش از 5 ماه از ولادت امام نمیگذشت، به دست طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمّال حکومت وقت، به دلیل سر دادن ندای حق طلبی به شهادت رسید.
امام خمینی رحمه الله دوران کودکی و نوجوانی را تحت سرپرستی مادر مؤمنهاش، بانو هاجر، و عمه مکرمهاش، صاحبه خانم، گذراند. قسمتی از معارف متداول روز و علوم مقدماتی و سطح را نزد معلمان و علماء منطقه فرا گرفت و در سال 1298 ش عازم حوزه علمیه اراک شد، و در سال 1300 ش اندکی پس از هجرت آیت اللّه العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی به قم، رهسپار حوزه علمیه قم شد و به ادامه تحصیل علوم حوزوی پرداخت.
هم زمان با فراگیری فقه و اصول به فراگیری ریاضیات، هیئت فلسفه، عروض، قوافی و فلسفه اسلامی و غرب و عالیترین سطوح عرفان نظری و عملی پرداخت. او طی سالهای طولانی در حوزه علمیه قم به تدریس چندین دوره فقه، اصول، فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامی پرداخت. در سال 40 و 41 ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی موجب شد تا رهبری نهضت اسلامی مردم ایران را به عهده گیرد که با تلاشهای خستگی ناپذیر ایشان این نهضت در سال 1357 به پیروزی رسید. و بالاخره در 14 خرداد 1368 پس از عمری مجاهدت، به ملکوت اعلا پیوست. (1)
در این مقاله به مناسبت ایام ولادت حضرت امام خمینی رحمه الله برخی از باورها وویژگیهای آن عزیز سفر کرده را مرور میکنیم. باشد که از اندیشه و رفتار آن رهبر فقید درس آموزیم.
مخالفت جدّی با اصل نظام شاهنشاهی
..............
خلاصهای از زندگی امام
امام خمینی رحمه الله در روز 20 جمادی الثانی 1320 هجری قمری مطابق با 30 شهریور 1281 هجری شمسی هم زمان با سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام در شهرستان خمین از توابع استان مرکزی ایران در خانوادهای اهل علم و هجرت و جهاد و در خاندانی از سلاله زهرای اطهر علیهاالسلام به دنیا آمد.
پدر بزرگوار ایشان، مرحوم آیت اللّه سید مصطفی موسوی، از معاصران آیت اللّه العظمی میرزای شیرازی رحمه الله بود و در حالی که بیش از 5 ماه از ولادت امام نمیگذشت، به دست طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمّال حکومت وقت، به دلیل سر دادن ندای حق طلبی به شهادت رسید.
امام خمینی رحمه الله دوران کودکی و نوجوانی را تحت سرپرستی مادر مؤمنهاش، بانو هاجر، و عمه مکرمهاش، صاحبه خانم، گذراند. قسمتی از معارف متداول روز و علوم مقدماتی و سطح را نزد معلمان و علماء منطقه فرا گرفت و در سال 1298 ش عازم حوزه علمیه اراک شد، و در سال 1300 ش اندکی پس از هجرت آیت اللّه العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی به قم، رهسپار حوزه علمیه قم شد و به ادامه تحصیل علوم حوزوی پرداخت.
هم زمان با فراگیری فقه و اصول به فراگیری ریاضیات، هیئت فلسفه، عروض، قوافی و فلسفه اسلامی و غرب و عالیترین سطوح عرفان نظری و عملی پرداخت. او طی سالهای طولانی در حوزه علمیه قم به تدریس چندین دوره فقه، اصول، فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامی پرداخت. در سال 40 و 41 ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی موجب شد تا رهبری نهضت اسلامی مردم ایران را به عهده گیرد که با تلاشهای خستگی ناپذیر ایشان این نهضت در سال 1357 به پیروزی رسید. و بالاخره در 14 خرداد 1368 پس از عمری مجاهدت، به ملکوت اعلا پیوست. (1)
در این مقاله به مناسبت ایام ولادت حضرت امام خمینی رحمه الله برخی از باورها وویژگیهای آن عزیز سفر کرده را مرور میکنیم. باشد که از اندیشه و رفتار آن رهبر فقید درس آموزیم.
مخالفت جدّی با اصل نظام شاهنشاهی
در طول مبارزات مردم مسلمان ایران، عدهای بودند که در کنار مردم و با موج قیام آنان، همراه این حرکت گام برمی داشتند، ولی این همراهی را حدّی بود و اینان تا مرز مشخصی پیش میآمدند و معتقد به انجام اصلاحات و تغییرات بودند؛ اما هنگامی که حذف جدّی شاه مطرح میشد، آنان را تاب حرکت نبود و کشش و ظرفیت این همه تغییرات را نداشتند. ولی حضرت امام خمینی، بزرگ معمار انقلاب اسلامی، خواستار یک تغییر بنیادین بودند و اصل نظام شاهنشاهی و وجود شخص شاه را در رأس این نظام، مردود میدانستند و تمامی تصرفات آنان را نامشروع میشمردند و حرکت اصیل خود را بر اُصولی استوار میدانستند که از جمله آن اصول، حذف نظام شاهنشاهی و شخص محمدرضاشاه بود.
امام از ابتدا بی پرده این مسئله را مطرح کرد که وجود شخص شاه، گرفتاری اساسی ماست. ایشان در سخنرانی عصر عاشورای سال 42 در فیضیه تمامی گرفتاری ملت ایران را ناشی از سه امر معرفی کردند؛ شاه، اسرائیل و در خطر بودن دین (2) . امام به کرّات از رژیم شاه به عنوان دستگاه جبّار یاد کرد و نوک پیکان حملات را متوجّه آن نمود و هیچ گاه حاضر به اصلاحاتی روبنایی در سایه وجود رژیم و شاه نشد و تا آخر بر روی این شعار ایستادگی نمود و معتقد بود که شاه باید برود و تا هنگامی که شاه در ایران بود، به ایران تشریف فرما نشد و به محض خروج شاه از ایران، برای سفر به ایران و ادامه رهبری نهضت، در کنار مردم مسلمان و انقلابی، تصمیم خود را گرفت.
جمهوری اسلامی
امام علاوه بر مخالفت جدّی با نظام شاهنشاهی، معتقد به جایگزینی نظامی بود که مُجری احکام اسلامی، و مبتنی بر آراء مردم باشد. باید به این نکته توجه داشت که هر حکومتی ـ هر چند که حق هم باشد ـ اگر مقبولیت مردمی نداشته باشد، طبعا قادر به اداره جامعه نخواهد بود، چه اینکه در صورت عدم مقبولیت، کارشکنیها و مخالفتها از هر سو مانع پیش رفت امور خواهد شد.
امام در نجف با تدریس خارج فقه ولایت فقیه، این مسئله را روشن کرد که باید در فکر حکومت و اداره جامعه اسلامی بود. امام در مواضع مختلف به این مسئله اشاره نمود که ما به دنبال حکومتی اسلامی هستیم که اجرا کننده قوانین اسلام باشد. ایشان در مصاحبهای فرمودند: «ماهیت جمهوری اسلامی این است که با شرایطی که اسلام برای حکومت قرار داده است، با اتکاء به آراء عمومی،هسته حکومت تشکیل شده، مجری احکام اسلام باشد.» (3)
امام تا قبل از پیروزی انقلاب و نیز بعد از پیروزی بارها به این مسئله تصریح نمودند که خواست ما و ملّت ما «جمهوری اسلامی» است. ایشان در 27 بهمن 57 تنها چند روز پس از پیروزی انقلاب اظهار داشتند: «... ماهیت جمهوری اسلامی این است که با شرایطی که اسلام برای حکومت قرار داده است، با اتکاء به آراء عمومی، هسته حکومت تشکیل شده، مجری احکام اسلام باشد
رژیم سلطنت که رفته، رژیم جمهوری اسلامی هم به حَسَب رأی من، الآن هست. اما به حَسَب نظر دنیا باید با آراء مردم درست بشود.» (4)
در واقع از نظر امام، مراجعه به آرای مردم به خاطر اثبات این مسئله در دنیا و سطح جهانی است که این، حکومتی قانونی و برگرفته از خواست مردم است. ایشان آن قدر بر عنوان جمهوری اسلامی تأکید داشتند که گویا از نظر مردم، اصل مُسلّمی بود. ایشان در پیامی در اسفند ماه 57 به مردم فرمودند: «لازم است تذکر دهم، آنچه این جانب به آن رأی میدهم، جمهوری اسلامی است و آنچه ملت شریف ایران در سرتاسر کشور، با فریاد از آن پشتیبانی نموده است، همین جمهوری اسلامی بوده است؛ نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم. من از ملت شریف انتظار دارم که به جمهوری اسلامی رأی دهند و تنها این، مسیر انقلاب اسلامی است.» (5)
امام یک روز پس از این، چنین میگوید: «آنکه ملت ما میخواهد، جمهوری اسلامی است، نه جمهوری فقط، نه جمهوری دمکراتیک، نه جمهوری دمکراتیک اسلامی، جمهوری اسلامی.» (6)
در واقع این موضع گیری صریح امام با این همه تأکید، در مقابل آن گروههایی بود که میخواستند قیدی به جمهوری اسلامی افزوده و یا از آن کم کنند و نظرات خاصّ خود را بر این نظام و ملّت تحمیل نمایند و حاصل مبارزات و تلاشهای چندین ساله ملّت و خونهای شهدا را در مسیر اهداف خویش قرار دهند. ولی امام عزیز با درایت زایدالوصف خود نگذاشتند که خون شهدایی که برای اعتلای کلمه اللّه ریخته شده بود، هدر رود. امام از اینرو، فرمودند: «فقط جمهوری اسلامی؛ یک کلمه این ور، یک کلمه آن ور نباید باشد. نه از آن اسقاط بشود، نه به آن زیاد بشود. شیاطین میخواهند یک کلمه را اسقاط بکنند، یا کلمه (ای) را زیاد بکنند. توجه به این معنا داشته باشید؛ دعوت کنید همه را.» (7)
و بالاخره ملّت بزرگوار ایران در یک همه پرسی وسیع و همه جانبه با اکثریتی قریب به اتفاق در راستای اهداف تعیین شده از سوی ولی فقیه، به «جمهوری اسلامی» رأی دادند. امام خطاب به ملت ایران فرمودند: «من از عموم ملت ایران تشکر میکنم که در این رفراندوم شرکت کردند و رأی قاطع خودشان را که باید گفت صددرصد پیروزی بوده است و رأی داده شده است، به طور قاطع رأی خودشان را دادند و به جمهوری اسلامی همه رضایت دادند و رأی دادند؛ چنانچه قبلاً هم داده بودند این رأی را. ما احتیاجی نمیدیدیم در این مسئله به رفراندوم؛ لکن چون برای قطع بعض حرفها و بعض بهانهها بنابراین شد که رفراندوم بشود. و بهانه گیرها فهمیدند به اینکه مسئله آن طور که خیال میکردند، نیست و ملت با اسلام است. ملت با روحانیت است.» (8)
مخالفت با ملّی گرایی
امام از ابتدا ماهیت نهضت را اسلامی معرفی نمود و هدف ملّت را «اسلام» دانست و در مراحل متعدّد انقلاب، مسئله در خطر بودن دین و هَدم اسلام و دشمنی کافران را به ملّت گوشزد نمود و به شدت همگان را از معرفی نهضت به عنوان ملّی و ملی گرایی برحذر داشت و با معتقدان این نظریه، میانه خوبی نداشت. آن امام در فرازی از بیانات هدایتگر خویش فرمودند: «ما دیدیم که خواست این 35 میلیون جمعیت این بود که ما اسلام ر ا میخواهیم. در تمام صحبتها از اوّل تا آخر این نبود که ما ملّی گرا هستیم. ملّی گرایی برخلاف اسلام است.» (9)
آری، امام ملی گرایی را مخالف اسلام میداند و بارها به آن تاخته است. امام در یک سخنرانی که ارتداد جبهه ملّی را به خاطر رو در رو بودن با لایحه قصاص، اعلام نمود، به شخص شاخص ملی گرایان که به وی افتخار میکنند، اشاره کرده، میگوید: «او هم مُسلِم نبود.» (10)
ایشان در یک سخنرانی مسئله را مستدلّ بیان میکند و ابراز میدارد: «اینکه مکرّر عرض میکنم که این ملّی گرایی اساس بدبختی مسلمین است، برای این است که ملّی گرایی، ملت ایران را در مقابل سایر ملتهای مسلمین قرار میدهد... اینها نقشههایی است که مستعمرین کشیده اند که مسلمین با هم مجتمع نباشند.» (11)
امام در پیام به زائران بیت اللّه الحرام میفرماید: «لازم است حجاج بیت اللّه الحرام در این مجمع عمومی و سیل خروشان انسانی، فریاد برائت از ظالمان و ستمکاران را هر چه رساتر برآورند و دست برادری را هر چه بیشتر بفشارند و مصالح عالیه اسلام و مسلمین مظلوم را فدای فرقه گرایی و ملی گرایی نکنند.» (12)
همچنین آن عزیز سفر کرده در پیام مهم خود به مناسبت سالگرد کشتار خونین مکه و قبولی قطعنامه 598 فرمودند: «چه شیرینی بالاتر از اینکه مردم عزیزمان، ریشههای نفاق و ملی گرایی و التقاط را خشکانیده اند. و ان شاءاللّه شیرینی تمام ناشدنی آن را در جهان آخرت خواهند چشید.» (13)
ستیز با شرق و غرب
برخی معتقدند که برای فائق آمدن بر دشمن و رفع مشکلات و موانع در این راه، باید به هر حال به یکی از قدرتهای بزرگ، تکیه کرده و از کمک و مساعدت آنها بهره جُست و از حمایتهای آنان برخوردار بود؛ چرا که با این امکانات موجود، نمیتوان بدون بهره مندی از حمایتهای قدرتهای بزرگ، با دشمن جنگید و به پیروزی رسید؛ در حالی که امام رحمه الله از ابتدا با اتّکاء به قدرت معنوی و با شعار نه شرق و نه غرب، هدف و راه خود را آشکار نمود. ایشان در سخنرانی 4 آبان 1343 فرمودند: «آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر.»
امام معتقد بود که برای مقابله با قدرت باطل، نمیتوان از باطلی دیگر یاری گرفت و در واقع، نمیتوان برای رسیدن به هدفی مشروع، از ابزار و آلاتی نامشروع بهره گرفت. به همین جهت، از ابتدا شرق و غرب را مورد حملات خویش قرار داد و هیچ یک از دو قدرت بزرگ دنیا از حملات او در امان نماند. اگر به مواضع و سخنان ایشان، نگاهی اجمالی بیندازیم، این مسئله به روشنی قابل درک است.
امام در پیام جهانی خود به زائران خانه خدا میفرماید: «... و بیت اللّه الحرام و کعبه معظمه، زائران عزیزی را در آغوش میکشد که حج را از انزوای سیاسی و انحراف اساسی به سوی حج ابراهیمی ـ محمدی، سوق داده و حیات آن را تجدید مینمایند، و بتهای شرق و غرب را در هم میشکنند، و معنای قیام ناس و حقیقت برائت از مشرکان را عرضه میدارند، و دل میقات در هوای زائرانی میتپد که از کشور «لاشرقیه ولاغربیه» آمده اند تا با تلبیه و لبیک لبیک، دعوت خداوند را به سوی صراط مستقیم انسانیت اجابت کنند و با پشت پا زدن به مکتبهای شرقی و غربی و انحرافات ملی گرایی، فرقه زدایی نموده... .» (14)
امام آن چنان به این شعار معتقد است که با افتخار، از ایران اسلامی به عنوان «کشور لاشرقیه ولاغربیه» یاد مینماید. در واقع، امام مصداقی روشن و بارز از فراز قرآنی «اشدّاء علی الکفار» بود.
تقابل با صهیونیسم
امام رحمه الله با بینش الهی و عمیقی که داشت، از اوّل پی به نقشه دقیق و مخرّب استعمارگران و دشمنان اسلام در به وجود آوردن و رسمیت بخشیدن به رژیم نامشروع صهیونیستی در قلب ملل اسلامی برد و آن را گوشزد نمود. امام در پیام خود به ملل و دُوَل اسلامی فرمود: «کرارا دولتها را به خصوص دولت ایران را از اسرائیل و عمّال خطرناک آن، تحذیر نمودم. این ماده فساد که در قلب ممالک اسلامی با پشتیبانی دُوَل بزرگ، جایگزین شده است و ریشههای فسادش هر روز ممالک اسلامی را تهدید میکند، باید با همت ممالک اسلامی و ملل بزرگ اسلام، ریشه کن شود.» (15)
امام در آن شرایط فهمید که وجود چنین مولود نامشروعی، برای همیشه تهدیدی در مقابل اسلام و مسلمانان به شمار میرود. امام از ابتدای نهضت به این مسئله اذعان داشت و مبارزه با اسرائیل را در راستای مبارزه با رژیم شاه میدانست. ایشان در تاریخ 10/1/1341 ضمن برحذر داشتن علماء از سکوت میگوید: «وای بر این نجف ساکت، این قم ساکت، این تهران ساکت، این مشهد ساکت، این سکوت مرگبار اسباب این میشود که زیر چکمه اسرائیل، به دست همین بهائیها، این مملکت ما، این نوامیس ما، پایمال شود.» (16)
ایشان، در اوج برخورد خود با رژیم شاه، جنایات شاه را به ماهیت و موجودیت اسرائیل غاصب گره میزند و پس از حمله به رژیم شاه و سفاکیهای آن رژیم، اسرائیل را آماج حملات خویش قرار میدهد؛ چنان که در سخنرانی عصر عاشورا در فیضیه فرمود:
«اینها با بچههای 16 ـ 17 ساله ما چه کار داشتند؟ سید 16 ـ 17 ساله به شاه چه کرده بود؟ به دستگاههای سفاک چه کرده بود؟ لکن این فکر پیش میآید که اینها با اساس مخالف اند... اسرائیل نمیخواهد در این مملکت دانشمند باشد؛ اسرائیل نمیخواهد در این مملکت قرآن باشد؛ اسرائیل نمیخواهد در این مملکت علمای دین باشند؛ اسرائیل نمیخواهد در این مملکت احکام اسلام باشد.» (17)
و بالاخره ایشان علت اصلی این مصائب را اسرائیل معرفی میکند و میفرماید: «اسرائیل به دست عمال سیاه خود، مدرسه را کوبید. ما را میکوبند. شما ملت را میکوبند... .» (18)
اگر نگاهی به رابطه رژیم شاه و رژیم صهیونیستی و تعامل آنان با یکدیگر کنیم، بهتر پی به عمق و دقّت سخنان آن حکیم فرزانه خواهیم برد. ایشان در همان سخنان میگوید: «امروز به من اطلاع دادند که بعضی از اهل منبر را برده اند در سازمان امنیت و گفته اند شما سه چیز را کار نداشته باشید، دیگر هر چه میخواهید بگویید. یکی شاه را کار نداشته باشید، یکی هم اسرائیل را کار نداشته باشید، یکی هم نگویید دین در خطر است... ما هر چه گرفتاری داریم از این سه تا هست.» (19) میبینیم که ایشان در عین اینکه معتقد است گرفتاریهای ما از جانب رژیم شاه است، همچنین آنها را به اسرائیل نیز منسوب میداند و میفرماید: «تمام گرفتاری ما از اسرائیل است.» (20)
امام در عین احتیاطات شرعی که نسبت به استفاده از اموال شرعی داشتند، در مورد کمک به مجاهدان با رژیم صهیونیستی میفرماید: «اکیدا شایسته و بلکه واجب است که قسمتی از وجوه شرعی، مانند زکوات و سایر صدقات [را] به مقدار کافی به این مجاهدان راه خدا اختصاص داد؛ به مجاهدانی که در صفوف نبرد و فداکاری به منظور از بین بردن صهیونیسم کافر ضد بشری میجنگند... .» (21)
از نظر امام، اسرائیل چون غدّهای سرطانی است که در منطقه قرار داده شده است و بر همه مسلمانان، مبارزه با این غده سرطانی تا ریشه کن کردن آن، واجب است. ایشان در پیام خود به مسلمانان فرمودند: «امروز قبله اوّل مسلمین، به دست اسرائیل، این غده سرطانی خاورمیانه، افتاده است... امروز اسرائیل با تمام وسایل شیطانی، تفرقه افکنی میکند. بر هر مسلمانی لازم است که خود را علیه اسرائیل مجهز کند.» (22)
خستگی ناپذیر، سازش ناپذیر، شکست ناپذیر
مردان بزرگ، به فراخور عظمت روحی خود، اهدافی بس والا را در نظر دارند. آنها، دور دستها را مینگرند و به لحاظ داشتن جایگاه والا و احاطه بر اُمور، دایره دیدشان بسیار وسیعتر از دایره دید دیگران میباشد و طبعا در راه رسیدن به هدف موردنظر، به فراخور ارزش هدف، هزینه میکنند و برای رسیدن به آن هدف، خستگی به خود راه نداده و به شکست فکر نمیکنند؛ زیرا به هر حال، در راه انجام وظیفه معتقد به وجود شکست نیستند. امام از زمره آن مردان بزرگی بود که هدفی بس بزرگ را در نظر داشت. او به تحوّلی عمیق در جامعه و انقلابی فراگیر که منجر به تغییرات بنیادین در جامعه شود، میاندیشید.
از اینرو، ایشان برای نیل به این هدف، تمامی مشکلات و مصیبتها را به جان خود خرید و از بهترین جایگاه و موقعیت در حوزه علمیه چشم پوشی نمود و دستگیری و زندان و تبعید را بر آن ترجیح داد و هیچ گاه با دشمن از سر سازش در نیامد. او پیشاپیش به استقبال این گونه مشکلات میرفت.
امام پس از آزادی از زندان شاه در ردّ مطلبی که از طرف رژیم شاه به دروغ در مطبوعات به روحانیت نسبت داده شده بود که مقامات روحانی با دولت به توافق رسیدند، مطالبی بیان کردند و شدیدا این مسئله را ردّ نمودند. ایشان با کمال شجاعت فرمودند: «خمینی آنجا هم که بود، تو حبس هم که بود، مجد اسلام را حفظ میکرد. میتواند حفظ نکند؟ اسلامی که پیغمبر اسلام، این قدر زحمتش را کشیده است، ائمه هدی این قدر خون دلش را خورده اند، علماء اسلام این قدر زحمت کشیده اند، خمینی و امثال خمینی میتوانند که یک چیزی بگویند که برخلاف مصالح اسلام باشد؟» (23)
در شرایط پس از حبس، کسی با امام کار نداشت؛ ولی امام، سکوت را جایز ندانست و آن روح متلاطم و موّاج و خستگی ناپذیر امام، به ایشان، اجازه سکوت نداد.
آنگاه که امام فرزند برومند خود را از دست داد، در حالی که او را امید آینده اسلام میدانست، خم به ابرو نیاورد و حتی در مقابل دیدگان اغیار، اشکی نریخت؛ در حالی که علاقه عجیبی به آن شهید داشت و در این باره دارای روحی سرشار از عواطف و احساسات بود. او شهادت فرزند خویش، آقا مصطفی، را از الطاف خفیه الهیه دانست.
هنگامی که امام در عراق بود و از آنجا انقلاب را رهبری مینمود، در تخییر بین باقی ماندن در سکوت و بین ترک آنجا و ادامه فعالیتها، راه دوم را برگزید و تسلیم فشارهای دشمنان نگردید. امام در مقابل آنان فرمود:».. و ما هم تعهداتی خودمان داریم نسبت به اسلام و نسبت به ملت خودمان. ما به کار خودمان ادامه میدهیم... من اعلامیه میدهم، نوار هم پر میکنم و میفرستم. منبر هم اگر رفتم، صحبت میکنم. اینها چیزی است که من نمیتوانم خلافش را بکنم.» (24) و بالاخره مجبور به ترک عراق گردید.
در پاریس نیز هیچ فشار و شرایطی را نپذیرفت و وقتی مسئولان فرانسوی به وی گفتند حق ندارید کوچکترین کاری انجام دهید، امام فرمود: «ما فکر میکردیم اینجا مثل عراق نیست. من هر کجا بروم، حرفم را میزنم. من از فرودگاهی به فرودگاه دیگر و از شهری به شهر دیگر سفر میکنم تا به دنیا اعلام کنم که تمام ظالمان دنیا، دستشان را در دست یکدیگر گذاشته اند، تا مردم جهان، صدای ما مظلومان را نشنوند. ولی من صدای مردم دلیر ایران را به دنیا خواهم رساند. من به دنیا خواهم گفت که در ایران چه میگذرد.» (25)
امام در طول سالهای متمادی، به خود خستگی راه نداد تا نهضت را به پیروزی رساند. آن بزرگ مرد، با بهترین مدیریت و تدبیر، هشت سال دفاع مقدس را فرماندهی کرد و در اوج فشارهای داخلی و خارجی، هیچ گاه سخن از سازش با دشمنان به میان نیاورد و حاضر به صلح تحمیلی نشد و هرگز اجازه عدول از اصول اساسی انقلاب اسلامی را به کسی نداد و فقط آنگاه که مصلحت اسلام را در پذیرش قطعنامه آتش بس دید، اجازه امضای آن را به مسئولان جمهوری اسلامی داد و با این عمل سندی دیگر از عظمت روحی آن رهبر فقید در تاریخ به ثبت رسید؛ چه اینکه در این مورد هم به خاطر رضای خدا آبروی خویش را هزینه نمود و پذیرش قطعنامه را چون جام زهری به گوارایی جام میدوست سرکشید و عظمت و عزت اسلام را بر هر چیزی برتری داد و دگربار تاریخ را به اعجاب آورد که او وجودی بود خستگی ناپذیر، سازش ناپذیر و شکست ناپذیر در برابر تمامی دشمنان خارجی و بزرگترین دشمن درونی یعنی نفس اماره.
غیرت دینی
امام، باتوجه به آموزههای اسلامی و سیره معصومان علیهم السلام، سرشار از عفو و گذشت و بزرگی در مسائل شخصی خود بود؛ ولی هرگاه مسئله دین و ارزشهای اسلامی به میان میآمد، آرام و قرار نداشت.
او تحمّل کوچکترین اهانتی را به دین و مقدّسات دینی نداشت. تاریخ فراموش نمیکند، آنگاه که شخصی منحرف با قلم آلوده خود، بنای توهین و اهانت به ارزشهای دینی و مقدّسات شیعه را گذاشت، امام سکوت را سزاوار ندانست و مدتی از حیات علمی خود را اختصاص به جواب به این یاوه گوییها داد و مشغول نوشتن کتاب شریف «کشف الاسرار» شد (26) که جواب دقیق، متقن و مستدل و شکنندهای برای آن نویسنده منحرف و کسانی چون او شد. آری، او از بزرگ مرزبانان ارزشهای اسلامی بود.
همه به یاد دارند که درخصوص مصاحبهای که در صدای جمهوری اسلامی با شخصی انجام شده بود و کلماتی از زبان شخص مصاحبه شونده صادر شده بود که بوی اهانت به شخصیت حضرت زهرا علیهاالسلام میداد، امام به سرعت موضع گرفت و برخورد قاطع نمود (27) تا این نوع حرکات، برای همیشه خاموش شود.
برخورد آن بزرگ مرد با توطئه جهانی اهانت به ساحت مقدس رسول اکرم صلی الله علیه و آله توسط سلمان رشدی که ارتباط مستقیم با سیاست خارجی جمهوری اسلامی داشته و دارد و نیز موضع صریح و بی پرده ایشان (28) در آن شرایط سخت نظام؛ یعنی اعدام نویسنده آیات شیطانی، سندی است روشن بر اوج روحیه غیرت دینی در وجود امام خمینی رحمه الله که از جان و دل مدافع ارزشهای اصیل اسلامی بود و در این راه ذرّهای کوتاه نمیآمد.
صراحت و قاطعیت
امام اهل تعارف و مجامله گویی نبود. او در لفّافه سخن نمیگفت. او آنچه را که تشخیص میداد صحیح است، با صراحت مطرح میکرد. او ملاک تأیید و ردّ افراد و گروهها را پایبندی و عدم پایبندی آنان به ارزشها میدانست. او با کسی عقد اُخوّت نبسته بود. امام رحمه الله آنگاه که در زندان شاه بود، به دولتمردان گفت: «حالا که محصورم، بیخود من را رها نکنید، برای اینکه من وقتی رها بشوم، باز همان حرفهاست. من با شما هیچ قوم و خویشی ندارم و من اگر یک چیزی را دیدم، میگویم.» (29)
ایشان در سال 59 با مسئولان کشور نیز چنین صریح و بی پرده سخن گفت: «حالا هم من اعلام میکنم به همه کسانی که دست اندرکارند، من با هیچ کدامتان عقد اُخوّت نبستم و اگر عقد اُخوّت هم بسته بودم، خلاف میکردید، میگفتم. اصلاح بکنید خودتان را، وزارتخانهها را، هر یک از وزرا که در یک وزارتخانهای هستند، آنجا را تصفیه کنند.» (30)
امام هیچ گاه اهل تساهل و تسامح نبود. او در اصول و ارزشها هیچ گاه تعارف و کوتاه آمدن را جایز نمیشمرد. ایشان در سال 68 در پیام به مهاجران جنگ تحمیلی فرمود: «من بارها اعلام کردهام که با هیچ کس در هر مرتبهای که باشد، عقد اُخوّت نبستهام. چهارچوب دوستی من در درستی راه هر فرد نهفته است. دفاع از اسلام و حزب اللّه، اصل خدشه ناپذیر جمهوری اسلامی است... کسانی که از منافقین و لیبرالها دفاع میکنند، پیش ملّت عزیز و شهید داده ما راهی ندارند. اگر ایادی بیگانه و ناآگاهان گول خورده که بدون توجه، بلندگوی دیگران شده اند، از این حرکات دست برندارند، مردم ما آنها را بدون هیچ گذشتی، طرد خواهند کرد.» (31)
آری، امام رحمه الله صریح، بی باک و قاطع بود. او در آن شرایط حسّاس پس از دفاع مقدّس و در واپسین ایام زندگی پربرکت خویش، وقتی اصل و موجودیت نظام اسلامی را در خطر دید، با دلی شکسته و پرخون، وجود شخصی را که ظرفیت و قابلیت مسئولیت مهمّ و خطیر جانشین رهبری را نداشت، با صراحت و قاطعیت کنار گذاشت (32) و در این امر، ذرّهای مسامحه و مجامله را جایز ندانست و برگ زرّینی دیگر بر افتخارات رهبری پیامبر گونه خود افزود. آن عزیز سفر کرده در نامهای به نمایندگان مجلس چنین نگاشت: «سفارش این موضوع لازم نیست که دفاع از اسلام و نظام، شوخی بردار نیست و در صورت تخطّی هر کس در هر موقعیت، بلافاصله به مردم، معرفی خواهد شد.» (33)
منادی وحدت
در باورهای امام، مسئله وحدت و یکپارچگی، جایگاه ویژهای دارد. امام همیشه در طول نهضت و پس از پیروزی انقلاب، این امر مهم را مورد توجه قرار دادند که اگر در میان امّت اسلامی، اختلاف باشد، هیچ گاه به هدف خود و پیروزی نائل نخواهد شد. باید توجه داشت که امت اسلامی همیشه از اختلافات داخلی رنج برده است و شاید عمده دلیل عقب ماندگی ملل اسلامی را بتوان همین مسئله دانست. اگر در جامعهای عنصر وحدت وجود نداشته باشد، هر قدر آنکه ملت ما میخواهد، جمهوری اسلامی است، نه جمهوری فقط، نه جمهوری دمکراتیک، نه جمهوری دمکراتیک اسلامی
هم آن جامعه از جهت نیروی انسانی و قدرت نظامی در سطح بالایی باشد، در رودررویی با بحرانها نمیتواند انسجام خود را حفظ نماید و این امری طبیعی است؛ چه اینکه در چنین جامعهای نیروهای داخلی در یک مسیر و برای یک هدف مشخص قدم برنمی دارند و چه بسا در حرکت خود با هم در تعارض باشند و طبعا به مرور، موجب حذف یکدیگر خواهند شد و دشمن نیز بهترین استفاده را از این شرایط خواهد کرد.
امام در شرایط مختلف بر روی مسئله وحدت در جامعه و وحدت بین مسلمانان تأکید فراوانی داشتند. و لذا تشکیل گروهها و احزاب متعدّد را تا حدّی قبول داشتند که اختلاف نظرها موجب تخریب نباشد و اختلافها در اصول نباشد. امام منادی وحدت بود و شدیدا همه را از گروه گرایی برحذر میداشت.
ایشان این مسئله را امری فرا ملّی میدانست و در بعدی وسیعتر و فراتر از کشور اسلامی مطرح مینمود و آن را به عنوان راهکاری اساسی در سطح بین الملل و ملل اسلامی ارائه میکرد. ایشان در پیام مهم حجّ در سال 58 به مسلمانان جهان اعلان نمودند: «ای مسلمانان جهان وای پیروان مکتب توحید! رمز تمام گرفتاریهای کشورهای اسلامی، اختلاف کلمه و عدم هماهنگی است و رمز پیروزی، وحدت کلمه و ایجاد هماهنگی است، که خداوند تعالی در یک جمله بیان فرموده: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّه ِ جَمیعا وَلاتَفَرَّقُوا».» (34)
پاورقــــــــــــــــــــی
1. برگرفته از: حدیث بیداری، حمید انصاری، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چ3، 1374.
2. صحیفه نور، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، ج1، ص56.
3. صحیفه امام، مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی رحمه الله، چ1، 1378، ج4، ص479.
4. همان، ج6، ص153.
5. همان، ص265.
6. همان، ص267.
7. همان، ص348.
8. همان، ص458 ـ 457.
9. همان، ج12، ص334.
10. همان، ج14، ص456.
11. همان، ج13، ص387.
12. همان، ج20، ص94.
13. همان، ج21، ص88.
14. همان، ج19، ص334.
15. صحیفه نور، ج1، ص139.
16. همان، ص12.
17. همان، ص54.
18. همان.
19. همان، ص56.
20. همان، ص106.
21. همان، ص136.
22. صحیفه امام، ج10، ص160 ـ 159.
23. صحیفه نور، ج1، ص70.
24. کوثر «مجموعه سخنرانیهای حضرت امام خمینی رحمه الله همراه با شرح وقایع انقلاب اسلامی»، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چ1، 1371، ج1، ص442.
25. همان، ص438.
26. هفتاد سال خاطره از آیت اللّه سید حسین بدلا، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص202.
27. صحیفه نور، ج21، ص76.
28. همان، ص86.
29. صحیفه امام، ج12، ص215.
30. همان.
31. همان، ج21، ص108.
32. همان، ص350.
33. همان.
34. همان، ج10، ص160.
گردآوری شده توسط: معاونت تبلیغ وآموزشهای کاربردی حوزه های علمیه
اینترنت ملی
فیسبوک سیاه، دام جدید هکرها
شهادت علی اصغر حسین(علیه السلام)
سیر نمایشگاهی حجاب
تجربه ای زیبا با وبگردی در وبلاگستان امام صادق(ع)
شمر امروز
من یک بسیجیم
سیر نمایشگاهی ما می توانیم-1
سیر نمایشگاهی ما می توانیم-1(سری دوم)
سیر نمایشگاهی حجاب در بیانات مقام معظم رهبری
سیر نمایشگاهی بیانات رهبری در رایطه با حجاب
به عمل کار برآید به اشک ریختن نیست
حماسه «نهم دی ماه» در کلام حضرت آیتالله خامنهای
اعجاز قرآن ، قسم به انجیر و زیتون ...
دیدار اعضای مجمع خیرین سلامت کشور با رهبر انقلاب
مجموعه چندرسانهای: «بیخواص»
بازدید دیروز : 261
کل بازدید : 666910
کل یاداشته ها : 462