انسان موجودی است که در نهاد نخستین او، عشق به کمال و خوشبختی پی ریزی شده است. و برای دستیابی به کمال از انگیزاننده ها و وادارنده های گوناگون کمک می گیرد و بازدارنده ها را به کنار می نهد، تا زمینه رشد و بالندگی فردی و اجتماعی خویش را فراهم سازد. از جمله انگیزه هایی که در سیر تکامل انسانی و پیدایش حیات طیبه اجتماعی او، نقشی مهم و بنیادی دارد، مسأله «نقد وانتقاد» است.
نقد کردن و نقد پذیری، سرمایه ای ارزنده برای صلاح فرد و اصلاح اجتماع به شمار می رود. شناخت کاستیها و تلاش برای زدودن آنها، گامی است اساسی در رسیدن به رستگاری فردی و اجتماعی. پرده پوشی بر آنچه بوده و هست و رویدادها و یا خود را به نادانی زدن، رویدادها را دگرگون نمی سازد. انسان خردمند، هماره در جست وجوی آن است که در مسیر تکاملی فردی و جمعی، آفتها، آسیبها، کم وکاستیها را بزداید، تا به درستی راه بپیماید. از این روی، در منطق فرزانگان، نقد و انتقاد قدر و قداست ویژه ای دارد و یکی از برتریهای اخلاقی و اجتماعی مهم، به شمار می رود.
اگر فرهنگ نقد کردن و نقد پذیرفتن، به درستی بیان شود و آداب نقد و ویژگیهای ناقدان و مرزهای روا و ناروای انتقاد به روشنی ترسیم گردد، بسیاری از تنشها و تشنجها و کشمکشها فروکش می کند و بسیاری از سستیها و کاستیها، زمینه ظهور نمی یابند.
اگر همگان به این باور برسند که: بالندگی فردی و توسعه و پیشرفت اجتماعی آنان به وسیله نقد دلسوزان و انتقاد تیزبینان رشد و شتاب بیش تری می یابد و هیچ کس بی نیاز از یادآوری و انتقاد دیگران نیست، فضای جامعه دگرگون می شود و انتقادها جای انتقامها را می گیرند.
در چنین حال و وضعی، «اخوّت دینی»1 و «الفت ایمانی»2 بر اساس «تعاون بر نیکی»3 و «تواصی به حق»4 و «دعوت به خیر»5 و «امر به معروف و نهی از منکر»6 خود را در تمام زوایا و شؤون جامعه دینی نشان می دهد و همگان خود را در دید و جلوه گاه پذیرش یادآوریهای خیرخواهانه قرار می دهند و نقد را به عنوان «هدیه»7 و تحفه ای سودمند می پذیرند.
در این نوشتار، برآنیم: مقوله «نقد» و فرهنگ انتقاد را از دیدگاه امام خمینی به تصویر بکشیم و بر این باوریم: نگاه نقادانه و واقع بینانه امام به مسائل فردی و اجتماعی و تجربه عینی و عملی آن عزیز در رخدادهای سیاسی و اجتماعی، سرمایه ای گرانبهاست که از آموزه های اسلام ناب محمدی الهام گرفته و می تواند بسیاری از گره های نابگشودنی را در زمینه مسائل سیاسی، اجتماعی، و فرهنگی گشوده و راه درمان و شیوه خردمندانه را پیش روی رهروان انقلاب قرار دهد.
برای روشن تر شدن فضای نوشتار، اشاره ای گذرا به مفهوم نقد و بایستگی و جایگاه آن خواهیم داشت، سپس به رهنمودهای روشنگر امام راحل در زمینه فرهنگ نقد، آداب و مرزهای آن خواهیم پرداخت.
مفهوم نقد
................
فرهنگ نقد از نگاه امام خمینی (ره) (1)
نویسنده:ابوالقاسم یعقوبی
انسان موجودی است که در نهاد نخستین او، عشق به کمال و خوشبختی پی ریزی شده است. و برای دستیابی به کمال از انگیزاننده ها و وادارنده های گوناگون کمک می گیرد و بازدارنده ها را به کنار می نهد، تا زمینه رشد و بالندگی فردی و اجتماعی خویش را فراهم سازد. از جمله انگیزه هایی که در سیر تکامل انسانی و پیدایش حیات طیبه اجتماعی او، نقشی مهم و بنیادی دارد، مسأله «نقد وانتقاد» است.
نقد کردن و نقد پذیری، سرمایه ای ارزنده برای صلاح فرد و اصلاح اجتماع به شمار می رود. شناخت کاستیها و تلاش برای زدودن آنها، گامی است اساسی در رسیدن به رستگاری فردی و اجتماعی. پرده پوشی بر آنچه بوده و هست و رویدادها و یا خود را به نادانی زدن، رویدادها را دگرگون نمی سازد. انسان خردمند، هماره در جست وجوی آن است که در مسیر تکاملی فردی و جمعی، آفتها، آسیبها، کم وکاستیها را بزداید، تا به درستی راه بپیماید. از این روی، در منطق فرزانگان، نقد و انتقاد قدر و قداست ویژه ای دارد و یکی از برتریهای اخلاقی و اجتماعی مهم، به شمار می رود.
اگر فرهنگ نقد کردن و نقد پذیرفتن، به درستی بیان شود و آداب نقد و ویژگیهای ناقدان و مرزهای روا و ناروای انتقاد به روشنی ترسیم گردد، بسیاری از تنشها و تشنجها و کشمکشها فروکش می کند و بسیاری از سستیها و کاستیها، زمینه ظهور نمی یابند.
اگر همگان به این باور برسند که: بالندگی فردی و توسعه و پیشرفت اجتماعی آنان به وسیله نقد دلسوزان و انتقاد تیزبینان رشد و شتاب بیش تری می یابد و هیچ کس بی نیاز از یادآوری و انتقاد دیگران نیست، فضای جامعه دگرگون می شود و انتقادها جای انتقامها را می گیرند.
در چنین حال و وضعی، «اخوّت دینی»1 و «الفت ایمانی»2 بر اساس «تعاون بر نیکی»3 و «تواصی به حق»4 و «دعوت به خیر»5 و «امر به معروف و نهی از منکر»6 خود را در تمام زوایا و شؤون جامعه دینی نشان می دهد و همگان خود را در دید و جلوه گاه پذیرش یادآوریهای خیرخواهانه قرار می دهند و نقد را به عنوان «هدیه»7 و تحفه ای سودمند می پذیرند.
در این نوشتار، برآنیم: مقوله «نقد» و فرهنگ انتقاد را از دیدگاه امام خمینی به تصویر بکشیم و بر این باوریم: نگاه نقادانه و واقع بینانه امام به مسائل فردی و اجتماعی و تجربه عینی و عملی آن عزیز در رخدادهای سیاسی و اجتماعی، سرمایه ای گرانبهاست که از آموزه های اسلام ناب محمدی الهام گرفته و می تواند بسیاری از گره های نابگشودنی را در زمینه مسائل سیاسی، اجتماعی، و فرهنگی گشوده و راه درمان و شیوه خردمندانه را پیش روی رهروان انقلاب قرار دهد.
برای روشن تر شدن فضای نوشتار، اشاره ای گذرا به مفهوم نقد و بایستگی و جایگاه آن خواهیم داشت، سپس به رهنمودهای روشنگر امام راحل در زمینه فرهنگ نقد، آداب و مرزهای آن خواهیم پرداخت.
مفهوم نقد
نقد و انتقاد، به معنای جدا کردن دینار و درهم سره از ناسره، جدا کردن کاه از گندم، به گزینی، خرده گیری و آشکار کردن زیباییها و کاستیهای یک اثر، به کار رفته است.8 سنجش و ارزیابی و بررسی همراه با عدل و انصاف در پدیده های اجتماعی و نگرش دوسویه به رفتارها و عملکردها و دیدن درد و ارائه درمان، از مقوّمات مفهوم «نقد» است.
هدف از نقد، پاره کردن و دریدن و مثله کردن افکار و آرامش جامعه و مردم نیست، بلکه ارج نهادن به کار مثبت دیگران و یادآوری رواها و نارواها در کنار هم است. این شیوه، می تواند راه را بر پویایی و شفاف شدن جامعه هموار کند و جامعه را به سوی آفرینش گری و ابتکار و تکامل و پیشرفت رهنمون شود.
از این روی، وجهه دیگران را خراب کردن و دامن زدن به بدبینیها و پدیدآوردن جوّ بدبینی را نمی توان و نباید با نقد و انتقاد یکی دانست; زیرا عیب گرفتن آسان است، ولی بیان عیب به گونه ای و زبانی که به اصلاح صاحب عیب بینجامد، کاری است بزرگ و دشوار. و چه زیبا گفته است خواجه عبدالله انصاری:
«عیب از یار بیندازند; اما یار را به عیب نیندازند.»9
شهید مطهری در تفسیر و تعریف نقد می نویسد:
«قوه نقادی و انتقاد کردن، به معنای عیب گرفتن نیست، معنای انتقاد، یک شیء را در محک قراردادن و به وسیله محک زدن به آن، سالم و ناسالم را تشخیص دادن است….»10
در روزگار گذشته که دادوستد مردم، با نقره سکه زده شده انجام می گرفت، کسانی بودند که سرب را به گونه پول رایج سکه می زدند و با پولهای نقره می آمیختند. در کنار اینان افراد خبره و کارشناسی به عنوان «صرّاف» در جامعه وجود داشتند که سکّه شناس بودند و سکه های طلایی و یا نقره ای خالص را از ناخالص، جدا می کردند.11
این واژه درباره کسی که افکار و عملکرد افراد را می شکافد و نقطه های کمال را از نقطه های ضعف، باز می شناسد نیز، به کار رفت. در آموزشهای حضرت مسیح(علیه السّلام) چنین آمده است:
«خذوا الحق من اهل الباطل ولاتأخذوا الباطل من اهل الحق کونوا نقّاد الکلام فکم من ضلالة زخرفت بآیة من کتاب الله کما زخرف الدرهم من نحاس بالفضة المموّهة، النظر الی ذلک سواء والبصراء خبراء.»12
حق و حقیقت را هر کجا و از هر کس یافتید، بپذیرید، گرچه از اهل باطل باشد. باطل را و گرچه از زبان اهل حق بتراود، نپذیرید. همآره سخنان را مورد نقد قرار دهید; زیرا چه بسا گمراهی به وسیله آیه ای از کتاب خدا آراسته شده باشد، مانند آمیختن درهمی از مس با نقره و انسان را بفریبد و به اشتباه افکند; از این روی، در نگاه نخست، درهمِ خالص و ناخالص، یکی می نماید و کارشناسان تیزهوش می توانند سره از ناسره آن را بازشناسند.
در این سخن، به مفهوم نقد و انتقاد و جایگاه نقّادان آگاه در جامعه اشارت شده و بایستگی آن، به روشنی بیان گردیده است.
بی گمان، نقد به عنوان عاملی اصلاحی و پیش برنده و بالنده، به برنامه ریزان، سیاستگزاران و مدیران و مجریان، مجال بازنگری، همه سونگری و واقعیت نگری همراه با در نظر گرفتن افکار عمومی را می بخشد و جلوی بسیاری از ریزشها و دوباره کاریها و تکرویها را می گیرد و در نتیجه، طرحها را در راستای سودهی و بهره مندی بهتر و بیش تری قرار می دهد و از اسرافها و اترافها و گاه از ریخت وپاشهای حاشیه ای و جانبی نیز جلوگیری می کند.
بنابراین، در اصل نیاز جامعه و مدیران به نقد و بایستگی وجود نقادان تیزبین در اجتماع نمی توان تردید کرد، لکن این نیمی از کار است، نیم دیگر که کامل کننده این بخش است، مسأله «نقدپذیری» و به کار بستن نقد ناقدان است.
نقدپذیری
نقدپذیری به عنوان خوی و خصلتی انسانی و اسلامی، نقش مهمی در فرونشاندن آسیبها و آفتهای فردی و اجتماعی دارد، رواج فرهنگ نقدپذیری در اجتماع، کمک فراوانی به پایان دادن کشمکشها و درگیریها می کند. به همان اندازه که نقد و نقادی مایه کمال و رشد رفتارها و عملکردهاست، نقدپذیری نیز زمینه ساز بسیاری از خوشبینی ها و امیدواریها نسبت به اصلاح امور است. دست اندرکارانی که به پیشباز نقد می روند و از آن بیم و ترسی ندارند، از مدیریتی بهتر و کمال یافته تر برخوردارند و کم تر دچار چالش، دوباره کاری و نابسامانی می شوند.
سرزمینی که گود است دو بهره از باران آسمان می برد، یکی بهره مستقیم و دیگر آن که بارانی که در بلندی می بارد نیز، به سوی آن سرازیر می گردد. پذیرش نقد، نه تنها چیزی از بزرگواری و شخصیت سیاسی و اجتماعی انسان نمی کاهد، بلکه می توان گفت: روشن ترین گواه بر شخصیت و کمال آدمی است. به گفته امام خمینی:
«… اگر یک چیزی را دیدید که واقعاً خلاف کردید، اعتراف کنید و این اعتراف شما را در نظر ملتها بزرگ می کند، نه این که اعتراف به خطا شما را کوچک می کند.»13
تلخی نخستین نقد و انتقاد، با دستآوردهای شیرین آن از میان می رود. پیامدهای سازنده و سودمند نقد، سبب می شود که آدمی همواره خود را در دید نقد دیگران بگذارد و هیچ گاه کارکرد خویش را از آن بی نیاز نداند. امام جواد(علیه السّلام) در ضمن شمارش نیازمندیهای همیشگی مؤمنان می فرماید:
«… و قبول ممّن ینصحه.»14
(مؤمن) نقد و نصیحت خیرخواهان را می پذیرد.
امام سجاد(علیه السّلام) در «رسالة الحقوق»، حقوق متقابل نصیحت کننده و نصیحت شونده را این گونه بر شمرده است:
«وحق الناصح ان تلین له جناحک و تصفی الیه بسمعک فأن أتی بالصواب حمدت الله عزّوجّل وان لم یوافق رحمته….»15
حق ناقد و نصیحت کننده آن است که با او نرم رفتاری کنی; و به سخنان او گوش فرا دهی، اگر سخن وی درست بود، خدای را سپاس گویی و اگر سخن او نادرست بود، با او مهربان باشی ( و او را از خود دور نسازی).
به همان اندازه که پذیرش نقد، نشانه شخصیت و خاکساری آدمی است و ترازی برای شناختن انسانهای با انصاف و واقع نگر، سرباز زدن و نقد ناپذیری نشانه نوعی غرور و تکبر است که ریشه در خودخواهی و خود برتربینی و یا خود مطلق انگاری انسان دارد. از این روی، دیده شده است که گاه ناب ترین نقدها و پندها بر دلهای غبار کبر و خودبینی گرفته، اثر نمی بخشد:
«… واذا قیل له اتق اللّه اخذته العزة بالإثم…»16
وچون به او گفته شود که از خدا بترس، او را غرور گناه بگیرد.
حب نفس، حجابی بین انسان نقد شونده و ناقد به وجود می آورد که نه تنها از نقد استقبال نمی کند، بلکه به ناقد نیز به دیده دشمن می نگرد، ولی غافل از آن است که:
آینه چون عیـب تو بنمـود راست
خودشکن آینه شکستن خطاست
امام خمینی در بیان فرهنگ نقد، به این نکته توجه تمام داشت که مسؤولان و دست اندرکاران، هرگز نباید خود را منّزه و مبرای از نقد بدانند، بلکه شایسته است که سخنان و نوشته های نقدآمیز را آویزه گوش سازند و آن را به عنوان «هدیه» و ره آوردی الهی و آسمانی، به شمار آورند:
«نباید ما ها گمان کنیم که هر چه می گوییم و می کنیم، کسی را حق اشکال نیست. اشکال، بلکه تخطئه، یک هدیه الهی است برای رشد انسانها.»17
به مدیران نظام اسلامی سفارش می کرد:
«شما و دوستانمان در وزارت امور خارجه، باید تحمل انتقاد را ـ چه حق و چه ناحق ـ داشته باشیم.»18
امام راحل بر این باور بود: نپذیرفتن نقد و انتقاد، نشانه کم فروغ بودن چراغ تهذیب در درون جان است و پذیرش نقد، نشانه بزرگی روح و شرح صدر:
«اگر انسان خودش را ساخته بود، هیچ بدش نمی آمد که یک رعیتی هم به او اشکال کند و از انتقاد بدش نمی آمد.»19
بنابراین، نقد کردن دیگران و نقد پذیرفتن از دیگران، در کنار یکدیگر سازنده و سامان دهنده وضع و حال مردم و جامعه اند.
نقد خویش پیش از دیگران
آدمی، افزون بر پذیرش نقد، باید در گام نخست، به نقد خویش بپردازد و پیش از آن که به کاستی و عیب دیگران توجه کند، در جست وجوی زدودن عیبهای خویش باشد. در فرهنگ دینی به این نکته نیز سفارش فراوان شده است.
امام علی(علیه السّلام) می فرماید:
«طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس.»20
خوشا به حال کسی که پرداختن به عیب خویش، وی را از عیب دیگران باز دارد.
«من لم یسس نفسه اضاعها.»21
آن که نفس خویش را سیاست و ادب نکند، آن را تباه ساخته است.
اگر آدمی خود آینه خویش شود، از بسیاری انتقادها در امان می ماند و اگر همگان به فکر نقد خود برآیند، زمینه نقد اجتماعی کم تری پیدا می شود و در نتیجه پاره ای تنشها و تشنجها، به خودی خود، از بین می روند و جلو بسیاری از نقدهای ویران گر گرفته می شود.
عیب کسان منگر و احساس خویش
دیده فروکن به گریبان خویش
آینه روزی که به گیری به دست
خود شکن آن روز مشو خود پرست
امام حسین(علیه السّلام) فرمود:
«من دلائل العالم انتقاده لحدیثه وعلمه بحقائق فنون النظر.»22
از نشانه های عالم آن است که گفتار و کردار خویش را نقد کند و به تمام ریزه کاریهای امور، آگاهی و شناخت پیدا کند.
اگر مسؤولان و دست اندرکاران، هر چند گاه، به بررسی کارکرد حوزه کار خویش بپردازند، تواناییها و پسندیده ها را بگسترانند و کاستیها را اصلاح کنند، هم روند پیشرفت کارها شتاب بیش تری می گیرد و هم هدف نقدهای روا و ناروای ناقدان قرار نخواهند گرفت.
انسان وارسته و خودساخته، پیش از آن که دیگران آمار ناراستیهای او را به رخ بکشند، آنچه انجام داده در دادگاه وجدان ردیف می کند، با بررسی و حسابرسی ضعف را شناسایی و راه درمان می جوید. و گاه پس از حسابرسی به سرزنش نفس می پردازد و خود ناقد و قاضی خویش می گردد.
البته شجاعت در پذیرش اشتباه و کژ راهه رویها، شجاعتی انسانی و درخور سپاس است. به زبان آوردن این عبارت که اشتباه کردم، ریشه در کرامت انسانی دارد که به دست آوردن آن کار آسانی نیست.
امام خمینی، این نکته را در باب نقد نیز به خوبی در سخنان و سیره اش ترسیم کرده و به روشنی بیان داشته است که در ترکیب دولت موقت و سپردن دولت به دست لیبرالها و افراد غیر انقلابی، اشتباه شد:
«من امروز بعد از ده سال از پیروزی انقلاب اسلامی، همچون گذشته اعتراف می کنم که: بعض تصمیمات اول انقلاب در سپردن پستها و امور مهمّه کشور به گروهی که عقیده خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی نداشته اند، اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن به راحتی از میان نمی رود.»23
یا:
«آنچه مهم است این است که: ما می خواهیم مطابق شرع اسلام، مسائل را پیاده کنیم. پس اگر قبلاً اشتباه کرده باشیم، باید صریحاً بگوییم که اشتباه نموده ایم و عدول در بین فقها از فتوایی به فتوای دیگر، درست همین معنی را دارد… فقهای شورای نگهبان… هم باید این طور باشند که اگر در مسأله ای اشتباه کردند، صریحاً بگویند اشتباه کردیم و حرف خود را پس بگیرند… این معنی ندارد که من بگویم چون دیروز حرفی زده ام، باید روی همان حرف باقی بمانم.»24
بسیاری از ریزشها در انقلاب و بریدنها از اصول، از سوی کسانی است که در فراز و نشیبها، راه اشتباه پوییده اند و با اثرپذیری از دیگران حرفی زده و یا موضعی ناپسند پیش گرفته اند، و امروز، گرفتار شده اند و حاضر نیستند خود و موضع گیریهای خود را نقد کنند و با شهامت حق و حقیقت را بپذیرند. از این روی، لازم است همه کسانی که صاحب اندیشه و قلمند، پیش از آن که لبه تیز انتقادها را به سوی دیگران نشانه روند، اندیشه های خود را بررسی همه جانبه بکنند و اگر نقدی بر آن دیدند، از اظهار و ابراز آن شرم نداشته باشند وگرنه، کم کم در دامی خواهند افتاد و در باتلاقی فروخواهند رفت که هر چه بیش تر تلاش کنند، گرفتارتر می شوند.
پی نوشت ها :
1. سوره «آل عمران»، آیه 103.
2. سوره «انفال»، آیه 63.
3. سوره «مائده»، آیه 5.
4. سوره «عصر»، آیه 5.
5- 6 سوره «آل عمران»، آیه104.
7. «اصول کافی»، ج639/2، دار صعب، بیروت.
8. «فرهنگ معین» و «لغت نامه دهخدا».
9. «مجموعه رسائل»، ج20/1.
10. «اسلام و مقتضیات زمان»، شهید مطهری285/.
11. «انسان کامل»، شهید مطهری، 194.
12. «اثباة الهداة»، حر عاملی، ج71/1، مطبعه علمیه قم.
13. «صحیفه نور»، مجموعه رهنمودهای امام خمینی، ج97/14، وزارت ارشاد اسلامی.
14. «تحف العقول» 337/1، مؤسسه اعلمی، بیروت.
15. «میزان الحکمه»، ری شهری، ج57/10، دفتر تبلیغات اسلامی.
16. سوره «بقره»، آیه 206.
17. «صحیفه نور»، ج170/20.
18. همان مدرک201/.
19. همان مدرک، ج74/13.
20. «نهج البلاغه»، صبحی صالح، خ176، ترجمه شهیدی، 185/.
21. «فهرست غرر»، ج389/7.
22. «تحف العقول»، 179، بیروت.
23. «صحیفه نور»، ج96/21.
24. همان، ج178/18.
ادامه دارد .....
اینترنت ملی
فیسبوک سیاه، دام جدید هکرها
شهادت علی اصغر حسین(علیه السلام)
سیر نمایشگاهی حجاب
تجربه ای زیبا با وبگردی در وبلاگستان امام صادق(ع)
شمر امروز
من یک بسیجیم
سیر نمایشگاهی ما می توانیم-1
سیر نمایشگاهی ما می توانیم-1(سری دوم)
سیر نمایشگاهی حجاب در بیانات مقام معظم رهبری
سیر نمایشگاهی بیانات رهبری در رایطه با حجاب
به عمل کار برآید به اشک ریختن نیست
حماسه «نهم دی ماه» در کلام حضرت آیتالله خامنهای
اعجاز قرآن ، قسم به انجیر و زیتون ...
دیدار اعضای مجمع خیرین سلامت کشور با رهبر انقلاب
مجموعه چندرسانهای: «بیخواص»
بازدید دیروز : 13
کل بازدید : 664760
کل یاداشته ها : 462