سفارش تبلیغ
صبا ویژن


نکته‌های خواندنی از امام باقر‌علیه‌السلام 

مهربان چون نسیم

پرسشی بزرگ در ذهنش نقش بسته بود که فقط یک نفر می‌توانست به آن پاسخ دهد. در راه رسیدن به خانه امام باقر‌علیه‌السلام، آن را در ذهن خود تکرار می‌کرد. نزد امام رسید و اجازه خواست تا سؤال خود را مطرح کند. پرسش چنین بود: «کسی که بسیار عبادت می‌کند و در عبادت خود نیز فروتن است؛ ولی ولایت شما را نمی‌پذیرد، آیا دعایش مستجاب می‌شود؟ آیا این همه راز و نیاز سودی به حال او دارد؟»

مانند همیشه، چهره مهربان و سخن مشکل‌گشای امام، او را در رسیدن به پاسخی درست رهنمون شد. حضرت به وی فرمود: «ای محمد بن مسلم! مَثَل ما خاندان پیامبر، مَثل آن خانواده‌ای است که در قوم بنیاسرائیل به سر می‌بردند و هرگاه چهل شب به راز و نیاز و پرستش خداوند می‌پرداختند و پس از آن دعا می‌کردند، دعایشان مستجاب و خواستهشان برآورده می‌شد؛ ولی یک بار، یکی از آنان بر خلاف همیشه، پس از چهل روز راز و نیاز، دعایش مستجاب نشد. پس نزد حضرت عیسی‌علیه‌السلام رفت و گله کرد و از او خواست که برایش دعا کند.

عیسی‌علیه‌السلام وضو ساخت و به نماز ایستاد و پس از نماز برای فرد دعا کرد. پس پروردگار به عیسی‌علیه‌السلام فرمود: «این بنده من، از دری ....

 

نکته‌های خواندنی از امام باقر‌علیه‌السلام 

مهربان چون نسیم

پرسشی بزرگ در ذهنش نقش بسته بود که فقط یک نفر می‌توانست به آن پاسخ دهد. در راه رسیدن به خانه امام باقر‌علیه‌السلام، آن را در ذهن خود تکرار می‌کرد. نزد امام رسید و اجازه خواست تا سؤال خود را مطرح کند. پرسش چنین بود: «کسی که بسیار عبادت می‌کند و در عبادت خود نیز فروتن است؛ ولی ولایت شما را نمی‌پذیرد، آیا دعایش مستجاب می‌شود؟ آیا این همه راز و نیاز سودی به حال او دارد؟»

مانند همیشه، چهره مهربان و سخن مشکل‌گشای امام، او را در رسیدن به پاسخی درست رهنمون شد. حضرت به وی فرمود: «ای محمد بن مسلم! مَثَل ما خاندان پیامبر، مَثل آن خانواده‌ای است که در قوم بنیاسرائیل به سر می‌بردند و هرگاه چهل شب به راز و نیاز و پرستش خداوند می‌پرداختند و پس از آن دعا می‌کردند، دعایشان مستجاب و خواستهشان برآورده می‌شد؛ ولی یک بار، یکی از آنان بر خلاف همیشه، پس از چهل روز راز و نیاز، دعایش مستجاب نشد. پس نزد حضرت عیسی‌علیه‌السلام رفت و گله کرد و از او خواست که برایش دعا کند.

عیسی‌علیه‌السلام وضو ساخت و به نماز ایستاد و پس از نماز برای فرد دعا کرد. پس پروردگار به عیسی‌علیه‌السلام فرمود: «این بنده من، از دری نیامده است که باید از آن در به سوی من می‌آمد و راز و نیاز می‌کرد. او مرا می‌خواند؛ ولی در دلش، نسبت به پیامبری تو شک وجود داشت؛ از اینرو، اگر آنقدر با من به راز و نیاز بپردازد و گردنش را به قدری خم کند که بشکند و اگر آنقدر دست به دعا بردارد که انگشتانش بریزند، دعایش را هرگز به اجابت نخواهم رساند.»

پس از آن، عیسی‌علیه‌السلام از مرد پرسید: «آیا تو خدای خود را می‌خوانی؛ ولی در باره پیامبرش در دل خود شک می‌پروری؟» مرد سر به زیر انداخت و با شرمساری پاسخ داد: «ای روح خدا! به خدایت سوگند همین‌گونه است که می‌گویی و من درباره پیامبری تو شک دارم. اکنون از تو می‌خواهم دعا کنی که پروردگار، این شک را از دل من بزداید. عیسی‌علیه‌السلام مهربان‌تر از آن بود که خواهش مرد را نپذیرد. پس از دعای عیسی‌علیه‌السلام، مرد توبه کرد. پروردگار هم توبه او را پذیرفت و آن مرد نیز مانند دیگر افراد خانواده‌اش، مستجاب‌الدعوه شد. از آن پس، هرگاه چهل روز به نیایش می‌پرداخت، سبد نیازش پر از گل‌بوته‌های اجابت می‌شد.»

محمد بن مسلم، پاسخ خود را یافته بود. او دانست که بدون پذیرش ولایت، دعای کسی مستجاب نخواهد شد. (1)

تا برمی‌خیزم فراموش می‌کنم!

در محضر حضرت باقر‌علیه‌السلام نشسته بودم و با امام گفتگو می‌کردم که ناگهان «حمران بن اعین» وارد شد و سلام کرد. برای پرسیدن چند پرسش آمده بود. پرسش‌هایش را مطرح کرد و هنگامی که می‌خواست از جایش برخیزد و مجلس را ترک کند، از امام باقر‌علیه‌السلام پرسید: «وقتی ما در محضر شما هستیم و سخنان ارزشمند شما را می‌شنویم، دل‌هایمان نرم و روانمان از بی‌رغبتی به این دنیا آسوده می‌شود و آنچه در دست مردم است و مال و ثروت دنیا در نظرمان بی‌ارزش جلوه می‌کند؛ ولی همین که از نزد شما مرخص و مشغول زندگی و داد و ستد می‌شویم، دوباره همان حالت‌های پیشین به سراغ ما می‌آید و معنویت در ما کمرنگ می‌شود. دلیل این تغییر حالت چیست؟»

حضرت فرمود: «این حالت به دل شما مربوط است که گاه نرم و گاه سخت می‌شود؛ آنگاه با نقل داستانی، پاسخ را برای او بیشتر شفاف کرد.» امام فرمود که روزی جمعی از اصحاب و یاران رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله گرد آن حضرت نشسته بودند. یکی از آنها پرسید: «ای رسول خدا! ما درباره اینکه مبادا منافق شویم، سخت در هراسیم.» پیامبر فرمود: «چرا هراسانید؟» گفتند: «هنگامی که ما در حضور شما هستیم، شما با نصایح خود به ما تذکر می‌دهید و ما را به آخرت تشویق می‌کنید. در ما حالت ترس پدیدار می‌شود و دوستی دنیا را فراموش می‌کنیم؛ به گونه‌ای که بدان بی‌میل می‌شویم و گویی دوزخ را با چشم می‌بینمیم؛ ولی همین که از حضور شما مرخص می‌شویم و به خانه‌هایمان باز می‌گردیم، گویا هرگز در حضور شما نبوده‌ایم و هیچگونه حالت معنوی در ما ایجاد نمی‌شود. آیا شما از اینکه این حالت، نشانه نفاق در ما باشد، نگران نیستید؟» پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله با لبخندی سرشار از رضا فرمود: «نه، هرگز! این نشانه نفاق در شما نیست؛ بلکه وسوسه‌های شیطان است که شما را به سوی دنیا تشویق می‌کند. به خدا سوگند! اگر شما همان حالت را که می‌گویید در حضور من پیدا می‌کنید، نگه دارید و ادامه دهید، به مقامی دست می‌یابید که فرشتگان، دست در دست شما می‌نهند و روی آب راه می‌روید. بدانید که مؤمن، همواره در خطر سقوط در پرتگاه گناه است؛ از اینرو، بسیار توبه کنید؛ مگر این سخن خداوند را نشنیده‌اید؛ که می‌فرماید: «خداوند توبه‌کنندگان و پاکان را دوست دارد.» (2) و خداوند می‌فرماید: «از پروردگار خویش درخواست آمرزش کنید و به سوی او بازگردید (3).» (4)

یکبار که به تو گفتم

با گام‌هایی استوار، وارد مسجد شد. گروهی از قریشیان با دیدن جلال او پرسیدند: «این مرد کیست؟» گفتند: «باقر‌علیه‌السلام پیشوای عراقیان است.» با خود گفتند: «بد نیست از وی پرسش کنیم تا از جایگاه علمی او آگاه شویم.» به یکی از جوانان قبیله خود گفتند نزد وی برود و از او سؤالی بکند.

جوان نزد حضرت باقرالعلوم‌علیه‌السلام آمد و پرسید: «بزرگترین گناه کدام است؟» امام در پاسخ فرمود: «شرابخواری.» جوان، نزد دوستان خویش بازگشت و آنان را از پرسش خود و پاسخ امام آگاه کرد. آنان دوباره او را نزد امام فرستادند. جوان آمد و پرسش خویش را تکرار کرد. امام پاسخ داد: «مگر به تو نگفتم بزرگترین گناه، شرابخواری است؛ زیرا شراب، فرد شرابخوار را به دزدی و آدمکشی وا می‌دارد و سبب کفر به پروردگار بلند مرتبه می‌شود. انسان شرابخوار کارهایی انجام می‌دهد که همه آنها گناهانی بزرگ به‌شمار می‌آیند.» (5)

نیش زبان

یار و دوستدار امام باقر‌علیه‌السلام بود و امام نیز به او بسیار علاقه داشت. «سلیمان بن خالد» همواره در محضر حضرت، مشغول درسآموختن و پند گرفتن بود. کنار امام نشسته بود که امام، سکوت را شکست و فرمود: «ای سلیمان! آیا می‌دانی مسلمان راستین کیست؟» سلیمان که می‌دانست امام می‌خواهد درس دیگری به او بیاموزد و بی‌صبرانه منتظر پاسخ بود، گفت «فدایت شوم! شما بهتر می‌دانید.» امام فرمود: «مسلمان راستین، کسی است که مسلمانان از گزند زبان او در امان باشند.» (6)

نشانه‌های دانشمند دینی

امام باقر‌علیه‌السلام نشسته بود و افراد گوناگونی نزد امام می‌آمدند و پرسش‌های خود را مطرح می‌کردند. فردی نزد امام آمد و مسئله‌ای را پرسید. امام، پاسخ او را داد؛ ولی مرد قانع نشد. اندکی فکر کرد و به امام گفت: «دانشمندان دین به گونه‌های دیگری پاسخ این پرسش را ارائه داده‌اند.» امام فرمود: «وای بر تو! آیا تو هرگز دانشمند دینی دیده‌ای؟ دانشمند دینی، کسی است که نسبت به دنیا بی‌رغبت، شیفته آخرت و عملکننده به سنت رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله باشد. آیا آن دانشمندانی که تو از آنان سخن می‌گویی، این گونه‌اند؟» (7)

گویا اکنون می‌بینمش

همه، «مغیرة بن سعید» و افکار منحرف او را می‌شناختند. یک بار گفته بود: «مؤمن به بیماری‌های سخت مانند جذام و پیسی مبتلا نمی‌شود؛ زیرا از عدل خدا به دور است.» سخنش به گوش امام باقر‌علیه‌السلام رسید. حضرت در پاسخ به فرد پرسش کننده در باره سخن مغیره چنین پاسخ داد: «گوینده این سخن، حتماً داستان حبیب نجار را - که مؤمنی پاک و شایسته در زمان حضرت عیسی‌علیه‌السلام بود - نشنیده است. او به دلیل یک بیماری سخت، دستش از کار افتاده و معیوب شده بود. با این حال با همان وضع، قوم خود را به خداپرستی و دوری از شرک راهنمایی می‌کرد. در مقابل، مردم سرکش و طغیان‌گر قومش، وی را سرزنش می‌کردند و آنقدر از سخنانش به تنگ آمدند که دست به خونش آغشتند و او را به شهادت رساندند. گویا هماکنون او را در این وضع، دارم می‌بینم که قوم خود را ارشاد می‌کند و آنان، وی را سرزنش می‌کنند. بدانید که مؤمن، به هر گونه بلا گرفتار می‌شود و امکان دارد به هر گونه مرگی بمیرد... .» (8)

نکند فرشتگان را برنجانید!

فرزند «خدیجه»، نوه امام سجاد‌علیه‌السلام از دنیا رفت و مردم با چهره‌های غمگین، دسته دسته برای گفتن تسلیت به خانه‌اش آمدند. زنی از میان زنان برخاست و به زن دیگری که نوحه‌سرایی می‌دانست، گفت: «برخیز و نوحه‌خوانی کن.» زن، اشعار غمانگیزی در سوگ فرزند خدیجه خواند. خدیجه در اشعار زن دقت کرد و به او گفت: «از عمویم امام باقر‌علیه‌السلام شنیدم که فرمود: زن در مصیبتها نوحه‌گر می‌خواهد که اشکش جاری شود؛ ولی برای زن، شایسته نیست که در مصیبتها و نوحه‌گری‌های خود، سخن بیهوده و خلاف رضای خدا سر دهد؛ زیرا او با این نوحه‌گری باطل خود، فرشتگان الهی را می‌آزارد. پس مراقب باشید در نوحه‌گری‌های خود فرشتگان الهی را نرنجانید.» (9)

من، حمیده‌ام، عروستان!

اجازه ورود خواست. سلام کرد و کنار امام باقر‌علیه‌السلام نشست. پس از اندکی گفتگو از امام پرسید: «چرا زمینه ازدواج فرزند خود، جعفر‌علیه‌السلام، را فراهم نمی‌کنید؟ ظاهراً وقت ازدواج او فرا رسیده است.» در مقابل امام، کیسه‌ای مهر شده وجود داشت. امام، دستی بر آن گذاشت و فرمود: «به زودی این کار را خواهم کرد.» مدتی گذشت و او که «ابن عکاشه» نام داشت، خدمت امام رسید. حضرت، کیسه پول را به او داد و فرمود که با این پول، نزد فلانی برو و کنیزی برایش خریداری کن. او با هفتاد دیناری که در کیسه بود، سراغ آن شخص رفت و کنیزی را به هفتاد درهم خرید و نزد امام آورد. امام از او پرسید: «نامت چیست؟» گفت: «حمیده (رستگار)». امام لبخندی زد و فرمود: «امیدوارم در دنیا و آخرت رستگار باشی.» امام به گونه‌ای با وی سخن می‌گفت که گویی پیش از آن، او را دیده بود و می‌شناخت. سپس حمیده را به عقد فرزند خود، امام صادق‌علیه‌السلام درآورد و از نتیجه وصلت او با امام صادق‌علیه‌السلام، موسی بن جعفر‌علیه‌السلام به دنیا آمد. (10)

البته اینقدرها هم شیعه نیستند

نزد حضرت باقر العلوم‌علیه‌السلام نشسته بود و با ایشان سخن می‌گفت و از همشهریان خود برای آن بزرگوار، حرف می‌زد. او گفت: «پیروان شما در شهر ما بسیارند.» امام پس از تمام‌شدن صحبتش فرمود: «آیا آنان نسبت به هم مهربان‌اند. آیا به درد هم رسیدگی می‌کنند؟ آیا نیکوکاران نسبت به اشتباه برادران دینی خود گذشت نشان می‌دهند؟ آیا نسبت به همدیگر، همکاری و برادری دارند و یکدیگر را در مشکلات یاری می‌دهند؟» مرد که با این پرسشها اندکی در گفته‌ها و اعتقاد خود نسبت به همشهریان خود شک کرده بود، پاسخ داد: «البته این ویژگیها که شما فرمودید، در میان آنها نیست.» امام فرمود: «پس اینها پیروان راستین ما نیستند. پیرو واقعی، کسی است که این ویژگیها را نسبت به برادران خود داشته باشد.» (11)

ساکت شو زن!

تشییع کنندگان با گریه به دنبال جنازه در حرکت بودند و زنی با صدای بلند در میان جمعیت می‌گریست و فریاد می‌کشید. «عطا»، قاضیالقضات وقت در جمع تشییعکنندگان بود. وقتی دید همگان از گریه‌ها و فریادهای زن، آزرده خاطر شده‌اند، نزد زن آمد و گفت: «ساکت شو زن وگرنه همگی باز خواهیم گشت.» گوش زن بدهکار نبود و پیوسته فریاد می‌کشید. عطا خشمگین شد و از گروه تشییع‌کنندگان جدا شد و بازگشت.

«زرارة بن اعین» نیز همراه امام باقر‌علیه‌السلام در میان جمعیت بودند. زراره به امام گفت: «ای فرزند رسول خدا! عطا بازگشت. آیا ما نیز بازگردیم؟» امام آرام فرمود: «ما به دنبال جنازه می‌رویم و کاری نداریم دیگران چه می‌کنند. هرگاه حق با باطلی آمیخته شد، نباید حق را ترک کنیم؛ زیرا در این صورت، حق مسلمان را ادا نکرده‌ایم.» آنگاه به راه خود ادامه داد.

سپس به نزدیکی قبر که رسیدند، جنازه را روی زمین گذاشتند و امام بر جنازه نماز خواند. صاحب عزا نزد امام آمد و تشکر کرد و گفت: «خداوند شما را رحمت کند. شما نمی‌توانید پیاده راه بروید. از همین‌جا باز گردید.» امام نپذیرفت. زراره، آهسته به امام گفت: «سرورم! صاحب عزا از شما خواست که بازگردید. دیگر برگردیم.» امام فرمود: «نه! ما به اجازه او نیامده‌ایم که با اجازه وی بازگردیم؛ بلکه باید حق خود را نسبت به برادر دینیمان به انجام رسانیم و ثوابی را که در نتیجه این کار به دنبال آن هستیم، دریافت کنیم. انسان هر اندازه در پی جنازه برود، پاداش بیشتری از خداوند می‌ستاند.» (12)

گاهی دلم می‌گیرد

در محضر امام باقر‌علیه‌السلام نشسته بود. پس از گفتگو هر دو سکوت کردند. ناگاه غمی بر دلش نشست و آهی کشید. از امام پرسید: «گاهی بدون اینکه اتفاق ناگواری افتاده باشد، دلم می‌گیرد و اندوهگین می‌شوم؛ به گونه‌ای که آثار آن در چهره من نیز پدیدار می‌شود؛ در حالی که نه مصیبتی به من رسیده و نه چیز ناراحت‌کننده‌ای برای من پیش آمده است، دلیل آن چیست؟» امام فرمود: «آری،‌ای جابر جعفی! پروردگار، انسان‌های بهشتی را از گلی بهشتی و مبارک آفرید و از نسیم روح خویش در آن دمید. به همین دلیل است که مؤمنان با همدیگر، دوست و برادرند؛ بر این اساس، حتی اگر در شهری دور، آسیب یا مصیبتی به دوست مؤمن انسان برسد، روح دوستش نیز اندوهگین می‌شود؛ زیرا روح‌های آنان به دلیل ایمان با همدیگر در ارتباط است تا بدینوسیله همواره به سبب دوستیشان از حال هم با خبر باشند.» (13)

این صلوات را نفرستی بهتر است

زائران به طواف خانه خدا مشغول بودند و ابراهیم‌وار، گرد خانه معشوق می‌گشتند. امام باقر‌علیه‌السلام در حجر اسماعیل نشسته بود و با پروردگار مناجات می‌کرد. صدای مردی که با ناله و زاری به پرده خانه چنگ زده بود، توجه امام را به خود جلب کرد. او پرده کعبه را در دستانش می‌فشرد و برای برآورده شدن دعایش پیوسته صلوات می‌فرستاد و می‌گفت: «اللهم صل علی محمد‌صلی‌الله‌علیه‌وآله.» مرد، صلوات را کامل نمی‌فرستاد. امام باقر‌علیه‌السلام به او فرمود: «بنده خدا! تو با این صلوات به ما ستم می‌کنی. چرا دنباله دعای صلوات را نمی‌گویی و آن را کامل نمی‌کنی؟ بگو: اللهم صل علی محمد‌صلی‌الله‌علیه‌وآله و آل محمد‌صلی‌الله‌علیه‌وآله.» (14)

 

پی‌نوشت‌ها:

 

(1). اصول کافی، شیخ کلینی،‌ دار الکتب الاسلامیه، تهران، چهارم، 1365 ش، ج2، ص400، ح9.

(2). بقره/222.

(3). هود/90.

(4). اصول کافی، ج2، ص423، ح1.

(5). بحارالانوار، علامه مجلسی، مؤسسة الوفاء، بیروت، لبنان، 1404 ق، ج45، ص 358.

(6). اصول کافی، ج2، ص234، ح12.

(7). همان، ص70، ح8.

(8). همان، ص254، ح12.

(9). همان، ج1، ص358، ح17.

(10). بحار الانوار، ج48، ص5.

(11). همان، ج2، ص 173، ح11.

(12). بحارالانوار، ج46، ص300.

(13). اصول کافی، ج2، ص166، ح2.

(14). همان، ‌ص 495، ح21.


مشخصات مدیر وبلاگ
لوگوی وبلاگ

بایگانی
عناوین یادداشتهای وبلاگ
لینک‌های روزانه
صفحات اختصاصی
دسته بندی موضوعی
وبلاگستان امام صادق(ع) ، امام خمینی ، سیاسی ، انقلاب اسلامی ، رهبر ، شهدا(وصیت نامه) ، امام خامنه ای ، ما می توانیم. ، ولایت ، انقلاب ، حجاب ، حماسه 9دی ، امام خمینی (ره) ، اجنماعی ، باشگاه مخاطبان ، دینی ، وبلاگستان امام صادق (ع) ، موج وبلاگی من یک بسیجیم ، میدان ژاله ، نفوذ تفکر امام خمینی (ره) در اسپانیا و آمریکای لاتین ، نقش روحانیت در گستره فرهنگ دینی بعد از انقلاب اسلامی ، نوع اجتهاد حضرت امام ، همراه با رزمندگان ، و آن روز قلب ملت از کار ایستاد ، سید روح الله خمینی ، سیرة رهبری ، شجاعت امام ، شخصیت امام خمینی (ره) ، شهادت حاج آقا مصطفی خمینی ، ویژگی های مکتب سیاسی امام خمینی ، مجموعه رفتار امام با طلاب ، مرگ بر آمریکا ، جمعه خونین تهران ، رهبری امام خمینی (ره) ، زن چادری ، زندگی امام به روایت امام ، سیاست خارجی در کلام امام راحل ، شهید مطهری ، شکنجه گاه مخفی ساواک ، طلاب ، عاشورای حسینی سرچشمه انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) ، عشق به ولایت ، عقل و عشق ، عوامل شتاب‌زای انقلاب اسلامی ، فضایل اخلاقی ، قدیمی ترین سند مبارزاتی امام خمینی 1323 شمسی ، گشتی در کتاب خانه شخصی رهبر انقلاب ، اخلاق دانشجویی از زبان امام خمینی ، اگه دوست داری چادری باشی بخوان! ، امریکا ، 17شهریور ، آرمان های انقلاب اسلامی ، آمریکا در اندیشه روح الله ، آیةاللَّه خامنه‏ ای ، خاطرات ، خاطراتی درس آموز از زندگی مقام معظم رهبری ، در حدیث دیگران ، دیدگاه امام خمینی (ره) ، بازخوانی پرونده تهاجم فرهنگی از نگاه رهبر حکیم انقلاب ، بسیج ،
آمار وبلاگ
بازدید امروز : 35
بازدید دیروز : 103
کل بازدید : 655253
کل یاداشته ها : 462
دوستان

پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار «دیداردوست» گاهِ رهایی جاده های مه آلود عاشقانه می گویم مهندس محی الدین اله دادی {choobak33} {یادداشت های شخصی خودم} «ستارگان دو کوهه» {شلمچه} «نیمکت آخر» {خاطرات دکتر بالتازار} {چشمه دانش} {سلمان علی (ع)} تراوشات یک ذهن زیبا پیامنمای جامع «دلبستگی امام زمان(عج)...به امام (ره) و شهدای عصر من {دوستدار علمدار} {نور اهلبیت *علیهم السلام} «عطر یاس» طوفان 2012 «بچه های خدایی» بچه های خدایی «هدهد» دل شکســــته {برادران شهید هاشمی} «welcome to my profile» Manna «محمد قدرتی» {شلوغی های من} «نه/دی /هشتادوهشت» «متین» «ذوالقرنین » Note Heart موزیک انلاین رویابین «اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...» «صاعقه» {برو بچ ادبی} {ستاره خاموش} عفاف و حجاب «عشق و تنهایی» «حاج احمد متوسلیان» {مـــــولا علی جان} فرزند روح الله... میم مثل مغنیه «میم مثل مغنیه» {از فـرش تا عـــرش} «سفیر نور» «دیدبــــــــــــــــــــان» «ایریت نام عبری گل نرگس است» مناجات با عشق {پیروان ولایت } مطالب جالب your memoirs {هدیه با شکوه خدا... } شورای شهراندیشه صاعقه 90 PERSIAN جهاد سیاسی سایت فرهنگی،اجتماعی،سیاسی و خدمات کانون فرهنگی حجت بن الحسن عجل الله سایت چندرسانه ای سیاسی فرهنگی بچه بوستان حجاب کوثر بی کرانه کنکاش پایگاه بسیج مسجد المهدی (عج) دارک سایت علمی آموزشی دیده بان رایحه خوش اندیشه یک قدم تامهدویت صیاد 30 یا سی مسائل روز وبلاگ جوانان جوانی کانون سبز انتظار جاهدین زینت زن حجاب، صدفی برای مروارید... زیباترین شکیب دختر با حجاب بت شکن ایران چترِ باز یک اسمان ستاره گلستان شهدا واحد 106 لشگر امام حسین (ع) اصفهان یک لحظه انتظار جوانه صبح دیگر در راه است.. مسائل روز گلستان شهدا صدف حجاب انتظار سبز صراحت تا زنده ایم رزمنده ایم..(مرصاد) رنــــــــــــــــگ نــــــــــــــــــو روایتگر بهترین راه رسیدن به خدا رایحه خوش اندیشه قاصدک محمد(ص) پیامبر مهر- یک خبرنگار عاشقان ولایت فقیه مبارزه باجنگ سایبری باهم و در کنار هم نوید احیا نصر19 نقد آزادانه نسیم انتظار نائب مهدی بسم رب المهدی جنگ نرم مرصاد20 اولی نیستم.امابهترینم پلاک یعنی... کوکما(2)شهدای لسان الارض نحر خین جنت110 I'm from Iran ( The Islamic Republic of IRAN ) حوزه 6 بسیج دانش آموزی شهیدفهمیده اصفهان گنج عشق ماهنامه حوزه مقاومت 6 بسیج دانش آموزی استان اصفهان دانشگاه پیام نور فریمان جهان اسلام اصفهان دیار نصف جهان مذهبی فرهنگی امام مبین اختراعات روز دنیا ایستگاه بهشت دانلود دیده بان DEAR IRAN ضامن اهو دل نوشته های سیاسی فرهنگی راهنما و آموزش و خدمات وبلاگ نویسی بوی سیب بی دریا پایگاه بسیج امام محمد باقر(ع)کندر سیج بدنه فعال ملت است پایگاه بسیج خواهران مسجدالمهدی(عج) دارک .بسیج خواهران سیاوشکلا عصر انتظار عاشقان حسین آسمونی برای ایرانیان انتقاد گوناگون سیا شناخت فراماسون ها فراماسونری انجمن علمی دانشگاه پیام نور خواف حقیقت آخرین پیشوا وبلاگ اطلاع رسانی ابوذر غفاری فرصت آرامش من. روستای دنیای مجازی 1دل بامحبت اصفهان دیار نصف جهان دیار نصف جهان تهاجم خاموش پایگاه اطلاع رسانی بخش ششطراز نگین هستی پایگاه جامع اطلاع رسانی شهدائ استان اصفهان سایت خبری صاحب نیوز پایگاه سید احمد خمینی پایگاه شهید رجایی از شعار تا حقیقت برهان پایگاه بسیج نورالائمه ع حوزه 12 بقیه اله شهید باکری بسیجی بچه مسجدی امان از دل زینب امام خامنه ای خدا قوت پایگاه شهید چمران اصفهان دیده بان رهبر عزیزم ستیز با عاشورا وبلاگستان امام صادق(ع) پایگاه المهدی (عج) منتظر رضوان الشهدا گرداب «امیر سرلشگر بسیجی شهید عباس بابایی» «طلبه مثبت» «داستانهای قرآن» «بصیرت اسلامی» «طلبه مثبت» «صراط» «ذی القربــــــــــــی» درد و دل «بچه شمرون» رهبر مجازی! بچه های مسجد محله مهدیه نسیم بیداری پایگاه مقاومت شهید دستغیب ارزان یاوران حرم پایگاه خاتم الانبیاء کنیز مادر درد و دل حضرت موعود زندگی از نوع اسلامی با قرآن و اهل بیت به سوی ظهور انعکاس حقیقت ما بمب هسته ای از جنس ایرانیم!!! تلالو 16 ام ابیها (س) شهیده اعظم خوش نویسان شهیده عصمت رجب زاده خـــــادم بچه ارزشی ها سایت تفریحی و سرگرمی* همه چی از همه جا * نوید احیا «همه چی از همه جا» منتظر چترِ باز {قرآن پژوهی} {پایگاه سایبری کلاله} {گلستان بلاگ} {نسیم زندگی the breeze of life} {جمجمه ات را بخدا بسپار } {دانشجویان پیرو خط امام خامنه ای} جنگ نرم«پایگاه بسیج المهدی» «باران رحمت» از همین سی ودو حرف کانون فرهنگی شهید مفتح سال حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی هیچش کناره نیست امید نا امیدا (وبلاگ تخصصی عشق و وفا) السلام علیک یا فاطمه الزهرا {چریغ} {معاونت تبلیغ وآموزش های کاربردی حوزه های علمیه} «جبهه فرهنگی مذهبی حضرت روح الله » دختران حماسه بانـوی آب و آفتـاب {ثامن تم} {حوزه 6دانش آموزی استان اصفهان} «شمیم ظهور» من دیپلمات نیستم، انقلابی ام تـربــــــــــت عــــرش کوثر نیوز من عاشق بسیج اصفهان هستم! نوید احیا یه انقلابی روزهای مدرسه سیب آبی بسیج مکتب عشق انعکاس حقیقت ما بمب هسته ای از جنس ایرانیم!!! سنگر مجازی فرهنگی هیچش کناره نیست امید نا امیدا (وبلاگ تخصصی عشق و وفا) حماسه سیاسی،حماسه اقتصادی بصیرت مداحان اهل بیت نسیم بیداری محله مهدیه (یاقوت آسمانیها) انتظار تنها در مبارزه است! یوسف زهرا یک لحظه انتظار مسافر باران رحمت شمیم ظهور ایستگاه بهشت زلال همچون آب

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ