اخلاق معاشرت (1)
(عیادت مریض)
اسلام دینی است اجتماعی که افراد بشر را به اجتماعی زیستن فرا میخواند. این امر در برنامهها و معارف آن به خوبی آشکار است. یکی از دستورات مهم اسلام درباره کیفیت و چگونگی عیادت از مریض یا افرادی است که به هر نحو سلامتی خود را از دست داده اند؛ چه افرادی که کسالتی جزئی دارند و چه کسانی که دچار معلولیت و مجروحیت و جانبازی هستند.
آنکه بیمار میشود چشم به راه است تا دوستان و بستگان از او دیدار کرده، احوال او را جویا شوند؛ چرا که مریض از تفقد آنان خوشحال میشود. از نظر اسلام عیادت از بیمار جزء حقوقی است که برادران و خواهران دینی موظف اند نسبت به همدیگر مراعات کنند.
در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که حضرت فرمودند: «من حق المسلم علی المسلم اذا لقیه ان یسلم علیه واذا مرض ان یعوده واذا مات ان یشیع جنازته؛ (1) از حقوق هر مسلمان بر مسلمان دیگر این است که هرگاه با او دیدار کند، بر او سلام کند و هرگاه مریض شود از او عیادت نماید و هرگاه از دنیا رفت، در تشییع جنازهاش شرکت کند.»
یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام به نام «معلی بن خنیس» میگوید: از حضرت سؤال کردم که حق مسلمان بر گردن مسلمان چیست؟ فرمود: هر مسلمان بر گردن برادر مسلمان خود هفت حق واجب دارد که همه آنها بر او واجب است و اگر چیزی از آن حقوق را تضییع نماید، از ولایت و بندگی خدا خارج میشود و خداوند از بندگی او بهرهای ندارد (بندگی خدا را نکرده است) . گفتم: فدایت شوم! آن هفت حق کدامند؟ فرمود:ای معلی! من نگران توام؛ میترسم که اگر بگویم، آنها را مراعات نکنی و آنها را تباه سازی و نگه نداری و آنها را بدانی و به آنها عمل نکنی. گفتم: لاقوة الا بالله. فرمود: «... والحق السابع ان تبر قسمه وتجیب دعوته وتعود مریضه وتشهد جنازته واذا علمت ان له حاجة تبادره الی قضائها...؛ (2) ... و حق هفتم آن است که سوگندش را قبول کنی و دعوتش را بپذیری، از بیمارش عیادت کنی و در تشییع جنازهاش شرکت کنی و اگر میدانی که حاجتی دارد، برای برآوردن آن تلاش کنی...»
ثواب عیادت بیمار
اسلام پس از آنکه عیادت از مریض را از حقوق واجب مسلمانان نسبت به یکدیگر شمرده و آن را وظیفه الهی - انسانی دانسته، جهت ایجاد انگیزه و تشویق مؤمنین به این کار، با بیان پاداشهای اخروی، عیادت کنندگان را به این فریضه مهم فرا میخواند. امام صادق علیه السلام درباره ثواب عیادت از مریض میفرماید: «ایما مؤمن عاد اخاه فی مرضه فان کان حین یصبح شیعه سبعون الف ملک فاذا قعد عنده غمرته الرحمة واستغفروا له حتی یمسی وان کان مساء کان له مثل ذلک حتی یصبح؛ (3) هر مؤمنی که برادر مؤمنش را در بیماریاش عیادت کند، اگر صبح باشد هفتاد هزار ملک او را تشییع (بدرقه و همراهی) کنند و چون نزد او بنشیند رحمت [خدا] او را فرا گیرد و تا شب برای او استغفار کنند، و اگر شب باشد همین اجر تا صبح برای او خواهد بود.»
در روایتی از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که حضرت فرمودند: «اذا عاد الرجل اخاه المسلم مشی فی خرافة الجنة حتی یجلس فاذا جلس غمرته الرحمة فان کان غدوة صلی علیه سبعون الف ملک حتی یصبح؛ (4) هنگامی که انسان به عیادت برادر مسلمان خود میرود، در میان میوههای چیده نشده بهشتی راه میرود تا آن گاه که [نزد بیمار] بنشیند، و هنگامی که نشست، رحمت [خدا] او را فرا میگیرد. اگر صبح باشد تا صبح دیگر هفتاد هزار فرشته بر او درود میفرستند.»
آداب عیادت
1. هدیه بردن
یکی از توصیههای ائمه معصومین علیهم السلام جهت عیادت، همراه داشتن هدیه است؛ اما نباید برای بردن و دادن هدیه، عوض و جایگزینی باز کرد؛ چرا که دنبال عوض و معوض بودن و گلایه از آن، نشانه کم ظرفیتی است. توصیه علی علیه السلام در این خصوص این است که «عد من لا یعودک واهد الی من لا یهدی الیک؛ (5) به عیادت کسی برو که از تو عیادت نمیکند و برای کسی هدیه ببر که برای تو هدیه نمیآورد.»
یکی از غلامان امام صادق علیه السلام میگوید: ..
اهل دل باشیم یا اهل شکم؟
در دیدگاه عدهاى، دل همان شکم است؛ به همین دلیل براى رفع «دلتنگى»، شکم خود را با خوردن «گشاد» مىکنند و براى شاد کردن دل، شکمشان را از عزا در مىآورند. این افراد در محیط تنگ شکم به دنبال شادى و نشاط و امید مىگردند.
اما در نظر عدهاى دیگر، دل غیر از شکم است و در دو حیطه معنا مىشوند. دل در حیطه معرفت معنا مىیابد و شکم در حیطه شهوت.
با شکم پر، دل عزا دار مىشود و با شکم خالى، دل دست افشانى مىکند. از نظر آنان براى یافتن شادى و نشاط و امید، باید فضا نوردى آموخت و به آسمان پرواز کرد.
اما باید دانست که دل به آسمان مایل است و شکم به سوى زمین متمایل. دل از آسمان نور و امید مىگیرد و شکم از زمین گندم و جو مىچیند. سوخت پرواز دل، سوز و نیاز است و سوخت شکم، آب و نان. دل به آرامش نیاز دارد و شکم به آسایش. دل به سیرت نیکو مىنگرد و شکم به صورت زیبا. دل به روح وابسته است و شکم به تن. دل از آنِ آدم است و شکم براى هر جاندار.
چشم سر، دیده بان شکم و شهوت است و چشم دل، دیدهبان شهر حکمت. وقتى چشم سر به زیر مىافتد، چشم دل به بالا خیره مىشود.
جویبار زلال حکمت به دل مىریزد و فاضلاب شهوت از شکم سرازیر مىشود. چشمه مستى از دل مىجوشد و جوى پستى از شکم سرازیر مىشود.
آنها که از سلطه شکم خارجاند، ارباب معرفتاند و آنها که اسیر شکم اند، زیر چکمههاى نفس ناراحت.
بعضى با خنجر به شکم خود مىزنند تا دلشان را آزاد کنند و بعضى دیگر به شکمشان مىرسند تا از دلشان دور شوند. وسعت دل به بیکرانه دریا و پهناى آسمان مىماند و حجم شکم به مشتى آب و کفى خاک؛ با این حال، اهالى شهر کوچک شکم بى شمارند و اهالى دیار بىکران دل انگشت شمار.
براى یافتن شادى و نشاط و امید باید با گذرنامه معرفت، تابعیت آسمان را پذیرفت و شناسنامه زمین را واگذاشت.
بعضى براى نشنیدن فغان دل، از صداى بلند آواز و طرب استفاده مىکنند و بعضى دیگر براى همنشینى با دل، در سکوت شب مىنشینند.
دلدادگان جان مىگیرند و شکم پرستان جان از کف مىنهند. دل اسیر آزادى است و غلام همت آن کس که رنگ تعلق نپذیرد و شکم، اسیر نان و ناز است و غلام تعلّقات رنگارنگ.
دل با درد خوش است و شکم با درد بیمار.
دلداران؛ اهل سوز و نور و شعورند و شکم مداران، اهل فریب و پول و دروغ.
دل شکستنى است و شکم ترکیدنى. وقتى دل مىشکند، عتیقهاى گران مىشود و وقتى شکم مىترکد، جیفهاى حرام. دل از منزل خاک به سوى افلاک مىرود و شکم از منزل نطفه به زیر خاک.
شکم وقتى سیر مىشود، سنگین مىگردد و صاحب خود را خواب آلود و نقش بر زمین مىکند؛ اما دل وقتى به غذاى خود مىرسد، سبک مىشود و صاحب خود را بیدار کرده، به اوج آسمان مىبرد.
شکم از لذّت و گوارایى و رنگارنگى غذا مىپرسد؛ اما دل مىگوید: از کجا آوردهاى؟ حلال است یا حرام؟ از آن توست یا د یگرى؟
از خوراک شکم مىتوان به حیوانات اطراف خود هم خوراند اما از خوراک دل هرگز؛ چرا که حیوانات صاحب شکماند نه صاحب دل.
کارهایى از قبیل: بیم و امید، بینش و بصیرت، دوستى و دشمنى، عشق و پرستش، کار دل است و کارهایى مانند: خوردن و نوشیدن و هضم و جذب و دفع، کار شکم.
امّا با وجود این تفاوتها، پاکى شکم مقدمه پاکى دل است و آلودگى شکم زمینه ساز آلودگى دل. دل پاک از شکم پاک خبر مىدهد و دل ناپاک از شکم ناپاک حکایت دارد.
به راستى ما شهروند دیار «دل»ایم یا اهل شهر «شکم»؟!
مقام والاى مادر در قرآن
آیة الله عبدالله جوادى آملى
نوع دستورهایى که اسلام به زن ومرد مىدهد، در عین حال که یک راه مشترکى براى هر دو قائل است ولى راه مخصوص را هم از نظر دور نمىدارد، وقتى احترام به پدر ومادر را بازگو مىکند، براى گرامى داشت مقام زن، نام مادر را جداگانه وبالاستقلال طرح مىکند. قرآن کریم مىفرماید:
اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولا کریما (1)
اگر یکى از آن دو یا هر دو، در کنار تو به سالخوردگى رسیدند به آنها حتى «اوف» مگو وبه آنها پرخاش مکن و با آنها سخنى شایسته بگوى.
ودر بخشى دیگر مىفرماید: ما سفارش کردیم به انسان که احسان را نسبتبه پدر و مادر فراموش نکند:
و وصینا الانسان بوالدیه احسانا (2)
وانسان را نسبتبه پدر ومادرش به احسان سفارش کردیم.
و قضى ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا (3)
پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید وبه پدر ومادر خود احسان کنید. ودر جاى دیگر احسان به پدر ومادر را در کنار عبادت حق یاد مىکند:
ان اشکر لی و لوالدیک (4)
شکر گزار من وپدر ومادرت باش.
اما با همه این تجلیلهاى مشترک، وقتى مىخواهد از زحمات پدر ومادر یاد کند، از زحمت مادر سخن مىگوید، نه از زحمت پدر، آنجا که مىفرماید:
و وصینا الانسان بوالدیه احسانا حملته امه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا (5)
زحمات سى ماهه مادر را مىشمارد، که: دوران باردارى، زایمان، ودوران شیرخوراگى براى مادر دشوار است. وهمه اینها را به عنوان شرح خدمات مادر ذکر مىکند. قرآن کریم به هنگام یادآورى زحمات حتى اشارهاى هم به این موضوع ندارد که: پدر زحمت کشیده است.
بنابراین، آیات قرآن که در مورد حق شناسى از والدین آمده استبر دو قسم است: یک قسم حق شناسى مشترک پدر ومادر را بیان مىکند وقسم دیگر، آیاتى است که مخصوص حق شناسى مادر است، قرآن کریم اگر درباره پدر حکم خاصى بیان مىکند فقط براى بیان وظیفه است، نظیر:
و على المولود له رزقهن و کسوتهن بالمعروف (6)
خوراک وپوشاک مادران به طور شایسته به عهده پدر فرزند است.
ولیکن هنگامى که سخن از تجلیل وبیان زحمات است، اسم مادر را بالخصوص ذکر مىکند.
1. اسراء، 23.
2. احقاف، 15.
3. اسراء، 23.
4. لقمان، 14.
5. احقاف، 15.
6. بقره، 233.
زن در آینه جلال و جمال صفحه 177
منبع:aviny.com
شاید بارها زمانی که قرآن تلاوت میکنید این آیه توجه شما را به خود جلب کرده باشد.
یا ایها الذین آمنو اذا قمتم الی الصلاه فاغسلو وجوهکم و ایدیکم الی المرافق و مسحوا وبروسکم وارجلکم الی الکعبین.
ای کسانی که ایمان آورده اید، چون به نماز برخیزید، صورت و دست هایتان را تا آرنج بشویید و سر و پاهای خودتان را تا بر آمدگی پیشین (هر دو پا) مسح کنید.
با توجه به این آیه و آیاتی مشابه آن متوجه میشویم که وضو به صورت یک عبادت دردستور کار مسلمانان قرار گرفته و عبارت است از شستن صورت و دو دست و مسح سر و دو پا با شرایط خاص که موجب نورانیت و معنویت خاص همراه با نظافت شخص میشود.
بنابراین وقتی که ما روزی چند بار برای نماز وضو میگیریم، گذشته از زدودن آلودگی، به اعصاب و تمام عضلات بدن آرامش میدهیم و خستگی و کسالتی را که در اثر کار روزانه و سستی خواب به ما دست میدهد، از بین میبریم و به چهره خود نشاط و روشنایی و شادابی می بخشیم و خود را آماده زدودن آلودگی های جسمی میسازد، کسانی که بهراستی نماز را با توجه و حضور قلب میخوانند، دارای چهره ای پاک و نورانی و رفتاری آرام و باوقارند.
حکمت های وضو از دیدگاه علم بهداشت
بهداشت روانی
تجربه نشان داده و از نظر علمی نیز به اثبات رسیده، که وضو باعث طهارت و نورانیت باطن انسان شده و حالتی معنوی در انسان ایجاد می کند که سبب نشاط و شادابی روح میشود و از نظر معنوی، چون با قصد قربت و برای خدا انجام می شود اثر تربیتی دارد، مخصوصا چون مفهوم کتابی آن این است که از فرق تا قدم در راه اطاعت تو گام بر می دارم، موید که این فلسفه اخلاقی و معنوی است. هم چنین، در قسمت های بعد خواهیم دید که تماس آب با پوست بدن اثر خاصی در تعادل اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک دارد.
بهداشت جسمی
از این نظر، فایده وضو کاملا روشن است، چرا که شستن صورت و دست ها، آن هم پنج بار و یا لااقل سه بار در شبانه روز اثرات قابل ملاحظه ای در نظافت بدن دارد، هم چنین، مسح کردن بر سر و پشت پاها که شرط آن رسیدن آب به مو ها یا پوست تن است، سبب پاکیزه نگه داشتن این اعضاء می شود که در ذیل به طور مختصر به بیان این فواید میپردازیم.
بهداشت پوست ومو
همان طور که می دانیم برخی بیماریها تظاهراتشان از پوست شروع میشود. مثلا برخی بیماری های قارچی، پوست نواحی چین دار بدن مثل کشاله ران، زیر بغل، لا به لای انگشتان و ...... را درگیر می کنند که با مسح صحیح حد فاصل انگشتان می توان به نوعی از ایجاد بیماری پیشگیری نمود وبه همین ترتیب مسح سر نیزمی تواند توجه انسان را به ضایعات دیگر خصوصاً عفونت ها جلب نماید و انسان را برای رفع آنها آگاه سازد.
بهداشت گوارشی
پیشگیری از ابتلا به بسیاری از بیماری های گوارشی که از این راه ایجاد می شوند، ضرورت دارد و دست و صورت انسان که غالبا در معرض کثافات و میکرب های مختلف می باشند، لازم است در روز به واسطه وضو چند مرتبه ای شسته شوند.
انسان در مسیر زندگی دنیایی خویش، لحظاتی شیرین و به یاد ماندنی را تجربه می کند که شیرینی آن، همیشه در کام وجودش ماندگار است. از بین تمام این لحظات، شیرین ترین لحظات عمر یک مؤمن واقعی، لحظاتی است که با خدای بی نیاز به خلوت نشسته و به راز و نیاز و عبادت با حضرت حق می پردازد.
البته این شیرینی را، انسانی می تواند احساس کند که طعم ایمان واقعی را از عمق جانش چشیده باشد. چنین کسی هرگز حاضر نیست که این لحظه ی زیبا و دلربا را با تمام دنیا و آنچه در آن است معاوضه نماید.
او در حال عبادت و نماز که زیباترین مصداق عبادت است، به معشوق واقعی خویش دست یافته و از خلوت با او به چنان لذّتی دست یافته که در کل این عالم، برای آن مانندی نمی بیند، و لذا به هیچ قیمتی حاضر نیست آن را از دست بدهد.
در سال 1363 هجری قمری رحمت حق تعالی از شهر قم و حومه آن قطع شده و از آغاز بهار تا اوایل خرداد حتی قطره ای باران از آسمان نازل نشده بود. دشت و هامون خشک و مزارع در اثر بی آبی پژمرده شده بود و آخرین مراحل حیات خود را طی می کرد.
ابرهای اندوه و وحشت بر سراسر منطقه سایه افکنده بود و خرمن امید مردم را بر باد می داد. در چنین موقعیت خطرناک و ساعات وحشتناکی که امید افراد رفته رفته به ناامیدی مبدّل می شد و بیم قحطی این سامان را تهدید می کرد، نسیم صبح رحمت وزیدن گرفت: یگانه مرد ایمان و خداپرستی که در کانون معرفت، اسرار حقیقت آموخته بود و آن گوهر گرانبهایی که در گنجینه تقوا و فضیلت برای چنین موقعی اندوخته شده بود، با عزمی متین و ایمانی راسخ دامان همّت به کمر زد و تصمیم گرفت به وسیله نماز استسقاء و دعا، از منبع رحمت الهیّه طلب باران نماید و روی عجز و نیاز به درگاه خداوند رحیم بی نیاز آورد. پس ، اراده خود را به عموم طبقات اعلام کرد و در روز جمعه یک ساعت بعد از طلوع آفتاب عازم گردید تا با رعایت دستور مقدس اسلام مشغول نماز شود. مردمی که بر اثر سستی ایمان به خداوند، خوش گمان نبودند، به رغم فساد درونی خود، از راه خیرخواهی، به حضرتش معروض داشتند: ممکن است این نماز، بی اثر بماند و به مقام شامخ شما لطمه بخورد. ولی آن رادمرد، با حسن ظنّی که به خدای ..
انسان در زندگی مادی بدون تردید در تنگنا قرار میگیرد، امکانات و توان انسان محدود است و با مشکلات بسیار، بدون پشتوانه نمیتوان زندگی کرد. آنان که مادی میاندیشند، فقط به پشتوانههای مادی فکر میکنند، ولی آنان که الهی فکر میکنند پیوسته با پشتوانههای معنوی خود را از بن بست میرهانند. از این دست پشتوانهها، نماز است. نماز، جلوه برجسته یاد خداست و «دل آرام گیرد ز یاد خدای «أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»1
«وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِینَ 2؛ از صبر و نماز یاری جویید (و با استقامت و کنترل هوسهای درونی و توجه به پروردگار نیرو بگیرید) و این کار جز برای خاشعان سنگین است.» بر این اساس است که در روایات فراوانی آمده است که وقتی پیامبر اکرم یا امام علی(علیهماالسلام) با مشکلی رو به رو میشدند به نماز روی میآوردند.(3) امام صادق(علیهالسلام) فرمود: مستند این کار همین آیه شریفه است.(4)
از حضرت امام صادق(علیهالسلام) نقل شده است که فرمود: چه مانعی دارد وقتی که با غمی از غمهای دنیا رو به رو میشوید؛ وضو گرفته به مسجد بروید، دو رکعت نماز بخوانید و در نماز دعا کنید، زیرا خداوند دستور داده: «وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ .»(5)
یاس محمد چه شد؟!
بازخوانی مختصری از زندگی فاطمه زهراعلیها السلام بعد از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله
اشاره
شرح مظلومیت فاطمه علیها السلام از توان این قلم خارج است.
بانوی آسمانی که گروهی دنیاطلب فرصت جوی به خاطر سیطر? چند روزه، بر امور مسلمانان، او را به شهادت رساندند.
مقال? حاضر ابتدا جایگاه، مقام و ویژگیهای فاطمه علیها السلام را مرور میکند تا بتواند هنگام شرح مظلومیت او، خواننده را با عمق جفا و ظلم به ساحت کوثر محمدی، آشنا سازد.
فاطمه کیست؟
1 - ولایت فاطمه
خداوند در ضمن حدیث معراج به پیامبرصلی الله علیه وآله میفرماید: «ای محمّد! تو، علی، فاطمه، حسن، حسین و امامان از فرزندان حسین را از نور خودم آفریدم و ولایت شما را بر اهل آسمانها و زمین عرضه کردم، هر کس آن را پذیرفت، نزد من در جرگ? مؤمنان داخل شده و آن که انکار کند نزد من از گمراهان خواهد بود.ای محمد! اگر بندهای از بندگان من، آن قدر مرا بپرستد و عبادت کند که از کار بیفتد و از لاغری و ناتوانی مانند مشک فرسوده شودو بعد به هنگام ورود نزد من ولایت شما را انکار کند، او را نخواهم آمرزید تا این که اقرار به ولایت شما نماید.ای محمد! آیا دوست داری آنان را ببینی؟ پیامبر عرض کرد: «آری.» خداوند فرمود: «نگاه کن.» پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله میگوید: «به طرف راست عرش نگاه کردم. نام خود، علی، فاطمه، حسن، حسین، علی، محمد، جعفر، موسی، علی، محمد، علی، حسن را دیدم و نام مهدی را در وسط دیدم که مانند ستارهای میدرخشید. خداوند فرمود: اینها حجتهای من بر آفریدگانم هستند...»(1)
2 - علم فاطمه
عمار یاسر میگوید: «روزی علی علیه السلام نزد فاطمه علیه السلام رفت. تا چشم فاطمه علیها السلام به علی علیه السلام افتاد، گفت: «یا علی! نزدیک من بیا تا از آنچه بوده و آنچه تا قیامت خواهد شد... تو را مطلع سازم.»
علی علیه السلام با شنیدن این سخن، برگشت و خود را به رسول خداصلی الله علیه وآله رساند. پیامبرصلی الله علیه وآله تا او را دید... فرمود:
اینترنت ملی
فیسبوک سیاه، دام جدید هکرها
شهادت علی اصغر حسین(علیه السلام)
سیر نمایشگاهی حجاب
تجربه ای زیبا با وبگردی در وبلاگستان امام صادق(ع)
شمر امروز
من یک بسیجیم
سیر نمایشگاهی ما می توانیم-1
سیر نمایشگاهی ما می توانیم-1(سری دوم)
سیر نمایشگاهی حجاب در بیانات مقام معظم رهبری
سیر نمایشگاهی بیانات رهبری در رایطه با حجاب
به عمل کار برآید به اشک ریختن نیست
حماسه «نهم دی ماه» در کلام حضرت آیتالله خامنهای
اعجاز قرآن ، قسم به انجیر و زیتون ...
دیدار اعضای مجمع خیرین سلامت کشور با رهبر انقلاب
مجموعه چندرسانهای: «بیخواص»
بازدید دیروز : 13
کل بازدید : 665366
کل یاداشته ها : 462