ادامه قسمت اول
«اگر راست میگویید، سرهای خود را بتراشید و اسلحه خود را بردارید و بامداد نزد من بیایید که به مرگ با من بیعت کنید امّا فردا صبح تنها سلمان، ابوذر، مقداد و عمار (یا زبیر) آمدند.
سه شب متوالی چنین برنامهای اجرا شد ولی کسی غیر از چهار نفر حاضر نشد. علی علیه السلام که به این ترتیب با مردم خدعه گر و دروغگو اتمام حجت نمود، رفت و درون خانهاش نشست و مشغول جمع آوری قرآن شد.
در همین ایام بود که ابوبکر شخصی را فرستاد تا علی را دعوت به بیعت کند، امّا حضرت فرمود: سوگند یاد کردهام ردا بر دوش نگیرم مگر برای نماز تا قرآن را جمع کنم. چند روز بعد که قرآن جمع شد، آن را به مسجد آورد و گفت:
«ای مردم! وقتی رسول خدا از دنیا رفت مشغول غسل و تجهیز و تکفین او شدم. بعد از آن مجموع قرآن را در این جامه جمع کردم و هیچ آیهای نازل نشد مگر این که حضرت بر من خوانده و تأویلش را به من گفته است در قیامت نگویید که ما از این غافل بودیم و نگویید که من شما را به یاری خود نخواندم و حق خود را به یاد شما نیاوردم و شما را به کتاب خدا دعوت نکردم.»
حضرت بعد از این به خانه برگشت ولی عمر به خلیفه گفت:
«علی را بخواه تا بیعت کند وگرنه ایمن نیستم، و به این ترتیب بود که ابوبکر شخصی را فرستاد که بگوید خلیفه رسول خدا را اجابت کن. علی علیه السلام در پاسخ گفت:
بعضی از نمازها نیمی از آن پذیرفته میشود، بعضی، یک سوم آن، برخی یک چهارم و بعضی یک پنجم تا آنجا که برخی یک دهم آن قبول میشود.
نقش و اهمیت نماز در دین نشان دهنده عظمت و استحکام این حبل متین و ریسمان استوار میان زمین و آسمان است. ریسمان دیگر اعمال ارزشی برای صعود انسان به افق بلند سعادت کافی نیست; ولی نردبان نماز، افزون بر آن که به تنهایی وسیله عروج است، می تواند ثقل و سنگینی بقیه اعمال را نیز متحمل گردد. این حقیقت به جوهره نماز باز می گردد و با عدالت خداوند هیچ گونه ناسازگاری ندارد .
ماجرای نمازی که بر صورت صاحبش زده میشود
در ادبیات عرفانی و عبادی بین دو مفهوم «مقبول» و «صحیح» تفاوت بسیاری وجود دارد و هر کدام از این مفاهیم دارای مراتبی است .
نماز مقبول
«نماز مقبول» آن است که با خضوع و خشوع بهجا آورده شود و آداب ظاهری و باطنی در آن مراعات شود. این نماز موجب تزکیة نفس و پاکی روح و روان میشود و تأثیر تربیتی و اخلاقی فراوانی دارد.
از اینرو چنین نمازی را نماز اخلاقی نیز میگویند؛ نمازی که فرشتگان آن را با درخشندگی خاصی به پیشگاه خداوند متعال میبرند و پروردگار عالم این نماز را میپذیرد.
آیه ولایت، مدال افتخار شیعیان
برو ای گدای مسکین در خانه علی زن که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
روز 24 ذی الحجه یکی از زیباترین خاطرات را در فرهنگ شیعه به یاد میآورد؛ روزی که امیرمؤمنان علی علیه السلام با ایثار انگشتر خویش در حال نماز به یک نیازمند، گوی سبقت را از مسلمانان حاضر در مسجد ربود و شایسته تجلیل و تقدیر حضرت حق قرار گرفت و به دریافت مدال آیه ولایت از سوی پیک وحی مفتخر گردید.
عبداللّه بن عباس ماجرا را این گونه روایت کرده است:
روزی در کنار چاه زمزم نشسته بودم و برای مردم از پیامبر صلی الله علیه و آله حدیث نقل میکردم. در آن حال، ابوذر غفاری به نزد ما آمد و با صدای رسایی گفت:ای مردم! من از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: «عَلِی قائِدُ الْبَرَرَةِ وَ قاتِلُ الْکَفَرَةِ مَنْصُورٌ مَنْ نَصَرَهُ مَخُذُولٌ مَنْ خَذَلَهُ؛ علی علیه السلام رهبر نیکوکاران است و کشنده کافران. هر کس او را یاری کند، یاری خواهد شد و هر کس به او اهانت کند، خوار خواهد گشت.»
آن گاه ابوذر سخنانش را چنین ادامه داد:ای مردم! روزی از روزها با رسول خدا صلی الله علیه و آله در مسجد نماز ظهر را خواندم. بعد از نماز، نیازمندی بلند شد و از مردم یاری خواست، کسی به او چیزی نداد. او دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و عرضه داشت: خدایا! تو خود گواه باش در مسجد رسول اللّه صلی الله علیه و آله از مسلمانان یاری خواستم، امّا کسی به من پاسخ مثبت نداد. در این موقع، علی علیه السلام در گوشهای از مسجد در حالِ رکوعِ نماز بود که با انگشت کوچکِ دست خود که انگشتری در آن بود به سائل اشاره کرد و سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد. رسول خدا صلی الله علیه و آله که در حال نماز شاهد این ماجرا بود، وقتی نمازش را تمام کرد، رو به سوی آسمان نمود و عرضه داشت: خداوندا! برادرم موسی از تو درخواست نمود که: پروردگارا! به من سعه صدر عنایت کن و کارهایم را سهل و آسان نما و گره از زبانم بگشا و سخنانم را روان و راحت گردان! و همچنین موسی علیه السلام تقاضا کرد که: خدایا! برادرم هارون را وزیر و یاور من قرار بده! و به وسیله برادرم مرا نیرومند گردان و او را در کارهایم شریک فرما!
آن گاه پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: خداوندا! من نیز محمد پیامبر و برگزیده تو هستم. خدایا! از تو درخواست میکنم که سینهام را گشاده گردانی و کارهایم را آسان کنی و از میان خانواده ام، علی را به عنوان وزیر و پشتیبان من قرار دهی!
ابوذر در ادامه گفت: هنوز دعای پیامبر صلی الله علیه و آله تمام نشده بود که حضرت جبرئیل نازل شد و گفت: یا محمد! بخوان! پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید: چه بخوانم؟ گفت بخوان: «اِنَّما وَ لِیُّکُمُ اللّه ُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ ءامَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکوةَ وَ هُمْ راکِعُونَ»؛(1) «همانا رهبر و سرپرست شما خداست و رسول او و کسانی که ایمان آورده اند؛ آنان که نماز اقامه میکنند و در حال رکوع زکات میپردازند.»(2)
این روایت را گذشته از منابع شیعه بسیاری از اهل تسنن نیز نقل کردهاند و آیه شریفه را درباره امیرمؤمنان علی علیه السلام میدانند. علامه فرزانه مرحوم سید عبدالحسین شرف الدین در کتاب ارزشمند المراجعات مینویسد: صاحب کنزالعمال نزول این آیه در مورد خاتم بخشی علی علیه السلام را به اتفاق مفسران نسبت میدهد و بر این باور است که در این زمینه کسی به غیر از علی علیه السلام مورد نزول این آیه نیست. علامه سید شرف الدین ادامه میدهد که این اجماعِ تفسیری را به غیر از صاحب کنزالعمال، عدهای دیگر از دانشمندان اهل سنت نقل کردهاند که از جمله آنها امام قوشجی در بحث امامت شرح تجرید است.
سید شرف الدین در توضیح سخن میگوید: اگر این حقیقت (نزول آیه ولایت در شأن علی علیه السلام) یک مسئله بدیهی و روشن نبود، ما به نقل تمام اقوال و آراء در این زمینه اقدام میکردیم؛ امّا به لطف الهی در این سخن شک و تردیدی نیست و خوشبختانه تمام دانشمندان مسلمان به آن اعتراف دارند.(3)
برای تکمیل و روشن شدن بیشتر اذهان، ما فقط به نقل یک روایت از طریق اهل تسنن اکتفا میکنیم:
حاکم حسکانی از اساتید علم حدیث و از دانشمندان برجسته حنفی مذهب در قرن پنجم در کتاب «شواهد التنزیل»، با نقل روایتی از عبداللّه بن عباس، ماجرای خاتم بخشی علی علیه السلام را این گونه گزارش کرده است: آن روز بلال برای نماز اذان گفت. با شنیدن صدای اذان، رسول خدا صلی الله علیه و آله از منزل بیرون آمد. مردم در مسجد مشغول نماز بودند؛ بعضی ایستاده، برخی در حال رکوع، و عدهای دیگر در حال سجده بودند. در این هنگام، فقیر بیچارهای در مسجد میگردید و از مردم درخواست کمک میکرد. پیامبر صلی الله علیه و آله با دیدن این صحنه او را صدا کرد و با او چنین گفتگو نمود:
- آیا کسی چیزی به تو داده است؟
- بلی!
- چه چیزی به تو داده اند؟
- یک انگشتر نقره ای.
- چه کسی آن را به تو داد؟
- آن مردی که ایستاده و نماز میخواند.
پیامبر هنگامی که با اشاره سائل به فرد مورد نظر نگاه کرد، متوجه شد که او علی بن ابی طالب علیه السلام میباشد. دوباره پرسید:
- او در چه حالی انگشتر را به تو بخشید؟
- او در حال رکوع آن را به من داد.
در این هنگام، پیامبر این آیه شریفه را تلاوت کرد: «اِنَّما وَ لیُّکُمُ اللّه ُوَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ ءامَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکوةَ وَ هُمْ راکِعُونَ»(4)
علامه شیخ عبدالحسین امینی شصت و شش نفر از دانشمندان اهل حدیث و استوانههای روایی اهل سنت را با نام و نشانی دقیق کتابهایشان فهرست کرده و متن حدیثی را که حاوی انطباق آیه مذکور با شخص علی علیه السلام است از انس بن مالک نقل میکند و در آخر میافزاید: «مضمون این حدیث در این کتابها موجود است و همه آنها تصریح دارند که این آیه در مورد خاتم بخشی حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام در مسجد نبوی نازل گردیده است.»(5)
این مسئله آن قدر معروف و مشهور میباشد که بسیاری از شعرای فارس و عرب در مورد آن شعرها سروده و قصیدهها گفتهاند. حسان بن ثابت قصیده معروف خود را این گونه سرود و به محضر علی علیه السلام تقدیم داشت:
اَبا حَسَنٍ تَفْدیکَ نَفْسی وَ مُهْجَتِی وُ کُلُّ بَطییءٍ فِی الْهُدی وَ مُسارِعُ
«ای اباالحسن! جانم و قلبم فدای تو باد! و جان و دل هر کس که در راه هدایت تند یا کند گام بر میدارد، فدایت باد!»
اَیَذْهَبُ مَدْحی وَ الْمُحِبّینَ ضائِعا وَ مَا الْمَدْحُ فی ذاتِ الاِْلهِ بِضائِعٍ
«آیا مدح من و دوستانت تباه خواهد شد؟ نه، هرگز مدحی که در راه خدا انجام شود، تباه و ضایع نمیگردد.»
فَاَنْتَ الَّذی اَعْطَیْتَ اِذْ اَنْتَ راکِعٌ فَدَتْکَ نُفُوسُ الْقَوْمِ یا خَیْرَ راکِعٍ
«تویی آن کس که در هنگام رکوع بخشیدی! جان همه مسلمانان به فدایتای بهترین رکوع کننده!»
بِخاتَمِکَ الْمَیْمونِ یا خَیْرَ سیِّدٍ و یا خَیْر شارٍ ثُمَّ یا خَیْرَ بائِعٍ
«انگشتری مبارکت را [تو در راه خدا بخشیدی] ای بهترین آقا وای بهترین خریدار و بهترین فروشنده.»
فَاَنْزَلَ فیکَ اللّه ُ خَیْرَ وِلایَةٍ وَ بَیَّنَها فی مُحْکَماتِ الشَّرائِعِ(6)
«خداوند متعال نیز در حق تو بهترین [آیه را که] آیه ولایت [است[فرستاد و در محکمات شرائع آن را بیان نمود.»
شعرای فارسی زبان نیز شعرها سروده و خطابهها ایراد کردهاند که دو بیت را میآوریم:
ناصر خسرو:
آنچه علی داد در رکوع فزون بود زآن که به عمری بداد حاتم طائی
ابن یمین:
مرتضی را دان ولی اهل ایمان تا ابد چون ز دیوان ابد دارد مثال «اِنّما»
آخرین حکم الهی
امام باقر علیه السلام در این زمینه میفرماید: «خدای متعال طبق آیه ولایت [انّما ولیکم اللّه...] اطاعت از رهبری و سرپرستی اولوالامر را بر مردم واجب ساخت. مسلمانان متوجه نشدند که مقصود از ولایت چیست؟ خداوند [در روز غدیر] به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله امر کرد که ولایت را برای مردم تفسیر کند؛ همچنان که نماز و روزه و زکات و حج را برایشان توضیح داده است؛ امّا رسول خدا صلی الله علیه و آله مدتها صبر کرد؛ زیرا آن حضرت همانند سایر واجبات نمیتوانست مسئله ولایت و جانشینی خویش را به مردم اعلان کند و میترسید اگر مسئله رهبری و ریاست بر مسلمانان را مطرح نماید، مردم سخن او را نپذیرند و از دین برگردند. به همین جهت، دلتنگ شد و به حضرت پروردگار عرض حال نمود.
خداوند متعال به پیامبر وحی کرد که: «ای رسول ما! آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، بر مردم ابلاغ کن و اگر این پیام را نرسانی، رسالت خود را انجام ندادهای و خداوند تو را از گزند مردم حفظ میکند.»(7) پیامبر صلی الله علیه و آله با نزول این آیه، با کمال اطمینان مسلمانان را گرد آورد و در روز غدیر خم به اعلان ولایت و رهبری علی علیه السلام اقدام نمود و تأکید کرد که حاضرین به غائبین اطلاع دهند.»
امام باقر علیه السلام در ادامه فرمود: «واجبات خدا یکی پس از دیگری نازل میشد و مسئله ولایت آخرین آنها بود که بعد از اعلان ولایت، آیه اکمال دین(8) نازل گردید. و خداوند متعال فرمود: با این پیام دیگر واجبی را بر شما نازل نخواهم کرد؛ زیرا واجبات شریعت اسلام با مسئله ولایت کامل شد.»(9)
پاسخ یک شبهه
گاهی میپرسند: از سویی مشهور است که علی علیه السلام در حال نماز آن چنان غرق در عبادت میشد که وقتی در یکی از جنگها به پایش تیر رفته بود و از شدت درد و ناراحتی جسمی، امکان جرّاحی و بیرون کشیدن آن نبود، گفتند: آن را در حال نماز از بدن مبارکش خارج کنید؛ چون او در حال عبادت آن چنان مشغول راز و نیاز با پروردگار خویش است که احساس درد نخواهد کرد.(10) و از سویی امام در حال نماز انگشتر به سائل میدهد و این نشانگر توجه به اطراف و دیگران است. آیا این دو حال، در نماز با هم سازگاری دارد یا نه؟
علاوه بر اینکه برخی از محققین در صحت حکایت اول تردید دارند، در پاسخ این پرسش جوابهای متعددی گفته شده که ما به چند مورد اشاره میکنیم:
اول: مشتاقان حضرت حق و تشنگان کوثر معرفت در حالات عرفانی و مناجات با معشوق و معبود خویش، آن چنان از فیض حضور و لقای یار و مشاهده تجلیات دلدار سرمست میشوند که تمام دردها و رنجهای خویشتن را به عنوان لذت بخشترین جرعههای حیات بخش معنوی سر میکشند. آنان همواره زمزمه میکنند که:
مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست یا شب و روز به جز فکر توام کاری هست
آنان در آن حال، نه اینکه دردها و رنجهای جسمی خویش را احساس نمیکنند و بیاختیار احساس خود را از دست میدهند، بلکه با اراده خویش توجه خود را از آنچه در راه خدا نیست، برمی گردانند. به عبارت دیگر، لذت حضور و شوق وصال آن چنان آنان را به وجد و شعف میآورد که رنجها و دردهای شخصی تحت الشعاع آن قرار میگیرد و در پرتو فضای معنوی درکِ حضور محو میشوند و از شوق اینکه رضایت حق را به دست آوردهاند، تمام ناملایمات در منظر آنان زیبا و دوست داشتنی جلوه میکند و آوای «ما رَأَیْتُ اِلاّ جَمیلاً»(11) سر میدهند؛ حتی آنان تحمل مصائب را اولین منزل عشق میدانند و بر این باورند که:
ترک مال و ترک جان و ترک سر در طریق عشق اول منزل است
چنان که درباره بعضی از یاران امام حسین علیه السلام در روایات آمده است که «لایَجِدُونَ اَلَمَ مَسِّ الْحَدیدِ؛(12) آنان درد برخورد نیزهها و شمشیرهای آهنین را احساس نمیکردند.» نه اینکه آنان تیرها و شمشیرها و نیزهها را نمیدیدند یا توجه نداشتند، بلکه درد و رنج آنها در مقابل شوق شهادت و کسب رضای پروردگار متعال هیچ بود.
بنابراین، در حالی که یاران و مریدانِ آنان چنان هستند، پس خود ایشان چگونه خواهند بود. بیتردید مقام اولیاء الهی به مراتب بالاتر از اینهاست. اگر در یک زمان علی علیه السلام هنگام نماز متوجه درد پای خود نمیشود، عملی کاملاً درست و خداپسندانه میباشد؛ چرا که معنای مناجات عاشقانه و عبادت عارفانه همین است و اگر در زمانی دیگر، در هنگام نماز صدای سائل او را متوجه خود میسازد و او با از خودگذشتگی و ایثار مال در راه رضای خداوند، نیاز یک انسان بیچاره را برطرف میکند، باز هم عملی کاملاً منطقی و خداپسندانه میباشد. علی علیه السلام در هر دو مورد از خود گذشتگی و ایثار نموده است؛ آنجا از جان خویش و اینجا از مال خویش. و در هر دو حال، مشغول عبادت مخلصانه بوده است و نتیجه هر دو عمل یکی است و آن کسب رضای پروردگار و خالق جهان هستی میباشد.
تکمیل عبادت
دوم: این ایراد را میتوان ناشی از یک غفلت دانست و آن اینکه شنیدن صدای سائل و کمک به او، پرداختن به غیر خدا و توجه به خویشتن یا امور دنیوی نیست، بلکه آن هم در واقع، توجه به خدا و در جهت اخلاص میباشد. علی علیه السلام گر چه در حال نماز، غرق در عبادت الهی بود و با حضور قلب و توجه کامل با خداوند مناجات مینمود، امّا قلب پاک او در برابر فریاد استمداد و استغاثه و آه و ناله مستمندان و بیچارگان جامعه حساس بود و قلب او در مقابل ندای محرومان و برای گره گشایی از کار آنان میتپید.توجّه او به سائل نه تنها در جهت غیرحق نبود، بلکه دقیقا در راستای اخلاص و توجه به مبدأ هستی و پروردگار خویش بود. او با پاسخ به کمک خواهی و ندای مظلومانه یک فقیر که آه و ناله اش از دردهای جانکاه وی خبر میداد، عبادت خویش را با اطاعت دیگری در آمیخته و با هر دو عمل خویش، در جهت رضای الهی قدم برداشته، ثواب عبادت خویش را مضاعف گردانید. و به همین علت هم بود که عمل زیبا و خداپسندانه او مورد ستایش وحیانی قرار گرفت؛ چرا که او عبادتی را مکمّل عبادت دیگر قرار داد.(13)
پی نوشت:
1. مائده/55.
2. مجمع البیان، ج3، ص210.
3. المراجعات، ص231.
4. شواهد التنزیل، ج1، ص233.
5. الغدیر، ج3، ص162.
6. همان.
7. مائده/67.
8. مائده/3.
9. اصول کافی، کتاب الحجه، باب مانص اللّه عزوجل و رسوله علی الائمه علیهم السلام.
10. المحجة البیضاء، ج1، ص398.
11. لهوف، سید بن طاووس، ص292. این کلام حضرت زینب در مجلس ابن زیاد بود، هنگامی که ابن زیاد گفت:ای دختر علی! این همه مصیبتها را چگونه دیدی؟ زینب علیهاالسلام پاسخ داد: «من همه مصائب و مشکلات را در راه خدا زیبا میبینم.»
12. بحارالانوار، ج45، ص80؛ مدینة المعاجز، ج3، ص504؛ العوالم، الامام الحسین علیه السلام، ص344.
13. پرسمان ولایت، از نگارنده.
این شماره: آیت الله العظمی بهجت (دامت برکاته)
در راستاى حرکت صحیح و تقرّب به حق تعالى، نیاز انسان به رهنمودهاى بزرگان و اهل معرفت که برگرفته از آموزههاى قرآن و عترتعلیهمالسلام مىباشد، اجتنابناپذیر است.
مطالب این شماره، پاسخهاى آیة اللَّه العظمى بهجت دامت برکاته به پرسشهایى در این زمینه است. امیدواریم مورد توجه و استفاده مبلّغان گرامى قرار بگیرد.
· به نظر شما کمال انسان چیست؟ اسباب آن چه مىباشد؟ و اگر در حال حاضر فردى را مىتوان الگو قرار داد و شما مىشناسید، معرفى نمایید؟
o کمال انسان در عبودیت است، و سبب عبودیت، ترک معصیت در اعتقاد و عمل است، فرد کامل، مرشد است و در این عصر، [فرد کامل] ولىّ عصرعلیهالسلام است؛ و طریق رسیدن به ارشاد او، ادامه توسلات معلومه است از قبیل: زیارات مأثوره از روى صدق و با عدم تردید و نمازهاى آن حضرتعلیهالسلام و همه تحببات به خدا و دوستان او.
· چگونه رابطه خویش را با اهلبیتعلیهمالسلام و مخصوصاً صاحب العصرعلیهالسلام، تقویت کنیم؟
o اطاعت و فرمانبردارى از خداوند بعد از شناخت او، موجب محبت به او تعالى مىشود و [همچنین موجب] محبت کسانى که خداوند آنها را دوست دارد، مىشود؛ که عبارتند از انبیاء و اوصیاء که محبوبترین ایشان به خداوند، حضرت محمّد و آل اوعلیهمالسلام مىباشند؛ و نزدیکترین ایشان به ما، صاحب الامر عجل اللّه تعالى فرجه مىباشد.
· اینجانب تصمیم دارم که قرب الهى پیدا کنم، لطفاً مرا راهنمایى فرمائید.
o ساعتى در شبانه روز را مخصوص علوم دینیه کنید و عمل به معلومات بنمایید و معلومات را زیر پا نگذارید، کافى است. حضرت صادقعلیهالسلام فرمودند: «مَنْ عَمِلَ بِما عَلِمَ وَرَثَهُ اللَّهُ عِلْمَ ما لا یعْلَمُ؛ (1) کسى که به دانسته خود عمل کند، خداوند علم به آنچه که نمىداند نیز به او خواهد داد.» «وَالَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنا»؛ (2) «و حتماً آنان را که در راه ما تلاش و مجاهدت کنند، به راههاى خود هدایت مىکنیم.» اگر دیدید نشد، بدانید نکردهاید.
· بهترین ذکر، چه ذکرى است؟
o بالاترین ذکر به نظر حقیر، «ذکر عملى» است، یعنى «ترک معصیت در اعتقاد و در عمل»؛ همه چیز محتاج به این است و این، محتاج به چیزى نیست و مولد خیرات است.
· براى توفیق نماز شب چه کنیم؟
o با قرائت آیه آخر «کهف» و اهتمام به این امر، اگر علاج نشد، تقدیم بر نصف مىشود. [قبل از نیمه شب به جا آورده مىشود. ]
· در نماز شب و سحرخیزى قدرى کسل هستم، لطفاً راهنمایى فرمایید؟
o کسالت در نماز شب به این رفع مىشود که بنا بگذارید هر شبى که موفق [به خواندن آن] نشدید، قضاى آن را بجا بیاورید.
· خواهشمندم در مورد تبلیغ، حقیر را راهنمایى فرمایید.
o مبلغ اگر از یقینیات تجاوز نکرد، پشیمان نخواهد شد. مبلغ باید مؤمنین را متصل به «ثقلین» نماید، یا اتصالشان را محکمتر نماید. اگر در مسلمات، مردم با «ثقلین» شدند، خودشان تعقیب از تعلم موالید و مستخرجات صحیحه از آنها مىنمایند. [مبلغین] در مدائح و مصائب و معارف، اقتصار بر کتب علما یا مقبول نزد علما نمایند؛ و در احادیث، بر کتب معتبره معروفه اکتفا نمایند.
و [اکنون] مرسوم شده [که] همه اینها را از حفظ انجام مىدهند و لازمهاش این است که مردم از بسیارى محروم مىشوند و مبلغ با تکرار، انجام تبلیغ مىدهد؛ اَولى? این است که غیر احادیث را از روى کتابهاى مقبوله بخوانند و اختیار نمایند آنچه احسن است، و در احادیث از روى کتب معروفه معتبره شیعه انجام دهند با ترجمه صحیحه تا افاده و استفاده، احسن و اکثر باشد. واللّه الموفق للصواب والحمد للّه والصلوة على محمّد وآله.
· به نظر جناب عالى در چه شرایطى دعا مستجاب است؟
o شرط استجابت دعا ترک معصیت است «اَوْفُوا بِعَهْدِى اُوفِ بِعَهْدِکُمْ»؛ (3) «فَاذْکُرُونِى اَذْکُرْکُمْ»؛ (4) «اُدْعُونىِ اَسْتَجِبْ لَکُم»؛ (5) گاهى مصلحت در غیر تعجیل است و گاهى مصلحت در تبدیل به احسن است؛ داعى خیال مىکند مستجاب نشده است و اهل یقین مىفهمند.
· درباره اهمّیت توسل و زیارت ما را ارشاد کنید.
* چرا ما شیعیان هر روز به پاى منبر امیرالمؤمنینعلیهالسلام و ائمّه هدىعلیهمالسلام و رسول اللّهصلیاللهعلیهوآله نمىرویم و به حِکَم، آداب و معارفى که الى ما شاء اللّه در اخبار آنها نهفته است، گوش فرا نمىدهیم؟
* توسلات، خیلى نافع است. به این امامزادهها زیاد سر بزنید! این بزرگواران همچون میوهها که هر کدام یک ویتامین خاصى دارند، هر کدامشان خواص و آثارى دارند.
* اهمّ آداب زیارت این است که بدانیم: بین حیات معصومینعلیهمالسلام و مماتشان، هیچ فرقى وجود ندارد!
اگر کسى بخواهد تشنگى و عطش دیدار آنها [معصومینعلیهمالسلام] را در وجود خود تخفیف دهد، زیارت مشاهد مشرّفه، به منزله ملاقات آنها و دیدار حضرت غایبعلیهالسلام است. آنها در هر جا حاضر و ناظرند.
· چگونه قدردان قرآن باشیم؟
* اگر قرآن را به صورت واقعىاش ببینیم، آنگاه معلوم مىشود که دست از ترنج مىشناسیم یا نه!
* برنامه قرآن، آخرین برنامه انسانسازى است که در اختیار ما گذاشته شده است؛ ولى ما از آن قدردانى نمىکنیم!
* اگر به قرآن عمل مىکردیم، دیگران را به اسلام و قرآن جذب مىنمودیم؛ زیرا قرآن، جامع کمالات همه انبیاى اولوا العزمعلیهمالسلام است.
اگر درست به قرآن عمل مىکردیم، با عمل خود دیگران را جذب مىکردیم؛ زیرا مردم غالباً - به جز عدّه معدود - خواهان و طالب نور هستند.
* توسل به قرآن و حمل و فهم و قرائت آن، براى نجات عموم مردم - چه رسد به خواص - مفید است!
* ما وظیفه داریم که در تعلیم، تلاوت و عمل به قرآن کوشش کنیم. ولى ما شبهاى احیا، قرآن بر سر مىگذاریم؛ و در مقام عمل، آیههاى حجاب، غیبت، کذب و آیات: «وَیلٌ لِلْمُطَفِّفِین» «واى بر کمفروشان»؛ و نیز: «فَلا تَقُلْ لَهُما اُفٍّ» «پس به پدر و مادر، افّ نگو.» همچنین: «وَلا تَمْشِ فِى الْاَرْضِ مَرَحاً» «و با ناز و تکبر در روى زمین راه مرو.» و...را زیر پاى مىگذاریم.
· چگونه با ولى عصرعلیهالسلام ارتباط برقرار کنیم؟
* لازم نیست که انسان در پى این باشد که به خدمت حضرت ولىّ عصرعلیهالسلام تشرّف حاصل کند؛ بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز، سپس توسّل به ائمّهعلیهمالسلام بهتر از تشرّف باشد.
* ما در دریاى زندگى، در معرض غرق شدن هستیم؛ دستگیرى ولى خدا لازم است تا سالم به مقصد برسیم. باید به ولىّ عصرعلیهالسلام استغاثه کنیم که مسیر را روشن سازد و ما را تا مقصد، همراه خود ببرد.
* دعاى تعجیل فَرج، دواى دردهاى ما است.
* ائمّهعلیهمالسلام فرمودهاند: شما خود را اصلاح کنید، ما خودمان به سراغ شما مىآییم و لازم نیست شما به دنبال ما باشید!
* تا رابطه ما با ولىّ امر: امام زمانعلیهالسلام قوى نشود، کار ما درست نخواهد شد. و قوّت رابطه ما با ولىّ امرعلیهالسلام هم در اصلاح نفس است.
* راه خلاص از گرفتاریها، منحصر است به دعا کردن در خلوت براى فرج ولىّ عصرعلیهالسلام؛ نه دعاى همیشگى و لقلقه زبان...بلکه دعاى با خلوص و صدق نیت و همراه با توبه.
· براى اهمّیت بیشتر به نماز و حضور قلب چه رهنمودهایى دارید؟
* نماز، بالاترین وقت ملاقات و استحضار و حضور در محضر خدا است...نماز براى خضوع و خشوع جعل شده است با همه مراتب خضوع و خشوع.
* نماز، عروج مؤمن است و عروج، مستلزم قرب و لقاء است...مؤمن بعد از لقاى او، نه تنها به سراغ حبشیه [زن زشت، کنایه از غیر خدا] نخواهد رفت، که خیال او را هم نخواهد کرد.
* این احساس لذت در نماز، یک سرى مقدمات خارج از نماز دارد، و یک سرى مقدمات در خود نماز، آن چه پیش از نماز و در خارج از نماز باید مورد ملاحظه باشد و عمل شود این است که: انسان گناه نکند و قلب را سیاه و دل را تیره نکند. و معصیت، روح را مکدّر مىکند و نورانیت دل را مىبرد. و در هنگام خود نماز نیز انسان باید زنجیر و سیمى دور خود بکشد تا غیر خدا داخل نشود یعنى فکرش را از غیر خدا منصرف کند.
* یکى از عوامل حضور قلب این است که: در تمام بیست و چهار ساعت، باید حواسّ (باصره، سامعه و...) خود را کنترل کنیم؛ زیرا براى تحصیل حضور قلب، باید مقدماتى را فراهم کرد! باید در طول روز، گوش، چشم و هم چنین سایر اعضا و جوارح خود را کنترل کنیم!
* اگر بدانیم اصلاح امور انسان به اصلاح عبادت، و در رأس آنها نماز است، که به واسطه خضوع و خشوع و آن هم به اعراض از لغو محقق مىشود، کار تمام است.
* همین نماز را که ما با تهدید به چوب و تازیانه و عقوبت جهنمى شدن در صورت ترک آن، انجام مىدهیم، آقایان [اولیاء] مىفرمایند: از همه چیز، لذیذتر است.
* همین امور ساده و آشکار مثل نماز، بعضى را بر سماوات مىرساند، و براى عدهاى هیچ خبرى نیست؛ براى بعضى اعلى علّیین است، و براى بعضى هیچ معلوم نیست که آیا این معجون، شور است و یا شیرین!
* در کلمات امیر المؤمنینعلیهالسلام آمده است: «وَاعْلَمْ اَنَّ کُلَّ شَىءٍ مِنْ عَمَلِکَ تَبَعٌ لِصَلاتِکَ؛ بدان که تمام اعمالت، تابع نمازت مىباشد.»
از حدیث «تَنَعَمُّوا بِعِبادَتى فِى الدُّنْیا فَاِنَّکُمْ تَتَنَعَّمُونَ بِها فِى الاْخِرَةِ؛ در دنیا به عبادت من متنعّم شوید، زیرا در آخرت، به همان متنعّم خواهید شد.» بر مىآید که عبادات، قابلیت تنعّم را دارد؛ ولى ما عبادات را به گونهاى به جا مىآوریم که گویا شلاق بالاى سر ما است...گویا داروى تلخى را از روى ناچارى مىخوریم.
* وقتى بنده از پیشگاه مقدس حضرت حقّ بازمىگردد، اوّلین چیزى را که سوغات مىآورد، سلام از ناحیه او است. در دعاى مسجد کوفه آمده است: «اللَّهُمَّ اَنْتَ السَّلامُ، وَمِنْکَ السَّلامُ، وَاِلَیکَ یرْجِعُ، وَیعُودُ السَّلامُ، حَینا رَبَّنا مِنْکَ السَّلامُ؛ خداوندا، تو خود سلامى و سلام از ناحیه تو است و به سوى تو بازمىگردد. پروردگارا، ما را به سلام از ناحیه خود تحیت گوی!»
* چه قدر تناسب دارد تکبیر براى ورود به نماز، و تسلیم براى خروج از آن!...در تکبیر، اکبر مناسب است...یعنى تمام امور دنیا و همه بزرگها را کنار بگذارید؛ چون خداوند متعال اکبر است...نمازگزار با تکبیر، در حرم الهى وارد مىشود؛ ولى ما چه مىدانیم که اینها یعنى چه! در روایت است که «لَوْ عَلِمَ المُصَلّى ما یغْشاهُ مِنْ جَلال اللَّه لَمَا انْفَتَلَ عَنْ صَلاتِهِ؛ اگر نمازگزار مىدانست که از جلال الهى چه چیزهایى او را فرا گرفته است، هرگز از نماز روى بر نمىگرداند.»
* ذکر خدا در حال نماز، بهترین ذکر است؛ چون نماز به منزله کعبه است و نمازگزار در کعبه و حرم اَمن الهى داخل شده و بناگذاشته است که از باب تکبیر، داخل و از باب تسلیم، خارج شود.
پینوشـــــــــــــتها:
(1). بحار الانوار، ج 78، ص 189.
(2). عنکبوت/69.
(3). بقره/40.
(4). بقره/152.
(5). مؤمن/60.
آزادی و اسلام (5)
اشاره
در چهار قسمت پیشین، معنای واژه آزادی و تعریف آن، پیشینه آزادی در اندیشههای غربی، شرقی و فرهنگ ایرانی، انواع آزادی (تکوینی و تشریعی) ، ویژگیهای انسان آزاد از نگاه اسلام و حکما، و آزادی از نگاه قرآن کریم مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
در این قسمت، ابتدا نگاهی کوتاه به آزادی در روایات معصومی علیهم السلام خواهیم داشت و آنگاه گونههای آزادی و قلمرو آن در اسلام را مطرح خواهیم کرد.
آزادی در روایات معصومین علیهم السلام
روایات فراوانی در منابع دینی وارد شده است که بیانگر گونهها و مراحل مختلف آزادی است که به جهت رعایت اختصار به چند نمونه اشاره میکنیم.
امام امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: «اکرم نفسک عن کل دنیة وان ساقتک الی الرغائب، فانک لن تعتاض بما تبذل من نفسک عوضا. ولا تکن عبد غیرک وقد جعلک الله حرا...؛ (1) نفس خود را از هرگونه پستی بازدار، هرچند تو را به اهدافت رساند؛ زیرا نمیتوانی به اندازه آنچه که از نفست میبخشی عوضی به دست آوری و برده دیگری مباش که خداوند تو را آزاد آفرید.»
و در روایت دیگری میفرماید: «الناس کلهم احرار الا من اقر علی نفسه بالعبودیة...؛ (2) مردم همه آزادند، مگر کسی که به بندگی خود اعتراف نماید.»
و امام سجاد علیه السلام میفرماید: «ایها الناس ان آدم لم یلد عبدا ولا امة ان الناس کلهم احرار؛ (3) ای مردم! حضرت آدم کسی را برده و یا کنیز به دنیا نیاورده است و تمام مردم همگی آزادند.»
امام امیرالمؤمنین علیه السلام درباره آزادی معنوی میفرمایند:».. ان تقوی الله مفتاح سداد وذخیرة معاد، وعتق من کل ملکة، ونجاة من کل هلکة؛ (4) همانا تقوای الهی کلید هر در بسته و ذخیره روز رستاخیز، آزادگی از هرگونه بردگی [و بندگی غیرخدا] و نجات از هرگونه هلاکت و تباهی است.»
و در روایت دیگر میفرماید: «عبد الشهوة اذل من عبد الرق؛ (5) بنده شهوت خوارتر از بنده [و برده] زر خرید است.»
و نیز در عبارت دیگر میفرماید: «عبد الشهوة اسیر لا ینفک اسره؛ (6) بنده شهوت اسیری است که آزاد نمیشود.»
رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره آزادی در کسب علم و دانش میفرماید:
«اطلبوا العلم ولو بالصین فان طلب العلم فریضة علی کل مسلم؛ (7) دانش را فراگیرید! اگرچه در چین باشد. همانا کسب دانش برهر مسلمانی واجب است.»
و امام امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید:
«الحکمة ضالة المؤمن، فخذ الحکمة ولو من اهل النفاق؛ (8) دانش گمشده مؤمن است، پس آن را فراگیر هرچند از اهل نفاق باشد.»
از این روایات به دست میآید که تعلیم و تعلم و کسب علم و دانش در هر زمان و در هر حالت، از هر کس و در هر مکان و سرزمینی که باشد، از نظر اسلام آزاد و مجاز است و گرنه امر به آموختن آن جایز نبود.
امام امیرالمؤمنین علیه السلام درباره آزادی بیان میفرماید: «ای مالک! بخشی از وقت خود را به کسانی اختصاص بده که به تو نیاز دارند تا شخصا به امور آنان رسیدگی کنی و در مجلس عمومی با آنان بنشینی و در برابر خدایی که تو را آفریده فروتن باش، و [در آن هنگام] سربازان و یاران، دست اندرکاران، و پاسداران و محافظان خود را از سر راهشان دور کن، تا سخنگوی آنان بدون اضطراب در سخن گفتن با تو گفتگو کند. من از رسول خدا صلی الله علیه و آله بارها شنیدم که میفرمود: «ملتی که حق ناتوان را بدون اضطراب از زورمندان بازنستاند، چنین ملتی هرگز رستگار نخواهد شد.» پس درشتی و سخنان ناهموار آنان را بر خود هموار کن و تنگ خویی و خودبزرگ بینی را از خود دور ساز تا خداوند درهای رحمت خود را به روی تو بگشاید و تو را پاداش طاعت ببخشاید، آنچه به مردم میبخشی بر تو گوارا باشد و اگر چیزی را از کسی باز میداری با مهربانی و پوزش خواهی همراه باشد.» (9)
از جمله چیزهایی که در روایات اسلامی به آن تاکید شده است، مسئله اندیشه و تفکر در امور است؛ چه امور دنیوی و چه امور معنوی و اخروی. از نظر اسلام انسان در اندیشه این امور برای پیدا کردن راه حلهای مناسب یا رسیدن به حق و حقیقت آزاد است و این کار را آن چنان با اهمیت و ارزش میشمارد که یک ساعت تفکر و اندیشه را بهتر از یک سال عبادت میداند. چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرماید: «فکرة ساعة خیر من عبادة سنة ولا ینال منزلة التفکر الا من قد خصه الله بنور المعرفة والتوحید؛ (10) یک ساعت اندیشیدن بهتر از یک سال عبادت است و کسی به مقام و منزلت تفکر نائل نمیشود، مگر اینکه خداوند وی را به نور معرفت و یگانه پرستی اختصاص داده باشد.»
و امام امیرالمؤمنین علیه السلام در این باره میفرماید: «اذا قدمت الفکر فی جمیع افعالک حسنت عواقبک فی کل امر؛ (11) وقتی اندیشه را بر تمام کارهایت مقدم داشتی عواقب و نتیجه همه کارهایت خوب میگردد.»
رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره آزادی اقتصادی میفرماید: «ان الناس مسلطون علی اموالهم؛ (12) تمام مردم مالک اموال خود هستند.»
امام امیرالمؤمنین علیه السلام خطاب به کارگزاران اقتصادی و ماموران جمع آوری مالیات میفرماید: «با ترس از خدایی که یکتاست و همتایی ندارد، حرکت کن. هیچ مسلمانی را نترسان، با زور از زمین او نگذر، و افزونتر از حقوق الهی از مال او مگیر. هرگاه به آبادی رسیدی، در کنار آب آنها فرودای، و وارد خانه کسی مشو، سپس با آرامش و وقار به سوی آنان حرکت کن، تا درمیانشان قرارگیری و به آنها سلام کنی و در سلام و تعارف کوتاهی نکن. سپس میگویی:ای بندگان خدا! مرا ولی خدا و جانشین او به سوی شما فرستاده، تا حق خدا را که در اموال شماست تحویل گیرم، آیا در اموال شما حقی است که به نماینده او بپردازید؟
اگر کسی گفت: نه، دیگر به او مراجعه نکن، و اگر کسی پاسخ داد آری، همراهش برو، بدون آنکه او را بترسانی، یا تهدید کنی، یا به کار مشکلی وادار سازی. هرچه از طلا و نقره به تو داد، تحویل بگیر و اگر دارای گوسفند یا شتر بود، بدون اجازهاش داخل مشو که اکثر اموال از آن اوست. آنگاه که داخل شدی، مانند اشخاص سلطه گر و سختگیر رفتار نکن. حیوانی را رم مده و هراسان مکن، و دامدار را مرنجان، حیوانات را به دو دسته تقسیم کن و صاحبش را اجازه بده که خود انتخاب کند، پس از انتخاب اعتراض نکن، سپس باقیمانده را به دو دسته تقسیم کن و صاحبش را اجازه بده که خود انتخاب کند، و بر انتخاب او خرده مگیر. به همین صورت رفتار کن تا باقیمانده، حق خداوند باشد؛ پس حق خدا را از او بگیر. اگر دامداری از این تقسیم و انتخاب پشیمان گشت و از تو درخواست گزینش دوباره کرد، همراهی کن و....» (13)
از این حدیث به دست میآید که انسان نسبت به تصرف در اموال خود کاملا مختار است، کسی به هر نحوی نمیتواند با زورگویی و تحدید اموال او را به تصرف خود در بیاورد.
البته خداوند در مال انسان حقی دارد و باید حق خدا را پرداخت و اگر کسی حق خدا را پرداخت نکند، حسابش برای قیامت میماند؛ اما این مانع از آزادی انسان نسبت به تصرف در اموالش در این دنیا نیست.
گونههای آزادی و قلمرو آن در اسلام
در این قسمت گونههای آزادی و قلمرو و حدود آنها را مورد بحث و دقت نظر قرار میدهیم، که آزادی چند گونه است و حدود و قلمرو آن از نظر اسلام کدام است. بحثهایی که در اینجا به آن پرداخته میشود، عبارت است از آزادیهای فلسفی، عبادی و معنوی، اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی، علمی، سیاسی، حقوقی و مدنی که هر کدام با موضوعات متفاوت مورد بحث قرار خواهد گرفت:
1. آزادی فلسفی
آزادی در این قسمت در قالب بحث جبر و اختیار مطرح است. این همان بحثی است که از دیرباز مورد توجه و معرکه آرای متکلمان و فیلسوفان بوده است. مقصود از آزادی فلسفی این است که انسان دارای اراده آزاد است و با فراهم بودن مقدمات اراده، میتواند تصمیم بگیرد، حرکت کند و کارهایی را انجام دهد. در این باره سه دیدگاه مهم مطرح است:
الف. نظریه جبر: اشاعره بر این باورند که انسان موجودی کاملا مجبور است و در برابر اراده الهی هیچ اختیاری ندارد. لازم به یادآوری است که جبرگرایی، پیش از اسلام در میان مشرکان عرب جاهلی نیز مطرح بوده است و قرآن کریم ضمن نقل آن به عنوان یک دیدگاه نادرست، به سابقه دیرینه این اندیشه در گذشته اشاره کرده، میفرماید: «سیقول الذین اشرکوا لو شاء الله ما اشرکنا ولا آباؤنا ولا حرمنا من شی ء کذلک کذب الذین من قبلهم» ؛ (14) «مشرکان خواهندگفت: اگر خدا میخواست، ما و پدرانمان نه شرک میورزیدیم و نه چیزی را حرام میکردیم. مشرکان پیش از ایشان نیز این چنین پیامبران را تکذیب کردند.»
و در آیه دیگر با اشاره به این نکته که اعتقاد به چنین نگرشی از سوی مشرکان، فاقد هرگونه پشتوانه علمی و مبتنی بر پندار صرف است، میفرماید: «وقالوا لو شاء الرحمن ما عبدناهم مالهم بذالک من علم ان هم الا یخرصون» ؛ (15) «و مشرکان گفتند: اگر خدا میخواست، ما فرشتگان را نمیپرستیدیم، آنان بر این مدعا علم و آگاهی ندارند و تنها چنین میپندارند.»
تبلیغ این نظریه در دوران حاکمیت امویان به اوج خود رسیده بود؛ خلفای اموی به منظور توجیه فجایع خویش، اندیشه جبرگرایی را رواج دادند و با انتساب همه کارها و از جمله کارها و حکومت خودشان به خداوند با مخالفان به شدت برخورد کردند.
نظریه جبر در مکاتب غربی نیز مطرح است. «بروخ اسپینوزا» (1632 - 1677 م) . از جبریون معروف است. (16) محمد علی فروغی در کتاب «سیر حکمت در اروپا» مطالبی را از «اسپینوزا» نقل میکند که نشانه جبری گرایی ایشان است، مثلا میگوید: «فاعل مختار پنداشتن انسان و آزاد و مطلق دانستن اراده او که از جهت غفلت یا جهل است؛ با اینکه اراده به طور کلی وجود ندارد و لفظی است بی معنی. آنچه حقیقت دارد ارادههای جزئی است؛ یعنی قصدهایی که شخص در موارد مختلف میکند و هر قصدی موجبی (علتی) دارد که اگر آن علت نبود آن قصد نمیشد و با وجود آن علت آن قصد حتما پیش میآید و این علت خود معلول علت دیگری است و سلسله این علل، ممتد است تا به ذات واجب برسد، پس ارادهها همه منتهی به مشیت او میشود و اختیاری برای کسی نیست و اینکه مردم اراده را آزاد و خود را فاعل مختار میدانند، از آن جهت است که متوجه این معنی نیستند و از علل قصدهای خود آگاهی ندارند.» (17)
و «طامس هابز» (1588 - 1679 م) . از حکماء معروف انگلیسی قرن هفدهم، میگوید: «بشر مجبور است اموری را انجام دهد که خدا اراده میکند.» (18)
ودر جای دیگر میگوید: «یک انسان آزاد، آزاد است طبق اراده خود عمل کند؛ ولی آزاد نیست که اراده کند. اراده همانند کلیه امیال، دارای علل ضروری است.» (19)
ب. نظریه تفویض: بر اساس این نظریه انسان فاعل مایشاء میباشد؛ به عبارت دیگر، آدمی مختار محض است. این نظریه گروهی از اهل سنت به نام معتزله است و این نظریه در میان برخی از مکاتب فلسفی غربی اومانیستی به ویژه «اگزیستانسیالیستها» (مذهب اصالت وجود) نیز مورد تایید است. «ژان پل سارتر» (1906 - 1964 م) . از فیلسوفان فرانسوی و از متفکرین مکتب «اگزیستانسیالیست» میگوید: «من موجود آزادی هستم که میمیرم. به عهده گرفتن مرگم را همچون حد پندار ناپذیری از ذهنیتم انتخاب میکنم، همان طور که آزادیم را انتخاب میکنم. در هیچ یک از این موردها من با این حد به عنوان قید و بند آزادیم برخورد نمیکنم.» (20)
هر دو دیدگاه گذشته (جبرگرایی و تفویض) از نظر شیعه امامیه به تبعیت از امامان معصوم علیهم السلام باطل است.
ج. نظریه امر بین الامرین (راه میانه): طبق این نظریه، انسان نه مختار محض است (تفویض) و نه مجبور مطلق است (جبر) ، بلکه به بیان ائمه معصومین علیهم السلام دارای امری است ورای جبر و اختیار مطلق. در تایید این نظریه آیات و روایات فراوانی وارد شده است. قبلا در بحث آزادی در قرآن، آیات متعددی را در مورد اختیار انسان نقل کردیم؛ در این قسمت در خصوص تایید این نظریه نیز به چند روایت اشاره کرده، توضیح میدهیم:
امام صادق علیه السلام میفرماید: «لا جبر ولا تفویض ولکن امر بین امرین؛ (21) نه جبر است و نه تفویض بلکه امری بین این دو امر است.»
ودر عبارت دیگر آمده است: «لا جبر ولا تفویض لکن منزلة بین المنزلتین» (22)
امام صادق علیه السلام در توضیح «امر بین امرین» میفرماید: «مثل ذلک مثل رجل رایته علی معصیة فنهیته فلم ینته فترکته ففعل تلک المعصیة، فلیس حیث لم یقبل منک فترکته، انت الذی امرته بالمعصیة؛ (23) مانند این است که کسی را در حال انجام گناه مشاهده نمایی و او را از این عمل نهی کنی، ولی او اعتنایی نکند و تو نیز او را به حال خود واگذاری تا آن گناه را انجام دهد. پس حال که از تو قبول نکرده و تو او را ترک کردهای، تو او را به گناه دستور نداده ای.»
صدرالمتالهین در شرح این حدیث میگوید: «مثالی که امام علیه السلام انتخاب کرده است، برای راهنمایی افکار معمولی و حفظ اعتقاد آنان از انحراف به سوی جبر یا تفویض مناسب و گویا است؛ زیرا در این مثال دو مطلب مورد توجه واقع شده است:
1. نهی گنهکار؛ 2. منع نکردن او در عمل. نهی او از گناه دلیل بر این است که او به کلی به خود واگذار نشده است و اندیشه تفویض را باطل مینماید و منع نکردن او در عمل، دلیل بر این است که او در کارهایی که انجام میدهد مجبور نیست و بدین طریق نظریه «جبر» را مردود میسازد.» (24)
از امام رضا علیه السلام درباره «امر بین الامرین» سؤال شد؛ در پاسخ فرمودند:
«وجود السبیل الی اتیان ما امروا به و ترک ما نهوا عنه؛ (25) [امر بین الامرین عبارت است از] وجود راه برای انجام آنچه [انسانها] به آن مامور شده اند، و اجتناب از آنچه نهی گردیده اند.» خلاصه سخن اینکه منظور امامیه از «امر بین الامرین» این است که میگویند: اصل قدرت و تمام مسائلی که جزء عوامل طبیعی کار میباشند، از خداوند است و بهره برداری اختیاری از آن قدرت و وسائل، مربوط به انسان میباشد. بهترین تشبیهی که در این باره گفته شده است، عبارت است از اینکه (26) : فرض کنیم یک فرد از انسان، مبتلا به فلج است؛ به طوری که توانایی حرکت ندارد و ما میتوانیم با وصل کردن سیم برق او را به حرکت وادار کنیم، در هنگام این حرکت کلید برق در دست ما باشد؛ به طوری که هر لحظه بتوانیم آن شخص را از حرکت بازداریم. حال اگر چنین شخصی حرکت کند و کارهایی انجام دهد، این کارها با اختیار او انجام خواهد گرفت، خواه کار بد یا کار خوب. آنچه که از این کار به ما مستند است، نیرو و قدرتی است که ما به توسط برق در او ایجاد کرده ایم، و در هر لحظه میتوانیم آن قدرت را از او سلب نماییم، اما این کار را نمیکنیم و به حال خود میگذاریم. نحوه بهره برداری از این نیرو که ما به او داده ایم به اختیار اوست و به ما تعلقی ندارد. همچنین است کارهای صادر از ما؛ نیرو از خداوند است و در هر لحظه ریزش آن نیرو از فیاض مطلق انجام میگیرد و در هر لحظه هم میتواند آن را قطع کند، ولی اختیار بهره برداری از آن نیرو کاملا به دست ماست. بنابراین، ما هنگامی که بهترین کار را انجام میدهیم، نیرو از خداوند است و هر لحظهای قدرت بریدن آن را دارد. همچنین در هنگامی که زشتترین کارها را انجام میدهیم، باز نیرو از او میباشد و اختیار بهره برداری از ماست، و معنای «لا حول ولا قوة الا بالله» هم این است.
ادامه دارد...
پینوشــــــــــــتها:
1) نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، نامه 31.
2) الفروع من الکافی، ابی جعفر محمد بن یعقوب الکلینی، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1365 ه. ش، ج 6، ص 195، باب نوادر، ح 6.
3) همان، ج 8، ص 69؛ کتاب الروضة، ح 26.
4) نهج البلاغه، همان، خطبه 230.
5) غررالحکم و درر الکلم، ص 304، فصل 5، ح 7715.
6) مستدرک الوسائل، محدث نوری، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، قم، 1408 ه. ق. ، ج 11، ص 346، باب 42.
7) وسائل الشیعه، شیخ حر العاملی، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، قم، 1409 ه. ق. ج 27، ص 27، باب 4، ح 33119.
8) نهج البلاغه، حکمت 80.
9) واجعل لذوی الحاجات منک قسما تفرغ لهم فیه شخصک، وتجلس لهم مجلسا عاما فتتواضع فیه لله الذی خلقک، وتقعد عنهم جندک واعوانک من احراسک وشرطک، حتی یکلمک متکلمهم غیر متتعتع.
فانی سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول فی غیر موطن: «لن تقدس امة لا یؤخذ للضعیف فیها حقه من القوی غیر متتعتع»
ثم احتمل الخرق منهم ؤالعی، ونح عنهم الضیق والانف یبسط الله علیک بذلک اکناف رحمته، ویوجب لک ثواب طاعته. واعط ما اعطیت هنیئا، وامنع فی اجمال واعذار!»
نهج البلاغه، همان، نامه 53.
10) مصباح الشریعه، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، تهران، 1400 ه. ق. ، ص 113، باب 53.
11) غررالحکم و دررالکلم، ص 58، فصل 5، ح 597.
12) عوالی اللآلی، ابن ابی جمهور احسائی، انتشارات سیدالشهداء، قم، 1405، ه. ق. ، ج 1، ص 222، فصل 9، ح 99.
13) انطلق علی تقوی الله وحده لا شریک له ولا تروعن مسلما ولا تجتازن علیه کارها ولا تاخذن منه اکثر من حق الله فی ماله فاذا قدمت علی الحی فانزل بماءهم من غیر ان تخالط ابیاتهم ثم امض الیهم بالسکینة والوقار حتی تقوم بینهم فتسلم علیهم ولا تخدج بالتهیة لهم ثم تقول عبادالله ارسلنی الیکم ولی الله وخلیفته لآخذ منکم حق الله فی اموالکم فهل لله فی اموالکم من حق فتؤدوه الی ولیه؟ فان قال قائل لا فلا تراجعه وان انعم لک منعم فانطلق معه من غیر ان تخیفه او توعده او تعسفه او ترهقه فخذ مااعطاک من ذهب او فضة فان کان له ماشیة او ابل فلا تدخلها الا باذنه فان اکثرها له. فاذا اتیتها فلا تدخل علیها دخول متسلط علیه ولا عنیف به ولا تنفرن بهیمة ولا تفزعنها ولا تسوءن صاحبها فیها واصدع المال صدعین ثم خیره فاذا اختار فلا تعرضن لما اختاره ثم اصدع الباقی صدعین ثم خیره فاذا اختار فلا تعرضن لما اختاره فلا تزال کذلک حتی یبقی ما فیه وفاء لحق الله فی ماله فاقبض حق الله منه فان استقالک فاقله...» ؛
نهج البلاغه، همان، نامه 25.
14) انعام/148.
15) زخرف/20.
16) ر. ک: جبر و اختیار، محمد تقی جعفری، شرکت سهامی انتشارات، تهران، نوبت دوم، 1347 ه. ش، ص 166.
17) سیر حکمت در اروپا، محمد علی فروغی، کتابفروشی زوار، چاپ امت گلشن، تهران، نوبت اول، 1360 ه. ش، ج 2، ص 54.
18) مبانی فلسفه، آصفی، آصفه، ص 327.
19) نظریه آزادی در فلسفه سیاسی هابز و لاک، سید علی محمودی، انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تهران، نوبت اول، 1377، ه. ش، ص 22.
20) شش متفکر اگزیستانسیالیست، ه. ج بلاکهام، ترجمه محسن حکیمی، نشر مرکز، تهران، نوبت دوم، 1372 ه. ش، ص 212.
21) اصول کافی، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1365 ه. ش، ج 1، ص 160، باب الجبر والقدر والامر، ح 13.
22) بحارالانوار، ج 5، ص 454، باب 1، ح 91.
23) التوحید، ابی جعفر الصدوق، منشورات جماعة المدرسین فی الحوزه، قم، ص 362، باب 59، ح 8.
24) جبر و اختیار، استاد جعفر سبحانی، نگارش علی ربانی گلپایگانی، انتشارات مؤسسه امام صادق علیه السلام، قم، نوبت اول، 1381 ه. ش، ص 415 و 416، به نقل از شرح اصول کافی، صدرالمتالهین، ص 416.
25) اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی نور، قم، بی تا، ج 1.
26) جبر و اختیار، محمدتقی جعفری، تهران، شرکت سهامی انتشارات، تهران، چاپ دوم، 1347، ه. ش، ص 213 - 215.
نکتههای خواندنی (1)
1. آیت اللَّه سیدعلی قاضی رحمه الله، استاد عرفانِ بزرگانی همچون علامه طباطبایی و آیت الله بهجت، فرموده اند که اگر من به جایی رسیده باشم از دو چیز است: «قرآن کریم و زیارت سیدالشهداءعلیه السلام» (1)
2. طبق فتوای شماری از مراجع معظّم تقلید، تماس بدنی با نام مبارک امام حسین علیه السلام و القاب او، مانند سید الشهداء، بدون طهارت جایز نیست (احتیاطاً) . (2) مثلاً هنگام دست گذاشتن یا پیشانی نهادن بر این گونه نامها و لقبها باید وضو داشت.
3. امروزه روضه خوانی به معنای مرثیه خواندن و سوگواری کردن و اشک ریختن برای امامان معصوم و به ویژه امام حسین و یاران اوعلیهم السلام است. این تعبیر از عنوان کتاب روضةُ الشّهداء (گلستان شهیدان) ، اثر ملاحسین واعظ کاشفی، برگرفته شده است؛ زیرا این کتاب از نخستین کتابهای فارسی - نَه نخستین کتاب - درباره امام حسین علیه السلام و دیگران بود که سخنوران و واعظان، آن را به دست میگرفتند و در محافل مذهبی و مجالس سوگواری از روی آن میخواندند و بدین جهت آنان راروضه خوان و این گونه مجالس را مجالس روضه خوانی نامیدند. (3)
4. طبق قواعد دستور زبان عربی باید گفت و یا نوشت: یا ابا عبدِاللَّهِ الحسین (نَه یا أبی عبداللَّه الحسین) ، یا سَیدَ الشُّهَداء (نه یا سِیدُ الشّهداء) ، یابنَ رسول اللَّه (نه یا ابن رسول اللَّه؛ همزه کلمه ابن بعد از یاء منادا حذف میشود) ، یابن الزّهراء (نه یا ابن الزّهراء) ، حضرت حسین بن علی علیهما السلام (نه حضرت حسین ابن علی علیهما السلام؛ همزه کلمه ابن بین دو اسم خاص و عَلَم حذف میشود) ، یا حسَینُ بنُ علی (نه یا حسِینِ بن علی) ، یا اباالفضل (نه یا ابوالفضل) ، یا ابافاضل (نه یا ابو فاضل) ، یا زینب أدرکینا (نه یا زینب ادرکنا) .
5. بسیاری از حدیث شناسان و تاریخ پژوهان درباره عروسی حضرت قاسم، فرزند امام حسن، با دختر امام حسین علیه السلام در کربلا و عاشورا گفته اند که چنین چیزی از پایه تا پایان دروغ است. (4) گفتنی است که آنچه وجود داشته، عروسی حسن بن الحسن (حسن مُثَنّی) ، فرزند دیگر امام حسن علیهما السلام، با فاطمه دختر امام حسین علیهما السلام و پیش از روز عاشورا و ورود به کربلا بوده است. (5)
6. مستحب است که شش اللَّه اکبر پیش از تکبیرةُ الاِحرامِ آغازِ نماز و در مجموع، هفت اللَّه اکبر بگوییم و تکبیر هفتمی را همان تکبیرةُ الاِحرام نماز قرار دهیم. (6) این عمل از هنگامی مستحب شد که امام حسین علیه السلام خردسال بودند. روزی حضرت برای خواندن نماز، کنار پیامبر خداصلی الله علیه وآله ایستادند و پس از شنیدن تکبیرة الاحرام پیامبر، ایشان نیز تکبیر گفتند. هنگامی که پیامبر صدای تکبیر امام حسین را شنیدند، تکبیر خود را دوباره تکرار کردند. امام حسین نیز دوباره تکبیر گفتند و این کار تا هفت بار تکرار شد. از آن روز به بعد، هفت بار تکبیر گفتن در آغاز نماز نیز مستحب گشت. (7)
7. نام اسب امام حسین علیه السلام در روز عاشورا که از پیامبر عزیز خداصلی الله علیه وآله به او رسیده بود، ذو الجَناح نبوده و مُرتَجِز (خوش رَجَز و خوش آواز) بوده است. (8) دانستنی است که ذوالجَناح به معنای بالدار و کنایه از اسب چابک و تیزرو و راهوار است. پس شاید ذوالجَناح، بیان صفت و ویژگی اسب امام حسین علیه السلام از سوی مردم بوده است نه نام آن.
8. در زیارت عاشورا میخوانیم: «السّلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی أولاد الحسین و علی أصحاب الحسین.» برخی از زیارت پژوهان بر این اندیشه اند که منظور از علی بن الحسین در اینجا، حضرت علی اکبر است و نه امام سجادعلیهما السلام؛ زیرا در این قسمت از زیارت عاشورا، ما بر شهدای کربلا درود میفرستیم و نه بر زندگان و بازماندگان آن، و امام سجادعلیه السلام جزء شهدای کربلا نبوده اند. پس، از این سلام اختصاصی بر حضرت علی اکبرعلیه السلام نیز میتوان نشان دیگری از عظمت مقام و منزلت ایشان را برداشت کرد. (9)
9. شماری از حدیث پژوهان و تاریخ نگاران بر این عقیده اند که عبارتِ «مَهلاً مَهلا یابنَ الزَّهراء؛ای پسر زهرا صبر کن صبر کن!» و رویدادهای پس و پیش آن را که به حضرت زینب علیها السلام - هنگام وداع و خداحافظی ایشان با امام حسین علیه السلام - نسبت میدهند، در کتابها و منابع معتبر حدیثی و حتی بعضی از کتابهای نامعتبر روایی نیز دیده نشده است. از این رو، در انتساب آن به حضرت زینب علیها السلام باید درنگی دیگر ورزید تا به صحیح بودن یا ناصحیح بودن آن دست یازید. (10)
10. غالباً کسانی در بیان و شناساندن فضائل و یا مصائب معصومان و به ویژه امام حسین و یارانش علیهم السلام به نقل خواب میپردازند و از اینجا و آنجا خوابهای یأجوج و مأجوج میسازند که با تنبلی فکری و مطالعاتی در بیداری دَمسازند و البته خواهند دید که در غزل معصوم شناسی، قافیه را نیز میبازند. فَتَأَمَّل فیهِ کَثیراً جَیداً!
11. احترام گذاشتن به چیزی که نام مبارک امام حسین علیه السلام بر آن نوشته شده، لازم است. (11) از این رو، مواظب باشیم مثلاً کاغذ یا روزنامه و یا سجادهای را که نام حضرت بر آن نوشته شده است، زیر پا نگذاریم و یا بر آن ننشینیم.
12. علامه محمدباقر مجلسی رحمه الله در جلد 101 کتاب بحار الانوار، دو زیارت ناحیه مقدسه برای امام حسین و یارانش علیهم السلام ذکر کرده که اوّلی در صفحه 269 تا 274 و بیشترِ آن در بردارنده نام شهدای کربلا و به تاریخ سال 252 هجری قمری است و دیگری زیارت بلندتری در صفحه 317 تا 325 است که گاه سخنوران و مداحان، عبارتهایی از آن را، مانندِ «والشّمر جالس علی صدرک» و یا «لأبکینّ علیک بدل الدّموع دماً»، در مجالس روضه خوانی و عزاداری میخوانند. شماری از حدیث پژوهان گفته اند که چون تاریخ زیارتنامه اول به سال 252 هجری قمری و تولد امام زمان به سال 255 یا 256 هجری قمری بوده است، این زیارتنامه از ناحیه مقدسه امام حسن عسکری علیه السلام - نه امام زمان علیه السلام - بوده (12) ، ولی زیارت دوم از ناحیه مقدسه امام زمان علیه السلام بوده است؛ البته شمار دیگری از حدیث پژوهان نیز بر این باورند که متن هر دو زیارتنامه از ناحیه مقدسه امام معصوم علیه السلام نبوده، بلکه احتمالاً از مُنشَئات و بر نوشتههای بزرگانی همچون سید مرتضی رحمه الله بوده اند. از این رو، باید کژی یا راستی این باور را برپژوهید و دلیلهای آن را خوب دید. (13)
13. از علتهایی که روز تاسوعا (نهم محرّم) ، از نظر سوگمندی و سوگواری و جز آن، نیز مهم دانسته و در تاریخ ثبت شد، این است که امام حسین و یارانش علیهم السلام در این روز، تنها و غریبانه به محاصره کامل دشمنان خود درآمدند و امام صادق علیه السلام در این باره فرموده اند: «تاسوعاء یومٌ حوصِرَ فیهِ الحُسَین علیه السلام وَ أَصحابُه رَضِی اللَّهُ عَنهُم بِکَربَلاء...؛ (14) تاسوعا روزی است که امام حسین و یارانش علیهم السلام در کربلا به محاصره درآمدند.»
14. غالب مراجع معظّم تقلید - با استنباط از احادیث - فرموده اند که شخص مسافر - اگر خواست - میتواند در مسجد الحرام و مسجد پیغمبرصلی الله علیه وآله و مسجد کوفه و حرم امام حسین علیه السلام نمازهای چهار رکعتیاش را - به جای نماز شکسته - به صورت تمام بخواند و حتی بعضی از مراجع فرموده اند که این کار، مستحب هم است. (15) شاید این احادیث میخواهند به ما بفرمایند که حرم امام حسین علیه السلام و سه جای دیگرِ پیش گفته، حکم وطن و خانه خودمان را دارند و مسجدالحرام نشان دهنده توحید و مسجد النبی نشان دهنده نبوت و مسجد کوفه و حرم امام حسین علیه السلام نشان دهنده امامت و ولایت هستند و در نظام ولایی، عدالت علی علیه السلام (در مسجد کوفه) و شهادت حسین علیه السلام (در کربلا) دو رُکن رَکین و دو اصل اصیلند که باید الگوی همه ولایتمداران باشند.
15. بسیاری از حدیث پژوهان و تاریخ نگاران بر این اعتقادند که حضرت لیلی، مادر حضرت علی اکبرعلیهما السلام، در کربلا اصلاً حضور نداشته و حتی شاید آن زمان، در قید حیات نیز نبوده است تا چه رسد به اینکه بخواهند آن داستانها و افسانهها را درباره ایشان بتراشند و بگویند و بنویسند. گفتنی نیز ا ست که نام مادر حضرت علی اکبر، لیلی بوده وام لیلی (مادر لیلی) نبوده است. (16)
16. میدانیم که پوشیدن لباس سیاه - جز چند مورد مانند عبا و عمامه سیاه - در نماز کراهت دارد و از ثواب نماز میکاهد. (17)
قابل توجه است که طبق فتوای شماری از مراجع معظّم تقلید، اگر به نیت عزاداری و سوگواری برای معصومان علیهم السلام، مانند امام حسین علیه السلام، لباس سیاه بپوشیم و هنگام نماز، آن را بر تَن داشته باشیم، این کار نه کراهتی دارد و نه از ثواب نمازمان میکاهد. (18)
17. میان علاقه مندان و ارادتمندان به امام حسین علیه السلام مشهور است که برای برآورده شدن حاجات خود به برادر والامقامشان، حضرت عباس علیه السلام، متوسل شوید و این ذکر را 133 بار که عدد آن طبق حروف اَبجَد با نام مبارک عباس برابر است، با حضور قلب بر زبان جاری سازید: «یا کاشِفَ الْکَرب عَن وَجهِ الحُسَین اِکْشِف کَربی بِحَقِّ أَخیکَ الْحُسَین؛ای برطرف کننده غم از چهره حسین! برطرف کن غم مرا به حق برادرت حسین!»
به پایان آمد این دفتر، حکایت همچنان باقی
به صد دفتر نشاید گفت حَسبُ الحالِ مشتاقی
· پاورقــــــــــــــــــــی
1) دریای عرفان، هادی هاشمیان، ص 39.
2) توضیح المسائل مراجع، گردآوری سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی، ص 180، مسئله 319 و نیز ص 200، سؤال 173.
3) حماسه حسینی، آیت الله مرتضی مطهری، ج 1، ص 53 -54.
4) لؤلؤ و مرجان، حاج میرزا حسین نوری، ص 193-194 و منتَهَی الآمال، حاج شیخ عباس قمّی، ص 559 و حماسه حسینی، همو، ج 1، ص 28.
5) مُنتَهَی الآمال، همو، ص 290 - 292 و 548.
6) تحریر الوسیله، امام روح الله موسوی خمینی، ج 1، ص 161، مسئله 2.
7) من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 1، ص 305.
8) بحار الانوار، علامه محمدباقر مجلسی، ج 45، ص 10 و لؤلؤ و مرجان، همو، ص 178.
9) تحقیقی در نهضت عاشورا، مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه، ص 89 - 90.
10) لؤلؤ و مرجان، همو، ص 92 و 179.
11) توضیح المسائل مراجع، همو، مسئله 140.
12) بحار الانوار، ج 101، ص 274.
13) همان، ص 328.
14) الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج 4، ص 147.
15) توضیح المسائل مراجع، همو، مسئله 1356.
16) لؤلؤ و مرجان، همو، ص 92؛ مُنتَهَی الامال، همو، ص 549؛ بررسی تاریخ عاشورا، دکتر محمدابراهیم آیتی، ص 166 - 167 و حماسه حسینی، همو، ج 1، ص 25 - 27.
17) توضیح المسائل مراجع، همو، ص 452، مسئله 865.
18) جامع المسائل، آیت اللَّه محمدفاضل لنکرانی، ج 1، ص 621، سؤال 2170 و 2171.
اهل دل باشیم یا اهل شکم؟
در دیدگاه عدهاى، دل همان شکم است؛ به همین دلیل براى رفع «دلتنگى»، شکم خود را با خوردن «گشاد» مىکنند و براى شاد کردن دل، شکمشان را از عزا در مىآورند. این افراد در محیط تنگ شکم به دنبال شادى و نشاط و امید مىگردند.
اما در نظر عدهاى دیگر، دل غیر از شکم است و در دو حیطه معنا مىشوند. دل در حیطه معرفت معنا مىیابد و شکم در حیطه شهوت.
با شکم پر، دل عزا دار مىشود و با شکم خالى، دل دست افشانى مىکند. از نظر آنان براى یافتن شادى و نشاط و امید، باید فضا نوردى آموخت و به آسمان پرواز کرد.
اما باید دانست که دل به آسمان مایل است و شکم به سوى زمین متمایل. دل از آسمان نور و امید مىگیرد و شکم از زمین گندم و جو مىچیند. سوخت پرواز دل، سوز و نیاز است و سوخت شکم، آب و نان. دل به آرامش نیاز دارد و شکم به آسایش. دل به سیرت نیکو مىنگرد و شکم به صورت زیبا. دل به روح وابسته است و شکم به تن. دل از آنِ آدم است و شکم براى هر جاندار.
چشم سر، دیده بان شکم و شهوت است و چشم دل، دیدهبان شهر حکمت. وقتى چشم سر به زیر مىافتد، چشم دل به بالا خیره مىشود.
جویبار زلال حکمت به دل مىریزد و فاضلاب شهوت از شکم سرازیر مىشود. چشمه مستى از دل مىجوشد و جوى پستى از شکم سرازیر مىشود.
آنها که از سلطه شکم خارجاند، ارباب معرفتاند و آنها که اسیر شکم اند، زیر چکمههاى نفس ناراحت.
بعضى با خنجر به شکم خود مىزنند تا دلشان را آزاد کنند و بعضى دیگر به شکمشان مىرسند تا از دلشان دور شوند. وسعت دل به بیکرانه دریا و پهناى آسمان مىماند و حجم شکم به مشتى آب و کفى خاک؛ با این حال، اهالى شهر کوچک شکم بى شمارند و اهالى دیار بىکران دل انگشت شمار.
براى یافتن شادى و نشاط و امید باید با گذرنامه معرفت، تابعیت آسمان را پذیرفت و شناسنامه زمین را واگذاشت.
بعضى براى نشنیدن فغان دل، از صداى بلند آواز و طرب استفاده مىکنند و بعضى دیگر براى همنشینى با دل، در سکوت شب مىنشینند.
دلدادگان جان مىگیرند و شکم پرستان جان از کف مىنهند. دل اسیر آزادى است و غلام همت آن کس که رنگ تعلق نپذیرد و شکم، اسیر نان و ناز است و غلام تعلّقات رنگارنگ.
دل با درد خوش است و شکم با درد بیمار.
دلداران؛ اهل سوز و نور و شعورند و شکم مداران، اهل فریب و پول و دروغ.
دل شکستنى است و شکم ترکیدنى. وقتى دل مىشکند، عتیقهاى گران مىشود و وقتى شکم مىترکد، جیفهاى حرام. دل از منزل خاک به سوى افلاک مىرود و شکم از منزل نطفه به زیر خاک.
شکم وقتى سیر مىشود، سنگین مىگردد و صاحب خود را خواب آلود و نقش بر زمین مىکند؛ اما دل وقتى به غذاى خود مىرسد، سبک مىشود و صاحب خود را بیدار کرده، به اوج آسمان مىبرد.
شکم از لذّت و گوارایى و رنگارنگى غذا مىپرسد؛ اما دل مىگوید: از کجا آوردهاى؟ حلال است یا حرام؟ از آن توست یا د یگرى؟
از خوراک شکم مىتوان به حیوانات اطراف خود هم خوراند اما از خوراک دل هرگز؛ چرا که حیوانات صاحب شکماند نه صاحب دل.
کارهایى از قبیل: بیم و امید، بینش و بصیرت، دوستى و دشمنى، عشق و پرستش، کار دل است و کارهایى مانند: خوردن و نوشیدن و هضم و جذب و دفع، کار شکم.
امّا با وجود این تفاوتها، پاکى شکم مقدمه پاکى دل است و آلودگى شکم زمینه ساز آلودگى دل. دل پاک از شکم پاک خبر مىدهد و دل ناپاک از شکم ناپاک حکایت دارد.
به راستى ما شهروند دیار «دل»ایم یا اهل شهر «شکم»؟!
سنتهای علی علیهالسلام
سنتهای ماندگار از آن حضرت آشنا شویم.
سخن اوّل
در تاریک سرای هجران امام عصر (عج) و در روزگاری که بشر غرق در مادیات و دلخوش سراب زندگانی مادی است؛ در دورانی که امواج فتنهها از هر سو حاکمیت تنها نظام ولایی را نشانه رفته و ناکثین، قاسطین و مارقین به اجرای هماهنگ برنامههای اربابان زر، زور و تزویر مشغولند، کدام مسلمان آگاه و آزاد اندیشی است که احساس مسئولیت نکند و برای مقابله با فتنهها آستین همّت بالا نزند.
بهترین گزینه برای هدایت امّت اسلام و علاقه مندان به مکتب اهل بیت علیهم السلام تقویت مبانی دینی و اعتقادی و بیان جایگاه «قرآن» و «عترت» در اسلام و آشنایی آنها با سنت و روش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائم? معصومین علیهم السلام است.
نامگذاری سال جاری به نام امیرالمؤمنین علی علیه السلام از سوی رهبر فرزانه انقلاب ـ که خدایش طول عمر عنایت فرماید ـ برای تبیین و رسیدن به این اهداف است.
در این راستا بر آن شدیم در هر شماره از مجله صفحهای از صفحات زرّین حیات امام علی علیه السلام را ورق بزنیم و با شما به مطالعه بپردازیم. بر ماست که قبل از هر کس خود را به سنتهای دینی و الهی آراسته و در احیا و عمل به ارزشهای دینی الگوی دیگران باشیم آن روز که ما موفق شویم، جامعه را بسوی معرفت سنت و آرمانهای ائمه معصومین علیهم السلام هدایت کنیم و جایگاه ولایت و امامت را در اسلام به درستی تبیین کنیم دیگر جایی برای فتنه خنّاسان و دشمنان اسلام نخواهد بود.
به امید پیروزی و ظهور دولت یار.
عبادتِ علی علیه السلام
فکان علی علیه السلام اعبد الناس و اکثرهم صلاة و صوما و منه تعلّم الناس صلوة اللیل و ملازمة الاوراد و قیام النافلة (1)
امام علی علیه السلام که در تمام ابعاد بندگی الگو و سرآمد افراد زمان خود بود، در عبادت و بندگی حضرت حق نیز آنچنان تعالی یافته بود که دوست و دشمن تحت تأثیر این روح بلند واقع شدند.
تا جایی که ابن ابی الحدید معتزلی در شرحش بر نهج البلاغه مینویسد، حضرت علی علیه السلام در عبادت عابدترین مردم شمرده میشد؛ نماز و روزهاش از همگان بیشتر بود و مردم نماز شب و ملازمت بر اذکار و مستحبات را از او آموختند.
آن حضرت آنچنان خاشعانه به عبادت میپرداختند و با تمام وجود به خدا توجّه داشتند که برای خارج کردن تیری که در جنگ صفین به پای حضرت اصابت کرده بود و نمیتوانستند آن را از پای حضرت در آورند، در نماز در حال سجده از پای او خارج کردند.
و چون حضرت از نماز فارغ شدند، متوجّه خارج شدن تیر گردیدند. قسم یاد کردند که اصلاً خارج کردن تیر را احساس نکردند. (2)
امام چهارم، سید الساجدین علی بن الحسین علیه السلام، که در هر شبانه روز هزار رکعت نماز به جا میآورند، وقتی کتاب عبادات امیرالمؤمنین را مشاهده میکند، با اندوه و تأسف آن را کنار میگذارد و میفرماید: «چه کسی بر عبادات علی بن ابیطالب علیهماالسلام توانایی دارد. (3) »
آن حضرت به مناجات و راز و نیاز شبانه و نماز شب عشق میورزید و در روایت است که حضرت میفرماید: «از وقتی از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدم که نماز شب نور است آن را ترک نکردم.»
ابن کوای خارجی میپرسد، حتی لیلة الهریر؟ حضرت میفرماید: «آری آن شب هم آن را ترک نکردم.» (4)
ابو درداء به نقل عروة بن زبیر در مسجد مدینه خطاب به مردم گفت: «آیا به شما بگویم، پارساترین و عابدترین مردم کیست. گفتند: چه کسی است؟
پاسخ داد: امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهماالسلام. آن گاه خاطرهای نقل میکند: ما و تعدادی از کارگزاران با علی علیه السلام در یکی از باغهای مدینه کار میکردیم. به هنگام عبادت علی علیه السلام را دیدم، که از ما فاصله گرفت و در لابه لای درختان ناپیدا شد. با خود گفتم: شاید به منزل رفته است. چیزی نگذشت که صدای حزن آور علی علیه السلام را در حال عبادت شنیدم که با خدا راز و نیاز میکند.
به دنبال آن حضرت رفتم تا به آن حضرت رسیدم و در کناری بی حرکت ایستادم، پس حضرت در دل شب چند رکعت نماز خواند و مشغول دعا و گریه و انابه شد تا این که دیگر صدای حضرت را نشنیدم و دیدم بی حرکت افتاده است و آن قدر گریه کرده که بدن او بی حرکت شده است با خود گفتم: شاید از خستگی کار و شب زنده داری خواب رفته است، کمی صبر کردم، خواستم او را بیدار کنم هرچه تکانش دادم بیدار نشد. خواستم او را بنشانم، نتوانستم. با گریه گفتم: «اِنا لله و انا الیه راجعون» به خدا علی بن ابیطالب مرد. فورا به منزل فاطمه علیهاالسلام رفتم و گریان و شتاب زده خبر را گفتم.
حضرت زهرا فرمود: ابو درداء به خدا علی علیه السلام مانند همیشه در عبادت از خوف خدا بی هوش شده است.
آب بردم و به صورت امام علیه السلام پاشیدم، به هوش آمد. وقتی مرا گریان دید، فرمود: پس چه حالی پیدا میکنی، اگر هنگامی که مرا در قیامت برای حساب فرا میخوانند مشاهده کنی.
ابو درداء میگوید: به خدا سوگند که این حالت را در هیچ کدام از یاران رسول خدا ندیدم.» (5)
در پایان توجّه مبلّغان ارجمند را به چند راهکار عملی برای دعوت و جذب امت مسلمان به عبادت و بندگی خدا جلب میکنیم.
1 ـ بیان نقش مال حلال در میل به عبادت و درک حلاوت آن.
2 ـ بیان سیره و روش عبادت معصومین علیهم السلام و علماء و حالات آنها در عبادت.
3 ـ بیان رابطه زهد و بی رغبتی به دنیا و عبادت و بندگی خدا.
4 ـ بیان لذت عبادت و ترجیح آن بر لذتهای مادی.
· پاورقــــــــــــــــــــی
1 ـ شرح ابن ابی الحدید، ج 1، ص 27.
2 ـ شرح نهج البلاغه خویی، ج 8، ص 152.
3 ـ شرح نهج البلاغه خویی، ج 2، ص 409.
4 ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 133.
5 ـ امالی شیخ صدوق ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 124.
امام زمان سلام الله علیه فرمودند : سجدهی شکر، از لازمترین و واجبترین مستحبات الهی است ... همانا، فضیلت دعا و تسبیح پس از واجبات بر دعای بعد از نوافل، همانند فضیلت واجبات بر نوافل است. سجده، دعا و تسبیح است.
سپاس نعمتهای حقتعالی، نشان معرفت و ادب و بندگی است. در آیات و روایات، به مسئله شکرگزاری از نعمتها، بسیار سفارش شده و اینکه یاد نعمتها، محبت انسان را به خدا زیاد میکند و نعمتهای الهی را مستدام و افزون میگرداند.
گرچه شکر نعمتها، از توان و طاقتبشر بیرون است، ولی انسان باید به هر قدر که میتواند، سپاسگزاری احسان و نعمت و نیکی پروردگار باشد. یکی از شکلهای شکر، سجده بر خاک کردن و پیشانی بر خاکنهادن در برابر خداوند و شکر گفتن اوست.
و «سجده شکر» یکی از تعقیبات نماز به حساب آمده است.
(مرحوم علامه مجلسی، جلد 83 بحار الانوار).
مرگ و زندگی
برای دریافت فایل ، با توجه به سرعت اینترنت خود ، یکی از سه لینک روبرو را کلیک نمایید:
مروری صوتی بر بیانات حضرت آیتالله خامنهای در طول بیست و سه سال اخیر را درباره مذاکره با آمریکا از اینجا بشنوید.
اینترنت ملی
فیسبوک سیاه، دام جدید هکرها
شهادت علی اصغر حسین(علیه السلام)
سیر نمایشگاهی حجاب
تجربه ای زیبا با وبگردی در وبلاگستان امام صادق(ع)
شمر امروز
من یک بسیجیم
سیر نمایشگاهی ما می توانیم-1
سیر نمایشگاهی ما می توانیم-1(سری دوم)
سیر نمایشگاهی حجاب در بیانات مقام معظم رهبری
سیر نمایشگاهی بیانات رهبری در رایطه با حجاب
به عمل کار برآید به اشک ریختن نیست
حماسه «نهم دی ماه» در کلام حضرت آیتالله خامنهای
اعجاز قرآن ، قسم به انجیر و زیتون ...
دیدار اعضای مجمع خیرین سلامت کشور با رهبر انقلاب
مجموعه چندرسانهای: «بیخواص»
بازدید دیروز : 13
کل بازدید : 665333
کل یاداشته ها : 462